راسم پنجمین دورهی جایزه و نشان ابوالحسن نجفی روز سهشنبه هفتم بهمن با دبیری علیاصغر محمدخانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. ابوالحسن نجفی در دوم بهمن ۱۳۹۴ درگذشت و این جایزه هر سال به احترام و به پاسداشت خدمات او به فرهنگ و ادب این مرز و بوم به بهترین ترجمهی رمان یا مجموعه داستان کوتاه سال تعلق میگیرد. هیئت داوران این دوره، متشکل از ضیاء موحد، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، حسین معصومیهمدانی، موسی اسوار، امیدطبیبزاده، آبتین گلکار، ابوالفضل حری از میان هشت اثر راه یافته به مرحلهی پایانی این جایزه، برگردان احمد پرهیزی از رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» نوشتهی لوران بینه در نشر ماهی و برگردان فرزانه دوستی از رمان «بیداری» نوشتهی کیت شوپن در نشر بیدگل را برگزیدند.
احمد پرهیزی در مقطع کارشناسی ادبیات فرانسه و در کارشناسی ارشد روزنامهنگاری خوانده است. او از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی ترجمه میکند. از ترجمههای او میتوان به «سفر به دور اتاقم»، «ضد سنت بوو»، «ازدواجهای مرده»، «حکم مرگ» اشاره کرد.
فرزانه دوستی دکتری زبان و ادبیات انگلیسی دارد. او در سال ۱۳۹۶ با برگردان «شبهای وحشی» به بخش نهایی دورهی دوم جایزهی ابوالحسن نجفی راه یافته بود. او از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه میکند. از دیگر ترجمههای مستقل او میتوان به «فریای هفت جزیره»، «حکایت بانوی آزرده»، «دوران طلایی» اشاره کرد.
گفتنی است به برگزیدگان این جایزه نشان ابوالحسن نجفی و صد میلیون ریال وجه نقد اهدا شد که احمد پرهیزی این مبلغ را برای بازسازی مدسهی راهنمایی راضیه در چاهورز استان فارس اهدا کرد. همچنین، از کتاب «گفتوگو با ابوالحسن نجفی» به همت امید طبیبزاده رونمایی شد. این کتاب بخشی از جشننامهی استاد نجفی و شامل گفتوگوهایی مبسوط با او است. طبیبزاده امسال در کنار حقالتألیف «طبقهبندی وزنهای شعر فارسی» حق التألیف این کتاب را هم به جایزهی نجفی اهدا کرد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب، اظهار داشت: خرسندیم که با وجود شرایط سخت کرونایی در کشور و جهان پنجمین دورهی جایزهی ابوالحسن نجفی را برگزار میکنیم. نجفی شخصیتی چندبُعدی داشت. او هم زبانشناس و صاحب ابتکار و نام در زمینهی عروض شعر بود هم در حوزهی فرهنگنویسی فعالیت داشت هم مترجمی نامدار بود که آثار درخوری را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند که در این میان «خانوادهی تیبو» زبانزد است. حتی برخی بر این باور بودند که جایزهی نجفی باید به پژوهشهای برگزیده در موضوع عروض شعر اختصاص یابد اما تعداد پژوهشهای ما در عرصهی عروض چندان نبود که بتوان هرساله جایزهای رقابتی در این حوزه برگزار کرد.
او افزود: نجفی همواره دربارهی زبان فارسی و درستنویسی حساس بود. او سی سال پیش با انتشار کتاب «غلط ننویسم» این حساسیت را نشان داد و با تداوم کارهایی در این حوزه تا پایان عمر حفظ کرد. همچنین، او کاشف استعدادهای ناشناخته بود و زمینهی رشد و اعتلای این استعدادها را فراهم میآورد؛ از «جُنگ اصفهان» و نامهایی چون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری تا این اواخر که گاهی در کتابی نکتهی بدیعی کشف میکرد و میکوشید نویسنده، پدیدآورنده یا مترجم اثر را به جامعه بشناساند. جایزهی نجفی هم از ابتدا متوجه مترجمان جوان و تازهکار و کشف استعداد و معرفی آنها به جامعهی ادبی بوده و هست. هیئتداوران شایسته میداند که جایزهی نجفی به مترجمان جوان و ناشناخته اهدا شود تا بهتر به جامعه معرفی شوند و زمینهی کاری بهتری برای ایشان فراهم شود.
