میگنا: کم نیستند آدمهایی که از تجربههای جدید خوششان نمیآید و ترجیح میدهند بهجای پشت سر گذاشتن تجربههای تازه با عادتهایشان زندگی کنند؛ اما افرادی که به نو هراسی مبتلا هستند، تنها به یک بیمیلی ساده نسبت به تغییرات دچار نیستند. آنها در زمانی که در معرض یک تجربهی تازه و متفاوت قرار میگیرند، بهشدت وحشتزده میشوند و تا آنجا که بتوانند، از انجام دادنش طفره میروند.
فوبیا بیماری پیچیدهای است؛ بیماریای که به ترس از حیوانات و ارتفاع و سخنرانی محدود نمیشود. در فهرستی که روانپزشکان پیش رویشان دارد، نام ترسهای عجیبتری هم به چشم میخورد. ترسهایی که باور کردنشان برای آدمهای سالم آسان نیست.
زمانی که سهراب سپهری، عبارت «چینیِ نازکِ تنهاییِ من» را روی کاغذ مینوشت، فکرش را هم نمیکرد که کسی از خواندن این عبارت ترکیبی بلند از شعر «واحهای در لحظه» که برایش خلاقیت فراوانی هم خرج کرده، دچار وحشت شود؛ اما واقعاً کسانی هستند که نهتنها با خواندن چنین عباراتی وحشتزده میشوند، بلکه حتی خواندن یک شعر روحنواز هم آنها را دچار حملات هراس میکند.
سوراخ هراسی یا (Trypophobia)
اگر شما هم با دیدن این تصویر دچار حملهی هراس میشوید، بعید نیست که به ترایپوفوبیا دچار شده باشید. کسانی که گرفتار این فوبیا هستند، به شکلی شدید، غیرمنطقی و غیرقابلکنترل از «سوراخ» میترسند و به همین دلیل حتی از نزدیک شدن به چیزهایی مثل اسفنجها، مرجانها و همهچیزهایی که رویشان سوراخ وجود دارد، پرهیز میکنند.
کسانی که به این فوبیا دچارند، وقتی سوراخهای کوچک را میبینند دچار اضطراب میشوند و علائمی مثل تهوع و بیخوابی یا حتی خارش را از خود بروز میدهند. البته با وجود شیوع این فوبیا، هنوز هم برخی روانشناسان آن را بهعنوان یک اختلال به رسمیت نمیشناسند و میان متخصصان در این زمینه اختلافنظر وجود دارد.
خواب هراسی (Somniphobia)
شب که بیاید این ترس را هم برای مبتلایان به سامنیفوبیا با خودش میآورد. این افراد به خواب هراسی دچار هستند و به خاطر ترس عجیب و غیرمنطقیای که از خوابیدن دارند، تمام تلاششان را میکنند تا شبها بیدار بمانند. ناتوانی در کنترل کابوسها یا حتی ترس از مردن در خواب، میتواند این فوبیا را ایجاد کند؛ گروهی از مبتلایان به این نوع از هراس مرضی هم به خاطر وحشتی که از سپری شدن زمان و از دست رفتن وقت دارند، حاضر به خوابیدن نیستند.
نو هراسی (Neophobia)
کم نیستند آدمهایی که از تجربههای جدید خوششان نمیآید و ترجیح میدهند بهجای پشت سر گذاشتن تجربههای تازه با عادتهایشان زندگی کنند؛ اما افرادی که به نو هراسی مبتلا هستند، تنها به یک بیمیلی ساده نسبت به تغییرات دچار نیستند. آنها در زمانی که در معرض یک تجربهی تازه و متفاوت قرار میگیرند، بهشدت وحشتزده میشوند و تا آنجا که بتوانند، از انجام دادنش طفره میروند.
رنگ زرد هراسی (Xanthophobia)
اگر روزی لباس زردی به تن کردید و دیدید که کسی با وحشت از شما دور میشود، تعجب نکنید. شاید رنگ زرد، رنگ موردعلاقه خیلی از آدمها نباشد؛ اما اگر فرد به فوبیا یا ترس مرضی دچار نشده باشد، با دیدن این رنگ دچار وحشت و هراس نمیشود. یکی از انواع عجیب فوبیا، هراس از رنگ زرد است. این افراد اگر با گلی زردرنگ مواجه شوند، به اندازهی کسی که از مار میترسد، دچار وحشت میشوند.
