img
img
img
img
img

اروپا چگونه «بی‌دار» شد

 انصاف نیوز: کتابی از آرتور کوستلر، نویسنده آلمانی‌زبان تبعه انگلستان، با موضوع «گیوتین» و «دار» که به تازگی ترجمه و منتشر شده است، نشان می‌دهد اعدام در نظام قضایی اروپا ، چگونه محبوبیتش را از دست داد، به یک ضدارزش تبدیل شد و در نهایت از فهرست مجازاتها رخت بر بست.

نگاهی به تاریخ اروپا نشان می‌دهد برای قرن‌ها، اعدام یکی از محبوب‌ترین مجازات‌هایی بود که محاکم اروپایی برای محکومان در نظر می‌گرفتند و چنان گسترده دامن بود که حتی حیوانات را هم شامل می‌شد اما این مجازات‌ها به تدریج در فرهنگ اروپایی اولویت خود را از دست داد. این اتفاق حاصل روندی طولانی یعنی سال‌ها تلاش نویسندگان و ادیبانی بود که تجربه وحشت خود و دیگران از اعدام را با گزارش‌های‌شان به تصویر کشیدند و کلیسا و نظام قضایی برآمده از آن را در برابر خواست فزاینده تجدیدنظر در حکم اعدام قرار دادند.

یکی از مشهورترین تلاش‌ها برای انتشار عمومی و نشان‌دادن وحشت اعدام، کتاب کوستلر بود. او متولد بوداپست، از شهرهای بزرگ امپراتوری اتریش مجارستان، یهودی و آلمانی‌زبان بود. در مقطعی از زندگی کمونیست شد، در مقطعی آزادی‌خواه بود، زمانی اسلحه به دست گرفت و جنگید و زمانی دیگر به عنوان خبرنگار برای بی‌بی‌سی کار کرد. در وین، پاریس، مادرید، اورشلیم، مسکو، عشق‌آباد و لندن زیسته بود و این‌همه تجربیات کم‌نظیری برایش رقم زد.

یکی از مهم‌ترین تجربیات کوستلر در سال ۱۹۳۷ رقم خورد؛ وقتی در خلال جنگ داخلی اسپانیا، دستگیر شد و سه ماه را زیر حکم اعدام گذراند. آن سه ماه انتظار دائمی برای رفتن به پای چوبه اعدام، چنان بر روح و روان کوستلر اثر گذاشت که برای رهایی از آثار ویران‌کننده‌اش، کتابی با عنوان «تاملاتی درباره مجازات اعدام» تحریر کرد و در مقدمه‌اش، بدون تعارفات معمول نوشت که در این اثر، نه چون گزارشگری بی‌طرف، که به عنوان نویسنده‌ای مخالف حکم اعدام ظاهر می‌شود و آشکارا بر ضد این مجازات سوگیری خواهد داشت: «…در این روزها شاهد اعدام هم‌بندیانم و گوش به زنگ از راه رسیدن موعد اجرای حکم خودم بودم. این سه ماه در من دل‌مشغولی‌ای شخصی نسبت به موضوع مجازات اعدام بر جای نهاد – تا حد زیادی مشابه «اسمیت نیمه حلق‌آویز» که موقعی که پانزده دقیقه پس از به دار آویخته شدن، پایین کشیده شد، کماکان جان در بدن داشت و مسیر زندگی را پی گرفت. هر مرتبه که در این مملکت به اصطلاح صلح‌طلب گردن یک انسان بدین طریق شکسته می‌شود، خاطرات آن سه ماه هم‌چون عفونت جراحتی التیام‌نیافته، بیرون می‌زنند. من هرگز به آرامش راستین دست نخواهم یافت مگر آن‌که اعدام برانداخته شود. من سوگیری خود را مطرح کردم این سوگیری استدلال‌های طرح‌شده در این کتاب را تحت‌تاثیر می‌گذارد منتها به واقعیاتی که در آن بیان شده، جهت نمی‌دهد و بخش عمده محتوای کتاب بر داده‌ها و واقعیت‌ها استوار است. قصدم آن بود که به سبک و سیاقی خوددار و بی‌طرفانه بنویسم اما این تصمیم راه به جایی نبرد؛ و خشم و رَحْم مدام در کار نوشتن رخنه می‌کردند…»

کوستلر با رفتن به سراغ ریشه‌های فرهنگی و نوع نگرش جامعه انگلستان به اعدام، کوبنده آغاز می‌کند: «بریتانیای کبیر آن تافته جدابافته‌ای در اروپاست که مردم‌اش در سمتِ چپ مسیر می‌رانند، بر مبنای اینچ و یارد اندازه‌گیری می‌کنند، و آدم‌ها را از گردن دار می‌زنند تا جان از تن‌شان به در شود. به گمان اغلب بریتانیایی‌ها هیچ مورد غیرعادی‌ای در باب این رسم وجود ندارد. هر ملتی سنن خود را مسلم می‌پندارد، و دارزدن همان بخشی از سنت بریتانیایی‌جماعت محسوب می‌شود که دادوستد با شلینگ و پنس. نسل‌هاست که کودکان از پیداشدن سروکله عروسک مامور اعدام در نمایش عروسکی پانچ و جودی، شادمانه جیغ و داد به راه می‌اندازند…»

کوستلر تاریخ را می‌کاود تا نشان دهد چرا «حلق‌آویز کردن» به اتفاقی عادی و نه تکان‌دهنده در زندگی مدرن تبدیل شده است. او از تحولاتی که گیوتین به عنوان یکی از شاخصه‌های انقلاب فرانسه در محاکم اروپایی به وجود آورد غافل نمی‌شود و در ادامه، تجربه خود و هم حال و روز کسانی را مستند می‌کند که «زیر حکم» بودند و اغلب نیمه‌های شب برای مجازات فراخوانده می‌شدند. این بخش از تکان‌دهنده‌ترین فرازهای کتاب است.