محمدخانی دربارهی آثار ارسالی و روند داوری در این دوره توضیح داد: در این دوره حدود هفتاد رمان و داستانکوتاه به دبیرخانهی جایزه رسید. البته شمار آثار منتشر شده در طی سال بیش از اینها است. اما هم مترجمان هم ناشران با شرایط جایزهی نجفی آشنایند و فقط کتابهایی را برای شرکت در این رقابت ارسال میکنند که در شأن این جایزه باشد. با بررسی آثار ارسالی هشت اثر نامزد نهایی جایزه شدند که از نظر محتوا و کیفیت ترجمه بسیار نزدیک بودند. این امر گواهی بر کمیت و کیفیت ترجمهی ادبیات جهان در ایران است هرچند آسیبهایی چون رواج کپیکاری و رونویسی از ترجمهی دیگری، ترجمهی مکرر ناشی از فقدان پشتوانهی کپیرایت، شتاب در انتشار آثار و در نتیجه ترجمهی بد یا ترجمهی آثار کمعیار، بیتوجهی به فراهم آوردن مقدمه یا مؤخره برای برگردان وجود دارد که باید جدی بررسی شود.
او گسترش ترجمهی مستقیم از ادبیات ترکیه، ادبیات عرب و ادبیات روسی را در یک دههی اخیر مایهی خوشحالی دانست و تأکید کرد: میزان فروش کتاب در نمایشگاههای کتاب، چه مجازی چه حضوری، کتابفروشیها و فروش کتاب نویسندگان نشان میدهد که اقبال به ادبیات جهان همواره بیش از آثار ادبیات فارسی، کتابهای دینی یا کتابهای علمی است. با وجود این گستردگی، متأسفانه نقد ترجمه در جامعهی ما بسیار کم است. امروز برخی مجلات ادبی یا فرهنگی به مسالهی ترجمه میپردازند. اما در سه دههی گذشته نقد ترجمه در مجلات و روزنامهها بیشتر بود و در سالهای اخیر نقد ترجمهی جدی بسیار کم شده است و مخاطبان برای دانستن عیار ترجمه راهنمایی ندارند. به نظرم توجه بیشتر به نقد ترجمه میتواند ترجمههای خوب را از ترجمههای سست و دچار ضعفهای اساسی جدا بکند.
نجفی ترجمه را آفرینندگی میدانست
ضیاء موحد ضمن اشاره به دوستی و آشنایی شصتسالهی خود با ابوالحسن نجفی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: نجفی ترجمه را کاری تجربی میدانست و بر این باور بود که نمیتوان یکمرتبه کتابی به دست گرفت و عالی ترجمه کرد. بلکه برای این کار تجربه نیاز است. گاهی من از کتابی خوشم میآمد یا ترجمهی کتابی معروف بود و میگفتم. نجفی میپرسید این کتاب را کی خواندید و دوباره خواندن آن را پیشنهاد میکرد و من در دوباره خواندن آن ترجمه را متفاوت مییافتم.