ناف هراسی (Omphalophobia)
باورتان میشود که بعضیها حتی از اعضای بدنشان هم میترسند و با دیدن یا لمس کردنشان دچار وحشت میشوند؟ کسانی که به ناف هراسی دچار هستند، نهتنها از لمس ناف افراد دیگر، بلکه از دست زدن به ناف خودشان هم بهشدت وحشت میکنند. روانشناسان میگویند این ترس با بند ناف و رحِم مادر مرتبط است و ممکن است تداعیگر آن در ذهن فرد باشد.
شعر هراسی (metrophobia)
«مبادا که ترک بردارد، چینیِ نازکِ تنهاییِ من …» هنوز صفحهی مجله را ورق نزدهاید؟ اگر خواندن این شعر شما را دچار وحشت نکرده، پس به شعر هراسی دچار نیستید. کسانی که ترس بیمارگونهای از شعر دارند، نمیتوانند با آرامش یک شعر را بخوانند و حتی شنیدن شعرخوانی دیگران هم ممکن است دچار اضطرابشان کند.
ترس هراسی (Phobophobia)
شاید درک ترس مبتلایان به فوبیا از مار، سگ، عنکبوت یا حتی ارتفاع برایتان آسان باشد اما ممکن است با شنیدن نام این فوبیا، بیشتر از قبل تعجب کنید. بعضی از آدمها برای دچار شدن به حملات هراس، نیازی به مشاهده این جانداران یا قرار گرفتن در موقعیتهایی مثل بلندی یا فضای تنگ را ندارند. آنها از خود ترس میترسند و از اینکه دوباره دچار حمله هراس شوند، وحشت دارند.
خنده هراسی (Geliophobia)
اگر با فردی شوخ طرف نباشید، طبیعی است که به بامزهترین لطیفهای که برایش تعریف میکنید هم با نگاهی سرد و سنگین پاسخ دهد؛ اما بیمیلی یک فرد به شوخی، به معنای بیمار بودنش نیست. آدمهایی که به این نوع فوبیا دچار هستند، نسبت به شوخیهای دیگران بیمیل نیست؛ بلکه از شوخطبعی میترسند. این افراد نه میتوانند بخندند و نه طاقت مواجه شدن با خندهی دیگران را دارند. ممکن است یادآوری ناخودآگاه موقعیتی ناخوشایند که در آن شاهد خندهی دیگران بودهاند یا خودشان مشغول خندیدن بودهاند، چنین هراسی را در این افراد ایجاد کرده باشد.
پنیر هراسی (Turophobia)
درحالیکه بازار انواع مختلف پنیر، این روزها حسابی داغ است و تولیدکنندگان هرروز نمونهی تازهای از این محصول را ارائه میکنند، برخی از افراد با دیدن یک تکهی کوچک پنیر هم دچار وحشت بیمارگونه میشوند. دلیل ایجاد شدن این هراس هم مثل بسیاری دیگر از انواع فوبیا هنوز مشخص نشده اما آنچه واضح است، این است که پنیر هراسها برای دچار شدن به وحشت، نیازی به لمس کردن یا خوردن پنیر ندارند. آنها حتی با مشاهدهی این خوراکی محبوب دچار اضطراب و هراس شدید میشوند.
دلقک هراسی (Coulrophobia)
خیلی از بچهها و حتی بزرگسالان عاشق دلقکها هستند و از تماشای سیرک لذت میبرند؛ اما کم نیستند افرادی که به فوبیا از دلقکها دچارند و حتی با دیدن یک عروسک دلقک، دچار حملات وحشت میشوند. گرچه این هراس بیشتر سراغ کودکان میرود، اما برخی بزرگسالان هم به آن دچارند و در صورت مواجه شدن با یک دلقک، نهتنها شاد نمیشوند، بلکه بهشدت مضطرب و وحشتزده میشوند.
