گسترش: لیدیا دیویس برندهی جوایز ادبی، در گفتوگو با گاردین از تحریم بزرگترین فروشگاه دیجیتال جهان، عشقش به زبان و زندگی با پل آستر در پاریس صحبت میکند.
لیدیا دیویس یک مینیاتوریست با اهداف قابل توجهی است. داستانهای مینیمالیستی او _که بسیاری از آنها فقط چند خط هستند_ موضوعات متنوعی را شامل میشوند؛ خواه لحظهی گسست در یک زندگی زناشویی، یک قوطی ژامبون یا نزدیک شدن اجتنابناپذیر مرگ.
او افتخارات بسیاری را در پرونده دارد، از جمله جایزهی بینالمللی بوکر و دریافت کمکهزینهی تحصیلی مکآرتور که اغلب از آن بهعنوان «کمک مالی برای نوابغ» یاد میشود.
مجموعه داستان جدید او، «غریبههای ما» شامل ۱۴۴ داستان کوتاه است که از داستانهای خیلی کوتاه تا کمی پرداختهتر را شامل میشوند.
در یادداشت تبلیغی این کتاب نوشته شده: این کتاب فقط از طریق کتابفروشان فیزیکی و سایتهای آنلاین منتخب در دسترس خواهد بود و آمازون شامل این سایتها نمیشود. سپس اضافه شده: «دیویس عمیقاً نگران فروش انحصاری کتابهاست و امیدوار است که این تصمیم، هم بهعنوان نشانهی همبستگی او با کتابفروشان مستقل باشد و هم به گفتوگوهای بیشتر دربارهی اهمیت حیاتی اکوسیستم کتابفروشیها، منجر شود.
او اولین یا تنها نویسندهای نیست که آمازون را بایکوت کرده است، دیویس ترجیح میدهد آثارش را ابتدا در مجلات کوچک چاپ کند و علیرغم تحسین منتقدان جهانی که پس از دریافت جایزهی بوکر برای او به همراه آمد، همچنان شیوهی خاص خود را دارد.
دیویس که ۷۶ سال دارد، از خانهاش در روستایی در شمال نیویورک میگوید: «من نگران شهرت و شکوه نیستم. به یاد دارم در اوایل دههی ۸۰، دانشجویان خلاق نویسندگی داشتند مجلاتی را راهاندازی میکردند و آنها از من اثر میخواستند. در آن زمان متوجه شدم که میتوانم قطعات بسیار مبتکرانه و غیرعادی را به آنها بدهم. چیزهایی که ممکن است مثلاً نیویورکر حتی آنها را در نظر هم نگیرد.
ازدواج او با آستر کوتاه بود. این زوج پسری به نام دنیل داشتند که سال گذشته براثر مصرف بیشازحد مواد مخدر در حبس بود اما به دلیل حضانت از دختر ده ماههاش که تحت مراقبت او بود، به قید وثیقه آزاد شد.
دیویس نویسندهای است که شاید بیش از هر نویسندهی دیگری از امکانات زبان استفاده میکند. او را میتوان یک عاشق زبان دانست با مینیاتورهای زبانی که کاملاً فرم داستانی را تلخیص و قصههای ماندگار خلق میکند.
نگاهی عصبشناختی به ارادهی آزاد
میل به خودکشی تنها آنگاه در روانِ آدمی پدیدار میشود که زندگی، ماهیتِ بحرانی خود را به شیوهای عریان آشکار کند.
در سینمای ایران گرچه از کتاب به عنوان منبع الهام و نگارش قصه و فیلمنامه استفاده شده که بیش از همه در سینمای اقتباسی ظهور میکند اما خود کتاب کمتر در درون قصه و کانون تصویر قرار گرفته و روایت شده است.
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.