او ادامه داد: نجفی به آفرینندگی اهمیت بسیار میداد و ترجمه را هم آفرینندگی میدانست. اما گویا دلش به این راضی نبود و میخواست نظریهپردازی بکند و در مقام نظریهپرداز مطرح شود. وقتی کار بر روی عروض را شروع کرده بود، روزی او را در فرانکلین دیدم. نجفی بسیار هیجانزده بود و این برای من عجیب بود. چراکه او را اینگونه ندیده بودم. او گفت امروز کشفی کردم و این کشف همان چیزی بود که من دایرهی نجفی خواندم. البته او میگوید این را کس دیگری گفته است. اما در نظر من این کار نظری واجد تمام معیارهای کار نظریهپردازی بود. در کشورهای دیگر هم روی سیستم عروضی کار کردهاند. اما ما از این بحث غفلت کرده بودیم. فارغ از خوب و بد، عروض و وزن بسیار جدی است. حتی نجفی در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش که گمان میکنید از شما چه میماند، با کمال تواضع میگوید گمان میکنم کار عروض. چراکه دیگرانی این کتابها را بهتر از من ترجمه خواهند کرد.
موحد دربارهی آثار این دوره گفت: انتخاب و کیفیت ترجمهی کتابها در این دوره بسیار خوب بود. مترجمان نشان دادند که به کارشان تعهد دارند. اما من با محتوای کتاب «هـهـحـهـ» مشکلی دارم. لوران بینه در فصل مفصلی راجع به بدی و بیفایدگی ترور و نتایج بسیار سنگین آن میگوید. نتایج ترور در همین کتاب هم فاجعهبار است. هیتلر در مقابل ترور همدست خود، هایدریش، یکی دو دهکده را از بین میبرد و شمار زیادی آدم میکشد. پارتیزانها هم در زیرزمین با خودشان میگویند، این چه کاری بود که ما کردیم و این همه آدم را به کشتن دادیم؟ این حرفها درست. اما وقتی نویسنده به کسی میرسد که خودش از او خوشش نمیآید، در مورد ترور او داد سخن میدهد و اظهار خوشحالی میکند. من این تناقض را در این کتاب نفهمیدم. البته این بحث محتوایی است و شاید هم اشتباه فهمیدم. امیدوارم اشتباه فهمیده باشم و دوستانی که این کتاب را با دقت بیشتری خواندند این نکته را به من تذکر دهند.
مترجمان تواناتر میشوند
موسی اسوار در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: در دورههای قبل، بهخصوص در مرحلهی اول داوری کتابها به سختی امسال نبود. چراکه تفاوت کیفی آثار در نگاه اول روشنتر بود. اما امسال یکچهارم آثار به لحاظ کیفی نزدیک بودند تا جایی که ۶۶ عنوان از صافی مرحلهی اول گذشت و ما را به این نتیجه رساند که داوری این دوره سخت و وقتگیر است. البته توجه مترجمان و ناشران به این جایزه مایهی خوشحالی است و نشان میدهد که این جایزه منجر به حرکتی شده است. شاهدیم که سالبهسال مترجمان تواناتر و آثار بهتر میشود و این در بازهی پنجساله خیلی خوب بوده است.
او ادامه داد: در این دوره نکتهی برجسته، بسیار مغتنم برای ما توجه ناشران به ویرایش بود. با توجه به اینکه دغدغهی ابوالحسن نجفی نیز درستنویسی بود، این امر فرخنده است. حتی میتوانم ادعا کنم که فراتر از درستنویسی، برخی از این ناشران به بهتر، پاکیزه و غنیتر کردن زبان توجه وافری کردهاند. این توجه در دو اثر برگزیدهی این دوره هم دیده میشود. پس، ویراستاران نیز در برگزیده شدن این آثار سهمی دارند. هرچند ما برآیند کار را میبینیم. هر دو مترجم مقدمههای روشنگری برای این کتابها تنظیم کردهاند. همچنین، فرزانه دوستی به اعلام فرانسوی توجه داشته است. ضبط این اسامی مهم است. چراکه شخصیتهای این رمان اغلب فرانسویتبارند.