نویسنده به عمد، وضعیت فیزیکی اعدامی، قبل و حین اعدام را گزارش می‌کند تا تلخی آن را به تمامی در کام مخاطبانش بنشاند. باز تعمدا نظام قضایی انگلستان را به چالش کشیده است چون در میان همه کشورهای اروپایی، سیستم محاکم انگلستان کامل‌تر و ریشه‌دارتر و حتی «قانون‌مندتر» بود.

او به تجربه‌های تاریخی هم اشاره می‌کند و با بررسی چند نمونه، مخاطب را به جایی که می‌خواهد می‌رساند؛ این‌که دولت‌ها همواره مجازات اعدام را یگانه راه‌حل بازدارندگی مجرمان می‌دانستند اما هرچه بیشتر بر مجازات اعدام تاکید می‌کردند، کمتر نتیجه‌ای حاصل می‌شد. استناد او به عریضه بانکدارانی است که در نامه‌ای به شاه، خواستار لغو حکم اعدام و طراحی مجازات‌های بازدارنده دیگری شده بودند تا اموال‌شان را از تعرض مصون نگه دارد. کوستلر به استناد مثال‌های مختلف، بازدارندگی اعدام را به چالش می‌کشد.

نویسنده تلاش آشکاری دارد تا مخاطبش را از «عادی‌انگاری» اعدام پرهیز دهد: «داستایفسکی می‌گوید که در واپسین دم پیش از اعدام آدمی، او، هر اندازه هم که دلیر باشد، اگر با این گزینه روبه‌رو شود که در عوض مرگ، چند صباح برجای از عمرش را بر ستیغ صخره‌ای بی‎آب‌وعلف سپری کند، که فقط به اندازه نشستن یک تن جا دارد، با جان ­و دل آن را برخواهد گزید. در واقع، اعدام آمیخته یه دهشتی کافکاوار است که به ورای وحشت صرف از مرگ، محنت یا حقارت می‌رود.»

کوستلر از خطاها و جان‌های تلف‌شده هم سخن می‌گوید اما به نظر می‌رسد در این بخش، با لحنی ادبی‌تر و با نیش و کنایه آشکارا کمتر با قضات و دادستان‌ها حرف می‌زند. به بیان دیگر او که باورها و نگاه جامعه به مجازات اعدام را با لحنی تحقیرآمیز به چالش می‌کشد، در مواجهه با دادگاه‌ها، در عین نقد بی‌رحمانه، حرمت نظام قضایی را نگه می‌دارد.

نوشته کوستلر با این جملات پایان می‌یابد: «دار اعدام نه یک ماشین مرگ صرف، بلکه یک نماد است. نمادی برای دهشت، قساوت و لگدمالی زندگی؛ ویژگی مشترکی است میان بربریت بدوی، کوته‌فکری قرون وسطایی و توتالیتاریسم مدرن. نمادی برای هر آ‌نچه که بشریت می‌باید تن به پذیرش آن ندهد، اگر همین بشریت می‌خواهد از این بحرانی که گرفتارش آمده، جان سالم به در برد.»

این اما پایان کتاب نیست؛ مقاله‌ای از آلبر کامو با نام «تاملاتی در باب گیوتین» تکمله نوشته کوستلر و پایان‌بخش کتاب است. در این مقاله، کامو روی بحث «درس عبرت» بودن مجازات اعدام متمرکز شده و با استدلال‌هایی نشان داده این مقصود نیز چندان دست‌یافتنی نبوده و قربانیان جامعه و شرایط را از ارتکاب جرم باز نداشته است.

آن‌چه کتاب به نمایش می‌گذارد یک تلاش فرهنگی حساب‌شده برای مقابله با پدیده‌ای‌ست که هم سویه‌های حکومتی داشت، هم از مذهب و اعتقاد مایه می‌گرفت، هم در نظامات اجتماعی ریشه محکم کرده بود و هم در باور همگانی مجاز و مباح شمرده می‌شد. از این روی، کوستلر و کامو و دیگر نویسندگان غربی، پای در راه تنویر افکار عمومی گذاشتند و با این روش، قدم به قدم اروپا را به بی‌دار شدن سوق دادند.

«تاملاتی در باب گیوتین و دار» را وحید طباطبایی و مرتضی عسکری به فارسی برگردانده‌اند و انتشارات نیلوفر آن را در قطع رقعی و به قیمت ۱۴۵ هزار تومان منتشر کرده است.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»