آوانگارد: کتاب جستارهایی دربارهی زن نوشتهی سوزان سانتاگ، نویسنده و نظریهپرداز آمریکایی، مشتمل بر چهار جستار در باب زنان است: «استاندارد دوگانهی پیر شدن»،«جهان سوم زنان»، «زیبایی زن: منشأ ذلت یا منبع قدرت؟» و«زیبایی چگونه در آینده متحول خواهد شد؟» سانتاگ در این اثر میکوشد زنان را نسبت به آنچه آگاهانه یا ناآگاهانه انجام میدهند و وضعیتی که جامعه برای آنها بهعنوان نقش دوم فراهم کرده است، هوشیار کند. این کتاب را نشر نیماژ با ترجمهی آذر جوادزاده منتشر کرده است.
گرچه این جستارها در دههی هفتاد میلادی نوشته شدهاند و در برخی موارد وضعیتی که سانتاگ شرح میدهد، متفاوت از شرایط امروز زنان است، اما همانطور که مترجم کتاب نیز متذکر میشود، همچنان در سطوح کلان امور قابل توجهی نیازمند بازنگری، بازتعریف و تغییر و تحولاند. بهعنوان مثال وجود الگوها و طرحوارههای نابرابری و خودکمبینی زنان که موجب میشود به جای تمرکز بر ظرفیتها و توانمندیهای خود، جذب صنعت زیبایی شوند و یا برخی دیگر که هنوز از باورهای کهنهی گذشته فاصله نگرفتهاند و تبعیضهای جنسیتی را طبیعی تلقی کرده و میپذیرند.
از طرفی دیگر جنبش دفاع از حقوق زنان در برخی موارد از مسیر درست و رو به پیشرفت خود خارج شده است و مرز میان فمینیست بودن و نزدیک شدن به الگوی مرد قوی از بین رفته است. «فمینیسم بهمعنای افراط و اغراق در بهدست آوردن حق زن نیست. فمینیسم فراتر از آن، بهمعنای توجه به ویژگیهای انسانی، دوستی و صلح مرد و زن با یکدیگر و نیز با جهان هستی است. فمینیسم تلاش برای تمرین مدارا، رواداری و احترام متقابل بوده و این از وظایف هر دو جنس مرد و زن است.»[۱]
در ادامه به بررسی بیشتر کتاب جستارهایی دربارهی زن خواهیم پرداخت. امید است که با مطالعهی آثار حوزهی زنان و کسب آگاهی، بیش از گذشته در مسیر برابری، شایستهسالاری و رشد و تعالی تمامی انسانها پیش برویم.
داریوش آشوری در کتاب فرهنگ علوم انسانی جستار را در معنای واژهی انگلیسی Essay به کار برده است. جستار متنی است دربارهی یک موضوع از دیدگاه نویسندهی آن؛ بنابراین جستار با مقاله، داستان و رساله متفاوت است. در جستارنویسی نویسنده آزاد است تا دیدگاه خود را به هر شکلی که میخواهد، بیان کند.
جستارها انواع مختلفی دارند از جمله؛ متعین یا تعریفی، انتقادی، روایی، توصیفی، توضیحی، اقناعی، جدلی، تحلیلی، علت و معلولی، فرآیندی و تبیینی و… . جستارها معمولاً سادهتر از مقالات و رسالهها هستند و به همین علت مطالعهی آنها برای تمام طیف مخاطبان آسانتر است.