اسوار در پایان از بیاعتنایی ناشر برگزیدهی یکی از دورههای جایزهی نجفی به ویرایش اظهار تأسف کرد و این امر را جفایی در حق جایزهی نجفی دانست و متذکر شد: برخی مترجمان پرکار و خوشسابقه و توانا در ترجمهی ادبیات داستانی گرایش به سادگی مفرط دارند. ادبیات داستانی باید به زبان ساده بیان شود ولی افراط در سادگی تفاوت سبکها و مراتب زبانی نویسندگان مختلف قدری با اصول علمی ترجمه هماهنگ نیست. بسیاری از نویسندگان ادبیات داستانی تعابیر، مراتب زبانی، قاموس لغوی، سبک زبانی و غنا و تنوع مخصوص به خود دارند و روا نیست همهی متون را در یک خم رنگرزی بریزیم و ساده از خم بیرون بیاوریم و سبک خودمان را به آنها تحمیل کنیم. سادگی خوب است، ولی در عین سادگی میتوان غنا و تنوع زبانی داشت.
جوهر رمان
امید طبیبزاده در بخشهایی از سخنان خود اظهار داشت: مسالهی ترجمههای مکرر یکی از مهمترین بحثها پیرامون ترجمه است که باید فکری به حال آن کرد. علت ترجمهی مکرر برخی آثار باید بررسی شود. این ترجمهها گاهی به علت گذشت زمان لازم است. من «جنگ و صلح» کاظم انصاری را قبل از انقلاب خوانده بودم و لذت برده بودم، حتی خواب آن داستان را میدیدم. اما ده سال پیش، در بازخوانی دیگر زبان این ترجمه برایم مفهوم نبود. ابتدا گمان کردم این به سبب اسمهای بلند و دشوار روسی و یاری نکردن حافظهی من است اما ترجمهی سروش حبیبی را خواندم و فهمیدم.
او توضیح داد: قطعاً زبان تغییر میکند، مخصوصاً در کشور ما. اگر تغییر زبان نوشتار در اروپا از زمان رنسانس با دستگاه چاپ و معیار شدن زبان در طی چهارپنج قرن صورت گرفته است در کشور ما از آمدن دستگاه چاپ و نوشتن به زبان مردم صد سال میگذرد. این تحول و تأثیر گرفتن نوشتار از گفتار باعث تغییر زبان میشود و دلیل خوبی برای بازترجمهی ترجمههای شصتهفتاد سال پیش است. جدای از این مورد، گاهی اوقات ترجمهی ناقص یا ضعیف یا از زبان واسط بازترجمهی اثر را موجه میکند. بههرحال، مترجم باید پیش از دستبهکارشدن دیگر آثار ترجمهشده را بخواند تا از وجود این ترجمهها مطلع باشد و بتواند علت بازترجمه را بیان بکند. افزونبراین، این کار جنبهی پژوهشی هم دارد.
او بیان داشت: رمان را میتوان از حیث مباحث گوناگونی مانند تاریخ، فلسفه، اخلاقیات، روانشناسی، جامعهشناسی، مارکسیسم، فمینیسم، اساطیر بررسی کرد. بعضی رمانها مستعد بررسی بر اساس یکی از این مباحثاند و برخی دیگر مستعد بررسی بر اساس چند یا حتی تمام آنها. وجود نحلههای مختلف نقد و نظریهی ادبی هم ریشه در همین معنا دارد. بدیهی است که این رویکردها و نحلهها هم ضروری و آموزندهاند هم حتی لذتبخش. اما بههرحال، باید توجه داشت که ویژگی اصلی و مشترک در تمام رمانها صرفاً به ساختار و فضایی مربوط میشود که از طریق تکنیکهای زبانی شکل میگیرد و جهانی جدید را پدید میآورد. همین تکنیکها هستند که به طرز حیرتآوری مستقل از مباحث فوق جوهر ادبی اثر را بهوجود میآورند. در اینجا، با بررسی مختصر یکی از رمانهای برگزیدهی این دوره نظرم را توضیح میدهد.