درخت هراسی (Hylophobia)
برخی از فیلمها و داستانهای دوران کودکی، میتواند زمینه را برای دچار شدن فرد به فوبیا فراهم کند. کسانی که به درخت هراسی دچار هستند، اغلب همان کودکانی هستند که روزی از یک داستان یا فیلم ترسناک که صحنهای از آن در یک جنگل و میان درختان روایت میشده، ترسیدهاند. هراس آنها از درخت ممکن است تا جایی پیش برود که حتی تصویر خیالی جنگل یا دیدن نقاشیای که در آن جنگلی تصویر شده، آنها را دچار اضطراب و وحشت کند.
ریش هراسی (pogonophobia)
اغلب انواع فوبیا، میتوانند زندگی در اجتماع را برای مبتلایانشان دشوار کنند و ریش هراسی یا ترس از ریش یکی از فوبیاهایی است که حضور در بسیاری از جمعها را برای فرد دشوار میکند. کسانی که به این فوبیا دچار هستند، نهتنها از ریشی که روی چهره خودشان میروید، بلکه از دیدن افرادی که ریش دارند، دچار هراس شدید میشوند.
باران هراسی (Ombrophobia)
حرفهایی که در کودکی به بچهها گفته میشود، میتواند زمینه را برای دچار شدنشان به فوبیا دچار کند و تا پایان عمر بر زندگیشان تأثیر بگذارد. بچههایی که از کودکی شنیدهاند؛ «زیر باران نرو، مریض میشوی!» ممکن است به باران هراسی دچار شوند و درصورتیکه در لحظه بیرون بودنشان، ناگهان باران بگیرد، دچار وحشت شدید شوند. البته تنها شنیدن این جملات نیست که میتواند یک نفر را از باران بترساند. افرادی که زمینهی دچار شدن به اختلالهای اضطرابی و افسردگی را دارند، آسانتر از دیگران گرفتار فوبیا میشوند.
۱۳ هراسی (Triskaidekaphobia)
خرافاتی که در مورد عدد ۱۳ وجود دارد تا جایی پیش رفته که روی پلاک برخی از خانهها، بهجای ۱۳ نوشته میشود ۱+۱۲. شاید خیلی از آدمهای خرافاتی، میانهای با این عدد نداشته باشند اما ماجرا برای کسانی که به ۱۳ هراسی یا ترس غیرمنطقی و غیرقابلکنترل از عدد ۱۳ دچارند، ماجرا دردناکتر است. آنها هر کاری میکنند تا سروکارشان با این عدد نیفتد و کافی است تا در روز سیزدهم ماه اتفاق تلخی برایشان بیفتد تا آن را به نحسی این عدد نسبت دهند و وحشتشان بیشتر شود.
نامتقارن هراسی (Asymmetriphobia)
کسانی که به اختلال وسواس دچار هستند، ممکن است میانهای با چیزهای نامتقارن نداشته باشند؛ اما برخی افراد نهتنها از چیزهای نامتقارن خوششان نمیآید، بلکه وقتی با آنها مواجه میشوند، بهشدت دچار اضطراب و وحشت میشوند. نامتقارن هراسی میتواند فرد را دچار حملات وحشت کرده و در صورت مواجه شدن با چیزهای نامتقارن علائمی مثل ضربان قلب شدید و نامنظم، تنفس سریع، تنگی نفس و عرق کردن را ایجاد کند.
کلمه هراسی (Sesquipedalophobia)
کلمه هراسی یکی از انواع فوبیاست که به دلیل ترس از کلمه بهخصوصی ایجاد میشود. اگر فرد مبتلا، کلمهی خاصی را در جریان گفتوگوها بشنود یا در متنی بخواند، دچار هراس شدید شده و واکنشهای ناشی از فوبیا را نشان میدهد؛ اما هراسهای مرتبط با فوبیا به این ترس محدود نمیشود. برخی از بیماران از جملات و عبارات ترکیبی طولانی هم میترسند و وقتی یک نفر در مقابلشان چند اسم مرکب را پشت سر هم استفاده میکند، دچار وحشت میشوند.
نگاهی عصبشناختی به ارادهی آزاد
میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار میشود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوهای عریان آشکار کند.
در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلمنامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور میکند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.