img
img
img
img
img
نجف دریابندری

چنین کنند بزرگان

شبنم کهن‌چی

اعتماد: شعار امسال فدراسیون بین‌المللی مترجمان بر پایه احترام به چهره‌های ادبی و داستانی که ترجمه آنها را به جهانیان معرفی کرده، طراحی شده است. مترجمان، نور می‌تابانند بر فرهنگ‌ها، چهره‌ها و زندگی در جهان داستان و بیرون از جهان داستان. این همان کاری است که «نجف دریابندری» به‌خوبی انجام می‌داد. او با نثر روانش، با خلاقیت و نگاه عمیقی که در ترجمه داشت، در طول زندگی خود، نوری تاباند بر ادبیات داستانی، هنر و فلسفه. به مناسبت روز جهانی ترجمه، نگاهی انداخته‌ایم به برخی از آثار این مترجم و نویسنده.

نجف که بود

اگر از اهالی ادبیات و دوستداران داستان باشید به احتمال زیاد گذارتان به صفحه ویکی‌پدیای نجف دریابندری یا گفت‌وگوها و فیلم‌های مستندی که درباره او ساخته شده افتاده است. پس مختصر اشاره می‌کنم که او فرزند ناخدا خلف بود و سال ۱۳۰۸ در آبادان به دنیا آمد. هنگامی که سوم دبیرستان بود درس را رها کرد اما زبان انگلیسی را به واسطه حضور انگلیسی‌ها در تاسیسات نفتی آبادان و رفت و آمدشان به شهر و دیدن فیلم به زبان اصلی، یاد گرفت و همین زبان بود که راه او را به دنیای ترجمه باز کرد. هرچند نجف دریابندری فقط مترجم نبود بلکه یک مترجم و نویسنده بود. او در هیچ مقطعی از زندگی دست از تالیف نکشید. حتی زمانی که ترجمه می‌کرد، مقدمه‌هایش، تالیفی تمام‌عیار درباره نویسنده و اثرش بود.

همینگوی در آینه دریابندری

اولین کتاب داستانی که نجف دریابندری ترجمه کرد، «وداع با اسلحه» نوشته همینگوی بود. پیش از آن داستان‌هایی از فاکنر و نویسنده‌ای ایرلندی به نام لیام اوفلاهرتی در نشریه‌ای هفتگی و یک روزنامه با ترجمه او منتشر شده بود. وداع با اسلحه سال ۱۳۳۱ ترجمه شد، سالی که جامعه دستخوش ناآرامی و التهاب بود، مصدق از نخست‌وزیری استعفا داده بود و مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و سال ۱۳۳۳ منتشر شد؛ یکسال بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲. شیوه ترجمه و نثر روان این داستان یکی از بهترین نمونه‌های برگردان داستان است. در فصل بیست‌وهفتم این کتاب به ترجمه دریابندری آمده: «این کلمه‌ها را خوانده بودیم در اعلامیه‌هایی که روی اعلامیه‌های دیگر چسبانده می‌شد. و اکنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی که پر افتخار بودند، افتخاری نداشتند و قربانیان مانند گاو و گوسفند کشتارگاه شیکاگو بودند- اگر با لاشه‌های گوشت کاری نمی‌کردند جز اینکه دفن‌شان کنند. کلمه‌های بسیاری بود که آدم دیگر طاقت شنیدنشان را نداشت و سرانجام فقط اسم مکان‌ها آبرویی داشتند… کلمات مجرد، مانند افتخار و شرف و شهامت، یا مقدس، پوچ در کنار نام‌های دهکده‌ها، شماره جاده‌ها شماره فوج‌ها و تاریخ‌ها ننگین می‌نمود.»

زندان، دری به جهان ادبیات و فلسفه

انتشار اولین ترجمه دریابندری از کتاب وداع با اسلحه همزمان شد با دستگیری او به خاطر عضویتش در حزب توده. دستگیری که برایش حکم اعدام به همراه آورد اما در نهایت او پس از چهار سال آزاد شد. اما نجف دریابندری در زندان هم دست از مطالعه و ترجمه برنداشت. او طی چهار سالی که در زندان بود با علاقه‌ای که به فلسفه پیدا کرد مشغول ترجمه کتاب تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل شد. پنج سال بعد او با برتراند راسل در خانه‌اش در ولز دیدار کرد.