طبیبزاده گقت: در رمان «هایدریش؛ هوش و حواس هیملر» یا «هـهـحـهـ» نویسنده با دقتی وسواسگونه و براساس مدارک و اسناد فراوان به شرح احوال راینهارد هیملر هایدریش فرماندهی آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پرداخته و نشان داده که چگونه او از کودکی گوشهگیر و تنها مبدل به جنایتکاری جنگی در دوران اشغال چکسلواکی شده است. نویسنده با دقت فراوان از عملیات نظامی بسیار پیچیدهای سخن گفته است که طی آن جمعی پارتیزان چک و اسلواک از انگلستان برای ترور هایدریش به چک وارد میشوند و پس از انجام مأموریت خود طی درگیری مسلحانه کشته میشوند. بخش پایانی رمان به شرح واکنش آلمانیها اختصاص دارد که در اقدامی تلافیجویانه دو روستا را با خاک یکسان میکنند و تمام ساکنان آنها را میکشند. نویسنده در این کتاب از یکسو، با نفرتی نیمهپنهان از شخصیت، شیوه و رفتار هایدریش سخن گفته و از سوی دیگر، با بیانی احساساتی و شاعرانه اقدام پارتیزانها را ستوده و آنها را چون شهدای راه آزادی و مبارزه با فاشیسم ترسیم کرده است.
او تأکید کرد: من تردیدی در دقت قایعنگارانهی این رمان ندارم. اما تصور نمیکنم قضاوت نویسنده در باب آن وقایع صحیح باشد. آیا واقعاً مردمی که در آن ماجرا اعدام شدند هم حاضر بودند جانشان را در راه قتل هاینریش و رضایت خاطر مقامات انگلیسی (به تصریح نویسندهی کتاب) فدا کنند؟ جالب است گرچه تمام عوامل آن عملیات از احتمال بروز واکنش سخت آلمانیها بهخوبی مطلع بودند باز هم کوچکترین تردیدی به خود راه ندادهاند. آیا این همان نسخهی معروف و آشنای سیاستمداران خارجی یا خارجنشین به علاوهی عوامل داخلی متعصب و ازجانگذشته نیست که یکی تشنهی قدرت ودیگری تشنهی افتخار یا انتقام است؟
طبیبزاده تصریح کرد: من در بخش محتوا این ایراد را بر نویسنده وارد میدانم و گمان میکنم او به سبب سن کم اینطور کودکانه ترور را تمجید و حتی تقدیس میکند. چنانکه در بخشی از کتاب میگوید، وظیفهی ما نویسندگان است که این افراد را بزرگ بداریم. این بحث مربوط به نویسنده است اما ادبیات چیز دیگری است. ما میتوانیم جدای از تاریخ، فمینیسم و مارکسیسم و فقط از طریق ادبیات به اثر نزدیک شویم. بهرغم این ذهنیت کودکانهی نویسنده، این رمان از جمله بهترین رمانهایی بوده است که تاکنون خواندم. آنچه این رمان را مبدل به رمانی برجسته میکند، نه وقایع تاریخی آن و نه رأی صحیح یا خطای نویسندهاش در باب آن وقایع، بلکه به نحوهی بیان وقایع و آرا مربوط میشود. توانایی نویسنده در کنارهمچیدن اجزای تاریخی پرشمار و به ظاهر نامرتبط و ایجاد ساختاری کاملاً منسجم و یکپارچه که در آن جای هر جزء به دقت تعیین شده است این اثر را مبدل به شاهکاری در رماننویسی کرده است. شاید سردرآوردن از ویژگیهای چنین تکنیکی برای خوانندگان معمولی اثر چندان جذاب نباشد اما برای پژوهشگران ادبی و مخصوصاً برای نویسندگانی که در پی آشنایی با تجارب جدید در نحوهی بیان مطالب خود هستند توجه به این قبیل تکنیکها اهمیتی حیاتی دارد.
او در پایان تأکید کرد: خلاصه اینکه گاهی تاریخ نقش بسیار مهمی در نقد و فهم ریشههای رمان دارد. اما درهرحال، آنچه ارزش ادبی رمان را تعیین میکند ساخت و فضایی است که از طریق بهکارگیری زبان ایجاد میشود.