در جستار اول تفاوتی که میان پیر شدن زنان و مردان وجود دارد، مورد بحث قرار گرفته است. سوزان سانتاگ معتقد است پیر شدن برای زنان سختتر از مردان است؛ زیرا جامعه زنان سالخورده را فاقد توانایی و جذابیت میداند، اما در مورد مردان سختگیری بسیار کمتری دارد. به همین دلیل است که برخی زنان دیدگاهی ارزشگذارانه به سن خود دارند و میکوشند از طریق صنعت مد و زیبایی میان سن حقیقی و ظاهریشان فاصله ایجاد کنند: «جامعه برای پیر شدن زنها امتیاز کمتری در نظر دارد تا پیر شدن مردها. جذابیت در زندگی زنان بیشتر مدنظر است تا مردان؛ اما وسوسهی زیبایی توأم با جوانی برای کل جامعه چنان قدرتمند است که روند پیری در برابر آن تاب نمیآورد.»[۲]
تعریف برخی جوامع از زیبایی درخصوص زنان برابر است با بدنی ظریف، پوستی صاف و بدون مو و لک، چهرهای متقارن و براساس معیارهای زیبایی روز، موهایی درخشان و نرم و البته شخصیتی جذاب، گیرا و وابسته به جنس مذکر. ویژگیهایی فیزیولوژیکی و ظاهری مورد انتظار جامعه شاید تنها در سالهای جوانی، حدفاصل بیست تا سیسالگی، وجود داشته باشند؛ البته لزوماً نه به میزانی که ملاکهای زیبایی تأیید میکنند. بنابراین زنان در مابقی عمر خود با ترس از دست دادن این ویژگیها به کسبوکارهای تجاری حوزهی مد و زیبایی رونق روزافزون میبخشند و به دنبال فرار از واقعیتِ تأثیر گذر عمر بر چهره و اندام خود هستند: «زن زشت فقط تنفربرانگیز نیست، بلکه طردشده است. زشتی زنان خیلی زود حس میشود، دیده میشود و گفته میشود. مردان زشت البته برآشفته میشوند؛ اما نگاه جامعه به آنها با مماشات و رواداری بسیار به سرانجام میرسد.»[۳] تاوانی که زنان برای زیباتر شدن میدهند، بسیار بیشتر از مردان است و جامعه زن زیبا را به زن توانمند ترجیح میدهد.
سانتاگ یکی دیگر از علل نگرانی بابت پیری را نزدیک شدن به زمان مرگ میداند. او معتقد است دوسوم آخر عمر هر شخصی زیر سایهی ترس مداوم از گذر عمر است. این موضوع برای برخی زنان دردآورتر است؛ زیرا هر چه سن آنان بالاتر برود، ضریب فرصتهایشان کمتر میشود: «پیشفرض کمبود فرصتهای جنسیتی برای زنان بسیار اضطرابآور است؛ ولی مرد مجرد کمتر به صورت سرزنشآمیز قضاوت میشود.»[۴] گویا پیری بیشتر نوعی قضاوت اجتماعی است، نه مسئلهای طبیعی و زیستی.
عبارات و برچسبهایی با ادبیات مبتذل نسبت به زنان وجود دارد که به معنای ناکامی و شکست در موقعیت ازدواج است، ولی مفاهیمِ معادل برای مردان یا وجود ندارد یا بسیار کمتر است. همچنین بیمیلی به ازدواج در مردان بهعنوان امری خودخواسته و در زنان به معنای نبود موقعیت ازدواج تلقی میشود.
کلیشههای جنسیتی زبانی نیز در این رابطه بسیارند؛ مثلاً عنوان آقا (Mr) در زبان انگلیسی برای مردان در همهی گروههای سنی چه مجرد و چه متأهل کاربرد دارد، اما زنان به دو دستهی خانم متأهل (Mrs) و دوشیزه (Miss) تقسیم میشوند.
سوزان سانتاگ در پایان جستار اول توصیههایی خواندنی و کاربردی برای زنان دارد: «زنها گزینهی دیگری دارند. آنها میتوانند مشتاق باشند برای عاقل بودن نه فقط مهربان بودن، برای توانا بودن نه فقط یاور بودن، برای قوی بودن نه فقط دلپذیر بودن. میتوانند بلندپرواز باشند برای خود، نه فقط برای مردان و فرزندانشان. میتوانند بهطور طبیعی و بدون شرمساری پیر شوند و مجدانه در مقابل سنتهای دست و پاگیر و ناشی از استاندارد دوگانهی پیرشدن، هرگز سر خم نکنند و بهپا خیزند.»[۵]
جستار دوم کتاب ترجمهی گفتوگویی است که مجلهی پارتیزان با زنان فمینیست معاصر از جمله سوزان سانتاگ و سیمون دوبووار انجام داده است. مترجم در این بخش به ترجمهی چند پرسش از سانتاگ اکتفا کرده است؛ مباحثی مانند سیر مبارزه برای آزادی زنان، معنای ایدهی آزادی زنان، ارتباط بین آزادی زنان و آزادیهای اقتصادی، جنسیتی و طبقاتی، جایگاه زنان خانهدار در طبقات اقتصادی، ارتباط بین شغلهای پردرآمد و از خودبیگانگی، مانع بودن خانواده برای آزادی زنان و… .
