اعتماد: همین ابتدا تاکید کنم که نه از خانوادهای قجری برآمدهام و نه نسبم میرسد به شازدهها و میرزاها و دولهها و سلطنهها. تا جایی که رگ و ریشهام را میشناسم، هیچ ربط و نسبتی با خانها و اربابها نداشتهام. مثل زندهیاد علی حاتمی هم هیچ علاقه و دلبستگی خاصی به دوران قاجار و ظواهر و فرهنگ و رسوم و آداب و آیینهای این دوره ندارم. اصلا خیالتان را راحت کنم، اصلا هیچ علقهای به هیچ دوره تاریخی خاصی ندارم و فکر میکنم به قول شاملو، «همیشه همان» بوده و آسمان همیشه همین رنگی. این چند خط را بر سبیل مقدمه از آن رو نوشتم که در سالهای اخیر شاهدیم در آشفتهبازار ادعاهای سیاسی و تاریخی، عدهای هم خود را وکیل و وصی قاجارها معرفی میکنند و عجیبتر آنکه از ضرورت بازگشت به آن دوره سخن میگویند، سخنی گزافه و بیمعنا که البته شگفتانگیزتر و مضحکتر از آن کم نیست، مثل کسانی که سودای بازگشت به چند هزار سال پیش را در سر میپرورانند، بدون آنکه از تاریخ نه چند هزار سال پیش که همین چهل-پنج سال اخیر هم اطلاعاتی درست و دقیق داشته باشند. بگذرم.
همه اینها را نوشتم تا به اینجا برسم که تصور ما درباره تاریخ عصر قاجاریه بسیار غلط و نادرست است و سرشار از پیشداوری. در افواه تا اسم قاجارها میآید، تصویر شاهانی خوشگذران، لاابالی، بیتدبیر، بیخیال و فاسد جلوی چشمها میآید که تمام وقت خود را با میگساری و ولنگاری در حرمسراها یا ولخرجی و عیاشی در سفرهای پرخرج و بیبازده در فرنگ تلف میکردند یا مدام در حال شکار کردن و تخریب محیطزیست و از بین بردن حیاتوحش بودند. مردم را به صورت رعیتی فرودست و ناچیز میشمردند و به تنها چیزی که فکر نمیکردند، ایران و ایرانی است. هیچ اقدام سازندهای انجام ندادند و هیچ افتخاری در کارنامه ندارند. خلاصه در این تصور، قاجاریه نماد و سمبل انحطاط و زوال است، عصر فروش امتیازات به بیگانگان و از دست دادن خاک و شکستهای پی در پی و قراردادهای ننگین. علتالعلل اصلی این بیچارگی و زبونی هم شاهان قاجاری و دربارشان هستند، آدمهایی زبون و بیرگ و ریشه که در برابر اجنبیها، مسلوبالاختیارند و عروسک خیمه شببازی آنها برای تاراج سرمایههای وطن.
آیا این تصویر درست است؟ چه کسی آن را برای ما ساخته است؟ چه گامی در جهت راستیآزمایی جزء جز آن بر آمدهایم؟ این گزارهها از کدام کتابها یا مقالات یا فیلمها یا گفتارها به ذهن ما راه یافته و تثبیت شده؟ سی و سه ساله بودم که دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ شدم. تا پیش از آن صدها کتاب و مقاله درباره تاریخ ایران در دورههای مختلف خوانده بودم و فکر میکردم در این زمینه خیلی میدانم. یک بار که با دکتر محمد غفوری، دوستم که آن زمان دانشجوی دکترای این رشته در دانشگاه تهران بود، درباره برداشتهای تاریخیام صحبت کردم، گفت: صبر داشته باش، همه این کلیشهها و تصورات شکسته خواهد شد. همینطور هم شد. درواقع مهمترین چیزی که در مطالعه روشمند و دانشگاهی تاریخ یاد گرفتم، همین بود که باید همه آن تصورات کلیشهای پیشین را دور ریخت.
همین مساله در مورد تاریخ دوره قاجار هم پیش آمد. یکبار که با دکتر غلامحسین زرگرینژاد، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران و از بزرگترین متخصصان تاریخ عصر قاجار گفتوگو میکردم، یکی از پرسش هایم این بود که چرا تاریخنگاری دوره قاجار در مقایسه با تاریخنگاری دوره پهلوی ضعیف است؟ استاد از این سوال من تعجب کرد و با ارایه دلیل و ذکر نام دهها مورخ و کتاب معتبر از دوره قاجار، نشان داد که سخت در اشتباهم و اصلا چنین نیست. واقعیت این است که ما درباره تاریخ دوره قاجار بسیار کم میدانیم و همین اندک هم از رهگذار یا فیلتر تاریخنگاری عصر پهلوی است. پهلویها جانشینهای قاجار بودند و این یک اصل بدیهی در تاریخپژوهی است که هر دوره تاریخی، دوره پیش از خود را سیاه و منفی جلوه میدهد. یعنی نه فقط نقاط مثبت آن را پنهان یا کژومژ میکند، بلکه تمام آن دستاوردها را وارونه جلوه میدهد. مثلا ساسانیان تا توانستند علیه اشکانیان افسانه ساختند. این خواننده تاریخ است که باید عاقل باشد و بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
قاجاریه یکی از سلسلههای ایرانی است که از دل آشوبی شصت- هفتاد ساله سر بر آورد. سرزمینی که قجرها با زور و بلا به چنگ آوردند، از بحرانها و مشکلات و مصائب فراوانی رنج میبرد. آنها هم با پیشینیان و پسینیان خودشان تفاوت چندانی نداشتند. اینکه با نگرشی شبه اخلاقی آنها را محکوم به عیاشی و خوشگذرانی و فساد و تباهی کنیم، گرهی از کار فروبسته ما نمیگشاید. اصلا همین که با این بضاعت مزجات توانستند تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند، شقالقمر است. تمام گناهان را نمیتوان گردن آنها انداخت و به پای ایشان نوشت. سایر گروههای اجتماعی و میراث فرهنگی را هم باید درنظر داشت. بالاخره از دل قاجاریه مشروطه و ایران قرن بیستم در آمد. اینکه مدام بر ترکمانچای و گلستان پافشاری کنیم، بدون در نظر آوردن جزییات و شرایط، راه چاره نیست. اعاده حیثیت از قاجاریه در واقع توجه جدی به تاریخ این سرزمین است، بدون حب و بغض و با نگاهی عمیق و چندجانبه. در غیاب آن جز تکرار مکررات و حرفهای کلیشه، چیز دیگری عایدمان نمیشود.
نگاهی عصبشناختی به ارادهی آزاد
میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار میشود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوهای عریان آشکار کند.
در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلمنامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور میکند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.