چرا ترجمه میکنیم؟
فرزانه دوستی اظهار داشت: میخواستم دربارهی اینکه دو بار نامزد شدن برای این جایزه صحبت کنم و از مزایا و انگیزههای این موقعیت بیشتر بگویم اما اساتید امسال ترجمهام را انتخاب کردند. من مفتخرم به تولد و رشد کردن در سرزمینی که مترجم ادبی در آن جایگاه مهمی دارد و پیش از آنکه وارد صنعت ترجمه و انتشار کتاب شود وزن فرهنگی دارد. این وزن فرهنگی رسالت و مسئولیت بالاتری برای مترجم میآورد.
او ادامه داد: من در شانزده هفده سالگی شوق به ترجمه را در خودم کشف کردم که ناشی از ترجمههای کتابخانهی مدرسه بود. مدرسهی ما کتابی از فالکنر داشت و کشف دنیای رمان با زبان مترجمان آن زمان در جذب ما تازهکاران به این فضا تأثیر بسیاری داشت. اما از سالهای نوجوانی تا مترجم شدن فاصلهی زیادی است. تجربهی دانشگاهی برای من بسیار جذاب و آموزنده بود اما دانشگاه تجربهای به همراه نداشت. بعد از دانشاندوزی در دورهی دانشگاه برای آشنایی با سازوکار ترجمه این مسیر را دوباره شروع کردم تا به اعتماد به نفس ارائهی اثری برای انتشار برسم. بسیاری از همکاران من شاید سواد، دانش و استعداد بیشتری دارند اما به سبب اولویتهای شغلی و مصالح اقتصادی ترجیح دادند وارد مسائل دشوار ترجمهی ادبی نشوند و ترجمه را به دورهی بازنشستگی موکول کردند. درحالیکه به نظرم مترجم در تجربهی مدام و پلهپله طی کردن این مسیر ساخته میشود.
این مترجم افزود: ابوالحسن نجفی پیش از هر چیز دیگری دغدغهی زبان فارسی داشت و در انتخابهای ادبی خود هم این آشکار است و برای ما مترجمان درس بزرگی است که حتی در انتخابهایمان هم پاکیزهنویسی و امانتداری زبان فارسی را برای نسل بعد حفظ کنیم. در واقع ما از طریق خواندن ادبیاتِ زبانِ دیگر زبان خود را بازآموزی میکنیم. این کار بسیار ظریف مترجم ادبی تواناست که کلماتی را از دل متون کهن استخراج میکند و آن را در قالب فرهنگی اثر دیگری به ما یادآوری میکنند. ما بسیاری از کلمات مهجور را در این آثار دوباره کشف میکنیم و بهکار میگیریم. این شاید تأکیدی بر رسالت و مسئولیت مترجم در زنده و زایا و بهروز نگهداشتن زبان کشور خود از طریق ترجمه و پاسداری از گنجینهی فرهنگی برای آیندگان باشد. نقش ویراستاران نیز در زمینهی پاکیزهنویسی و حرفهاینویسی بسیار مهم است.
دوستی در پایان گفت: رولان بارت زیر عنوان متنهای خوانا و متنهای نویسا ایدهی جالبی را مطرح میکند. او میگوید، متنهای خوانا فقط خوانده و مصرف و تمام میشوند و در مقابل متنهای نویسا به خاطر لایههای پنهان گویا در هر بار خواندن بازنویسی میشوند. من از این ایده برای ترجمه استفاده میکنم. در ترجمه هم گویی دو نوع برخورد وجود دارد. ترجمهای که به دنبال انتقال پیام است و تمام میشود و ترجمهای که افزون بر انتقال پیام با انتقال متن به زبان مقصد نوعی زایندگی وآفرینندگی را به همراه خود میآورد و در هر بار خواندنی دست خواننده را پر میکند. گویی اینجا هم نویسنده متن را زایا میکند و دوباره میآفریند هم خواننده. این بدان معنی نیست که متنهای سادهتر نباید ترجمه شوند. ولی مترجمان ادبی باید قدری جدیتر به رسالت خودشان فکر بکنند. مخصوصاً در شرایطی که بسیاری از خانوادهها آموزش زبانِ دیگری را حتی در اولویت میگذارند و بسیاری از نوجوانان ترجیح میدهند کتابها را از زبان اصلی بخوانند. ما باید فکر کنیم که چرا ترجمه میکنیم، رسالت ما چیست و چگونه نسل جدید را از طریق ترجمه با زبان فارسی همراهتر بکنیم.