هرچند پس از آزادی از زندان کتاب آیزایا برلین را نیز ترجمه کرد اما باز به دنیای داستان بازگشت؛ پیرمرد و دریای همینگوی، ماجراهای هاکلبری‌فین ِ مارک تواین و… شاید برخی دلیل این بازگشت را کار در موسسه انتشارات فرانکلین بدانند اما نجف هرکجا سرک می‌کشید باز به دنیای داستان بازمی‌گشت. او سال ۵۴ از موسسه فرانکلین بیرون زد و مشغول ترجمه متون فیلم‌های خارجی شد. اما باز سال ۵۷ از این کار دست کشید و دوباره به ترجمه و نویسندگی بازگشت. او آثاری مانند یک گل سرخ برای امیلی و گوربه‌گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت نوشته یی.ال. دکتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران، پیرمرد و دریا و برف‌های کلیمانجارو را به جامعه ادبی ایران معرفی کرد.

گوهری به نام نجف

ترجمه‌های نجف دریابندری، به خاطر روانی نثر و به‌کارگیری خلاقیت در ترجمه، برجسته است. او در واژه‌گزینی و معادل‌یابی درخشان عمل می‌کرد و نمونه‌اش انتخاب «گور به گور» به عنوان معادل نام کتاب فاکنر است: «همچون که دراز کشیده بودم و داشتم می‌مردم». در کنار خلاقیت و روانی نثر او در ترجمه، آنچه کتاب‌های ترجمه دریابندری را ویژه و خواندنی می‌کرد، مقدمه‌های مفصل و دقیقش درباره سبک کار و زندگی نویسنده است. برخی از این مقدمه‌ها هنوز هم مرجعی برای علاقه‌مندان به ادبیات است که در کتاب «در عین حال» جمع‌آوری شده است. فهرست این کتاب بر حسب موضوع تنظیم شده است؛ کتاب اول «در ادبیات» شامل مقدمه‌های دریابندری بر وداع با اسلحه، قضیه رابرت اوپنهایمر، چنین کنند بزرگان، رگتایم، پیرمرد و دریا، سرگذشت هکلبری فین، بازمانده روز، بیلی باتگیت، پیامبر و دیوانه، آنتیگونه، و خانه برناردا آلبا. کتاب دوم «در فلسفه» شامل مقدمه‌های مترجم بر ترجمه تاریخ فلسفه غرب، متفکران روس، قدرت، افسانه دولت، و فلسفه روشن‌اندیشی. کتاب سوم «در تاریخ» شامل مقدمه‌های تاریخ روسیه شوروی و ترجمه گفت‌وگویی با نویسنده‌اش است. این کتاب شامل ضمایمی است که از میان آنها می‌توان به مقدمه نمایشنامه آنتیگونه و ضمیمه‌های آن نوشته مارتین هایدگر و زیگموند فروید، مقدمه نمایشنامه خانه برناردا آلبا و ضمیمه آن به قلم فرانسیسکو گارسیا لورکا و فصل سرگذشت هکلبری فین برای اولین‌بار در این کتاب اشاره کرد.

دریابندری در انتخاب اثر برای ترجمه، دقت و ریزبینی زیادی به خرج می‌داد و تلاش می‌کرد با هوشمندی، تنوع در ترجمه را نیز مد نظر قرار دهد؛ گوشه‌به‌گوشه جهان ادبیات سرک می‌کشید و در میان ترجمه‌هایش همه‌چیز پیدا می‌شود؛ از داستان کوتاه گرفته تا تاریخ و فلسفه، داستان بلند، هنر و سینما. او تنوع را علاوه بر انتخاب آثار برای ترجمه در زبان خود در ترجمه نیز لحاظ می‌کرد؛ گاهی طنز، گاهی رسمی، گاهی داستانی، گاهی پژوهشی و… هرچند تمام این زبان‌ها ساده و روان بود اما همین تنوع و خلاقیت ترجمه‌ها را زنده و ماندنی می‌کرد.

او در گفت‌وگوهایش به خصوص گفت‌وگو با سیروس علی‌نژاد و صفدر تقی‌زاده به صراحت گفته ابراهیم گلستان، کسروی، فریدون کار، احسان طبری و چوبک بر او و کارش تاثیر گذاشته‌اند. ناصر تقوایی، کارگردان ایرانی نیز مهم‌ترین ویژگی نجف دریابندری را در این می‌داند که او مترجمی را به عنوان کسب و کار انتخاب نمی‌کرد: «ترجمه عشقِ زندگی‌اش بود. کتابی را که خوانده بود، مال خود می‌کرد و یک بار تحریرش می‌کرد و این میراث نجف دریابندری است در ادبیات ما و نه تنها در ادبیات ما که در بقیه هنرها.»