سانتاگ در پاسخ به سوالی که دربارهی شیوهی مبارزه برای آزادی زنان از او پرسیده میشود، اینگونه پاسخ میدهد: «شما مبارزه برای آزادی زنان را به کدام شیوه تجسم میکنید: در چارچوب سازماندهی انقلابی سیاسی یا منحصر به جنبش زنان؟ خبر خوبی است که سازماندهی رادیکال سیاسی از هدف زنان حمایت میکند، بهویژه وقتی این سازماندهی یکپارچه باشد؛ اما دربارهی بازدهی درازمدت چنین حمایتی خوشبین نیستم.»[۶] سانتاگ معتقد است جنبشهای زنان باید عهدهدار نقش اصلی و هدایتکنندهی مبارزه باشند.
در پرسش دیگری از نحوهی رفتار مردان با او سوال میشود و سانتاگ با مرور دوران کودکیاش پاسخ جالبی به مصاحبهکننده میدهد: «اکنون و پس از آن، به افرادی برخوردهام که به مشکلات مفروض استقلال و زن بودن من کنایه میزنند. همیشه تعجب میکردم و گاهی آزرده میشدم؛ زیرا فکر میکردم آنها ابلهاند. مشکلی برای من وجود نداشت، جز حسادت و خشمی که گاهی از سوی زنان دیگر احساس میکنم؛ همسران تحصیلکرده، بیکار و خانهنشین مردانی که همکارم هستند. خوب میدانم استثنا هستم؛ اما به نظر میرسد استثنا بودن مشکل نیست و مزایای تلاشهایم را به عنوان حق خود بهدست آوردهام و از آن لذت بردهام. حالا بهتر میدانم.»[۷]
جستار سوم با موضوع زیبایی زنان به طرح این پرسش میپردازد که این زیبایی موجب کاهش ارزشمندی زنان در جوامع است یا قدرت گرفتن آنان؟ سانتاگ به دل تاریخ سفر میکند و این جستار را از یونان باستان آغاز میکند، دربارهی ارزش زیبایی درونی و بیرونی در آن دوران مینویسد و تا عصر خود پیش میآید. اومعتقد است اشتیاق برای زیبایی خطا نیست؛ اجبار و تقلا برای زیبا شدن خطاست. او ایدهآلهای تعریفشده در زیبایی را عاملی برای ایجاد احساس حقارت در زنان و فرار از جریان رشد طبیعی میداند.
جستار چهارم به مبحث دگرگونی و تغییر معیارهای زیبایی در گذر زمان میپردازد و با این پرسش آغاز میشود که زیبایی چگونه در آینده متحول خواهد شد؟ زیبایی امری تاریخی است؛ به این معنا که در طول تاریخ و در کشورهای مختلف، معیارهای متفاوتی برای احراز زیبایی وجود داشته است. این معیارها همواره در حال تغییرند؛ بنابراین زمانی که زیبایی براساس ملاکهای ادواری تعیین شود، امری بیثبات و شکننده خواهد بود. صنعت مد و زیبایی مردان را نیز درگیر کرده است، اما با توجه به شواهد موجود در جوامع گوناگون، مردان بسیار کمتر از زنان هدف آن قرار میگیرند.