در این تاریکروشنا هیولاها زاده میشوند
احمد پرهیزی اظهار داشت: امروز برای ارج گذاشتن به ادبیات و ادای دین به ابوالحسن نجفی، یکی از بزرگترین مترجمان ایرانی، جمع شدهایم. البته او چندبُعدی بود و «غلط ننویسم» یکی از کارهای اوست. این اثر در توسعهی ویرایش نقشی اساسی داشت و امروز هم دیگر فقط مرجع ویراستاران و نویسندگان نیست و کسان زیادی به آن ارجاع میدهند. این کتاب همانطور که از عنوان آن برمیآید دعوتی به درستنویسی است که البته تا به امروز با مخالفت، انتقاد و پیشنهادتی مواجه شده است. اما امروز کسی نمیتواند منکر درستی مسیری شود که ابوالحسن نجفی نشان داد. به خصوص حالا که نگران نقش مخرب شبکههای اجتماعی در وضعیت زبان فارسی هستیم.
امروز این جایزه به خصوص برای مترجمان جوان بسیار اهمیت یافته است. همچنین، فهرستی از کتابهای خوب ترجمه شده در اختیار خوانندگان میگذارد که برای حمایت از مترجمان، ویراستاران و ناشران این کتابها از آن میان انتخاب کنند. در عین حال، به نظرم هنوز ترجمههای غلط و کتابهای عامهپسند دست بالا دارد. تا یک دهه پیش نقش ویراستار چندان جاافتاده نبود. اما امروز نقش ویراستار اهمیت بیشتری یافته است که مایهی امیدواری است.
او بیان داشت: دربارهی زوایایی از جنگ جهانی دوم و بهخصوص برآمدن هایدریش، مشهور به معمار هولوکاست، اطلاعات کمتری داریم. این کتاب آشوب و سردرگمی آن دوران را در فضای بینالملل نشان میدهد و تصمیمات غلط کشورهای مختلف را نمایان میکند که منجر به توسعهی رژیم نازی شد. آدرنو میگوید: «جهان کهنه میمیرد و جهان زنده با تأخیر از راه میرسد و در این تاریکروشنا هیولاها زاده میشوند.» یکی از این هیولاها هایدریش بود. البته، من معتقدم در غرب آنقدر بر هیولایی هیتلر تأکید میشود که نقش شهروندان و کشورهایی که از قربانیان حمایت نکردند و حتی موجبات مرگ آنها را فراهم آوردند تحتالشعاع قرار میگیرد. البته ایران از این واقعهی تاریخی سربلند بیرون آمد. ما هم یهودیان را پناه دادیم هم سفارت ما در آلمان پاسپورتهای زیادی برای خروج آنها صادر کرد.
پرهیزی در پایان گفت: برای من نشان این جایزه کافی است. هدیهی مالی را به مدرسهی دخترانهای در روستایی در جنوب استان فارس میدهم. خواهر من مدیر این مدرسه است و از وضعیت آنجا اطلاع کامل دارم. امیدوارم بتوانیم به تجهیز این مدرسه کمک کنیم و کتابهایی هم برای کتابخانهی آنجا فراهم آوریم. چون غیر از میز و نیمکت و قدری وسیلهی آزمایشگاهی امکاناتی ندارند.
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفهی اخلاق: دستنامهی آکسفورد»
گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانهی قرآن کریم»
گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»
گزارش هفتمین دورهی جایزهی ابوالحسن نجفی