محمدعلی موحد نیز در شب نجف دریابندری در بخارا (۱۳۹۳) درباره این مترجم و نویسنده گفت: «نجف آدمی است خودآموز، به معنی خودآموخته. خود استاد خود بوده. خود کشته و خود دُروده. به تعبیر نظامی کباب از ران خود خرده. گر به ز خود گلبنی دیدمی/ گل سرخی را زرد از او چیدمی. از ران خود خورد باید کباب. این یک نکته بود. نکته دیگری هم دارم که باید عرض بکنم که در این دور و زمان که ما هستیم، سرعت حیرت‌انگیز و فوق‌العاده و هولناک تحولات چنان است که پیوند میان نسل‌ها در کمترین مسافت و کوتاه‌ترین زمان پیوند می‌گسلد. پدر و پسر چنان باهم بیگانه می‌شوند که زبان یکدیگر را نمی‌فهمند. در چنین محشری که برپا شده، نویسنده‌ای که امروز چیز می‌نویسد و مورد توجه عامه قرار می‌گیرد، هر دم در خطر آن است که مخاطبان خود را از دست بدهد و رابطه‌اش با نسل‌های بعدی قطع بشود. نجف از معدود نویسندگانی است که من فکر می‌کنم تا حدود زیادی در این میدان موفق عمل کرده است. نجف همواره مورد توجه و علاقه جوانان بوده. به همین جهت از همان شصت و چند سال پیش در باشگاه ایران شرکت نفت جوان‌ها برایش کف می‌زدند و جوان‌ها هنوز پای منبر ایشان هستند. نجف جذابیتش را در میان جوانان از دست نداده است. به همین جهت من فکر می‌کنم که من و امثال من در این همایش در سخن گفتن به حداقل قناعت کنیم و عرصه را برای جوانان باز بگذاریم تا بیایند و درباره شناختی که از نجف دارند، از جایگاهی که او در میان جوانان دارد سخن بگویند.»

انحطاطی آمیخته با طنز

یکی از کتاب‌های مهم دریابندری، «چنین کنند بزرگان» است. او در این کتاب با مهارت از طنز بهره برده و خواندن کتاب را مفرح کرده است. پیش از انتشار کتاب، بخش‌هایی از آن با ترجمه دریابندری در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو به چاپ رسید و پس از آن کتاب ترجمه شد. دریابندری در مقدمه این کتاب نوشته: «در این کتاب مترجم نه تنها اصل امانت‌داری در ترجمه را زیر پا گذاشته، بلکه در حقیقت می‌توان گفت که به هیچ اصلی پایبند نمانده است. … از همه اینها گذشته، مترجم اسم کتاب را هم بدون ضرورت خاصی تغییر داده و در نتیجه ناچار شده است اسم دیگری روی کتاب بگذارد که با عنوان اصلی فرق دارد.» نام کتاب که ویل کاپی آن را نوشته، «انحطاط و سقوط غالب اشخاص» بود که دریابندری آن را «چنین کنند بزرگان» ترجمه کرد.

برگردان چهره امریکا در دهه ۱۹۶۰

«کلمه رگتایم نام نوعی موسیقی است که از ترانه‌های بردگان سیاه‌پوست جنوب امریکا سرچشمه گرفته است و در آغاز قرن در امریکا بسیار رایج بود. «رگ» به معنای ژنده و پاره و گسیخته است و «تایم» به معنای وزن و ضربان موسیقی…» این توضیحی است که نجف دریابندری در مقدمه کتاب «رگتایم» نوشت. داستان این کتاب یک لحظه از تاریخ است و دریابندری با به‌کارگیری زبان عامیانه در ترجمه آن، یکی از بهترین نمونه‌های ترجمه ادبیات امریکا را به جامعه ایرانیان عرضه کرد.

ادگار لورنس دکترو فرمان رگتایم را با استفاده از صناعت رمانس در برابر رمان نوشت و ویژگی خاص آن استفاده از دو دسته شخصیت است: شخصیت‌های تاریخی از جمله هنری فورد و اما گلدمن و مریلین مونرو، در کنار آدم‌های بی‌نام و نشان مانند امریکایی‌ها، مهاجران و سیاهپوستان. زمان داستان به دوران پیدایش هنر سینما و پیروزی انقلاب هنری اروپا بازمی‌گردد. دریابندری رگتایم را چهره امریکا در دهه ۱۹۶۰، «دهه تجاوز و خونریزی و رسوایی» توصیف کرد.