«آنچه روزگاری دانش تخصصی مردمشناسان، مورخان لباس، جامعهشناسان و متخصصان مد بود، اکنون دانش عمومی است. همه به نسبیت زیبایی اذعان میکنند. فرهنگهای مختلف زیبایی را بهگونهای متفاوت میسازند و فرهنگ ما تاریخچهی پیچیدهای از تصورات دربارهی زیبایی است. ایدهی زیبایی وارد دوران خودآگاهی شده است. هر ایدهی زیبایی حاوی زیرمتنی است که میگوید این ایده دوام نخواهد داشت؛ زیرا هر ایدهای فقط یک مد است.»[۸]
استفادهی نویسنده از قیود تعمیمدهنده در جستار اول کتاب، موضوعی است که میتواند مورد نقد قرار گیرد. کتاب جستارهایی دربارهی زنان در دههی هفتاد میلادی نوشته است و از آن زمان تا امروز شرایط زنان در برخی موارد و جوامع تغییر کرده است و حتی برخی مسائل در زمان نگارش متن نیز دستخوش تغییرات مثبتی شده بودند؛ بنابراین استفاده از قیودی که همهی افراد و موارد را کاملاً در بر نگیرد، مناسبتر به نظر میرسد. بهعنوان مثال مواردی مانند «مثلاً ورزش در میان مردان با بالارفتن سن افزایش مییابد. در مقابل زنانگی با ناشایستگی، بیچارگی، غیرفعال بودن، غیررقابتی بودن و خنگ خوب بودن تعریف میشود و فرض میشود افزایش سن در زنان بهمعنای ارتقای کیفیت رشد و آگاهی نیست.»[۹] یا «از زنان انتظار نمیرود راستگو، وقتشناس، مدیر و کاربلد، تعمیرکار ماشین، مقتصد، عضلانی یا شجاع باشند که اگر اینچنین باشند، استثناییاند.»[۱۰]
سوزان سانتاگ متولد ۱۶ ثانویهی ۱۹۳۳ میلادی در نیویورک، نویسنده، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی بود. نام خانوادگی اصلی او رزنبلت بود. او پدرش را در کودکی از دست داد و مادرش با یک افسر آمریکایی به نام ناتان سانتاگ ازدواج کرد. هرچند همسر مادرش هیچگاه او و خواهرش، جودیث، را بهعنوان فرزندخوانده نپذیرفت، نام خانوادگی سانتاگ بر روی این دو خواهر باقی ماند. سوزان دوران کودکیاش را در لانگ آیلند نیویورک سپری کرد؛ دورانی غمبار و تلخ. خانوادهی سانتاگ به توسان آریزونا و بعد از آن به درهی سنفرناندو در جنوب کالیفرنیا مهاجرت کردند. سوزان نوجوان و غرق در دنیای کتابها شده بود. او در پانزدهسالگی از دبیرستان فارغالتحصیل شد و به دانشگاه برکلی و سپس به دانشگاههای شیکاگو، هاروارد و سوربن رفت. سوزان سانتاگ در رشتههای فلسفه، ادبیات و رماننویسی تحصیل کرده است.
موضوعاتی که سانتاگ دربارهی آنها نوشته است، عبارتاند از: زنان، جنگ، هنر، آزادی، رنج، خشونت، مصرفگرایی، تمدن و … . از دیگر آثار او میتوان به کتابهای علیه تفسیر، نظر به رنج دیگران، درباره عکاسی، بیماری به مثابه استعاره، عاشق آتشفشان، در آمریکا و … .
او در سال ۲۰۰۴ میلادی در هفتادویکسالگی درگذشت. دیدگاههای سانتاگ بر مخاطبانش تأثیرات بسیاری گذاشته است و بعد از گذشت سالها از مرگش همچنان نوشتههایش خوانده، نقد و بررسی میشوند.
منابع: سانتاگ، سوزان. ۱۴۰۰، جستارهایی دربارهی زن، ترجمهی آذر جوادزاده، تهران: نشر نیماژ
[۱]- سانتاگ، ۱۴۰۰، ۵ (براساس نسخهی الکترونیکی کتاب)
[۲]- همان، ۲۱
[۳]- همان، ۷۴
[۴]- همان، ۳۱
[۵]- همان، ۱۰۲
[۶]- همان ۱۵۴ و ۱۵۵
[۷]- همان، ۱۸۵
[۸]- همان ۲۱۸ و ۲۱۹
[۹]- همان، ۲۲
[۱۰]- همان، ۱۰۸
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»