زبان قاجار در بازمانده روز

یکی از بهترین ترجمه‌های نجف دریابندری، ترجمه کتاب بازمانده روز نوشته کازو ایشی گورو است. دریابندری در این برگردان از لحن و زبانی یگانه استفاده کرده است. او برای نزدیکی به لحن راوی تلاش کرده از زبان دوره قاجار بهره ببرد. دریابندری در مقدمه این کتاب نوشته: «حقیقت این است که خود من هم پس از خواندن بازمانده روز درآوردن آن را به زبان فارسی آسان نمی‌دیدم. مشکل در پیدا کردن «صدا»یی بود که بتواند جانشین صدای راوی داستان بشود و من به زودی به این نتیجه رسیدم که چیزی بسیار نزدیک به این صدا در لابه‌لای سفرنامه‌ها و خاطرات و مکاتبات دوره قاجار به گوش می‌رسد و البته در آنچه از زبان ارباب‌ها و نوکرها و پیش‌خدمت‌های آن دوره در خاطره‌ها مانده است. همین که این صدا پیدا شد، روند ترجمه در عمل نه تنها به آسانی پیش رفت، بلکه باید بگویم که دنبال کردن آن بسیار لذت‌بخش شد.»

کتاب «خانه برناردا آلبا»ی لورکا که سال ۱۳۹۲ در نشر کارنامه به چاپ رسید، آخرین اثر ترجمه منتشرشده از دریابندری است و پس از آن، بیماری او را خانه‌نشین کرد.

گفتنی است دریابندری به دلیل ترجمه آثار ادبی امریکایی موفق به دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا شد.

تالیفات

مشهورترین اثر تالیفی نجف دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی است که همراه همسرش فهیمه راستکار با نثری آغشته به طنز نوشت و تبدیل به یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های آشپزی ایران شد. دریابندری و همسرش در این کتاب مکاتب آشپزی (ایرانی و چینی و ژاپنی و عربی و ترکی و فرانسوی و…) را معرفی و بررسی کرده‌اند. همچنین درباره طراحی آشپزخانه و وسایل و ابزارهای آن نیز نوشته‌اند و در کنار این موضوعات دستور انواع پیش‌غذاها، سس‌ها، شیرینی‌ها، نان‌ها، غذاهای دریایی، غذاهای گیاه‌خواران، سالادها، ترشی‌ها و… همراه با تاریخچه و نکات خاص ارایه شده است.

از دیگر کتب تالیفی نجف دریابندری، غیر از کتاب «در عین حال» که پیش‌تر به آن اشاره شد، می‌توان از «به عبارت دیگر» نام برد که حاوی مجموعه مقالات، نقدها و سخنرانی‌های او بین سال‌ها ۵۲ تا ۶۳ است. «درد بی‌خویشتنی» از دیگر نوشته‌های دریابندری است؛ کتابی در واکاوی مفهوم الیناسیون یا آن گونه که اغلب به فارسی ترجمه شده است: از خود بیگانگی که نجف دریابندری آن را بی‌خویشتنی ترجمه کرده است. او این مفهوم را شکافته و تعابیر مختلف فلاسفه غربی از آن را معرفی و بررسی کرده و توضیح داده است. بنابرآنچه دریابندری خود توضیح می‌دهد انگیزه او از نوشتن این کتاب ابهام مفهوم از خود بیگانگی است. به اعتقاد دریابندری «اگر مشکل انسان به‌طور کلی از خود بیگانگی او باشد» برای رفع این مشکل نخست باید مفهوم از خود بیگانگی را شکافت و به شناختی از «تعبیر آن بر حسب مفاهیم عملی» دست یافت. کوشش دریابندری در کتاب درد بی‌خویشتنی در جهت ارایه چنین شناختی است.

نقد و گفت‌وگو

دریابندری فقط یک مترجم یا نویسنده نبود. او یک منتقد تیزبین بود و یک مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده باهوش. شاید یکی از بهترین گفت‌وگوهای او، گفت‌وگو با ناصر حریری باشد که در کتاب «یک گفت‌وگو: ناصر حریری با نجف دریابندری» منتشر شد. این گفت‌وگو را که ناصر حریری تنظیم کرده بود، دریابندری ویرایش و بازنویسی کرد. از سوی دیگر نقدهای او جنجال‌برانگیز بود. او «بوف کور» صادق هدایت را «زیادی منحط»، «ملکوت» بهرام صادقی را «خرت‌وپرت» و «سنگ صبور» صادق چوبک را «کوششی رقت‌آور برای اثبات وجود» می‌دانست. نقد دریابندری روی کتاب «شوهر آهوخانم» نوشته علی‌محمد افغانی از نمونه‌های قابل‌اعتنای نقد داستان است.

زوال ِ نجف

سیروس علی‌نژاد در یادداشتی بلند سال‌های آخر زندگی نجف دریابندری را اینطور به تصویر کشیده است: «اما نجف سال‌های اخیر دیگر آن نجف سابق نیست. گاهی می‌پرسم چه می‌نویسی؟ می‌گوید هیچ! سکته‌های پی‌درپی مغزی او را از توش و توان انداخته است. فراموشی ضربه‌ای به او وارد کرده که اغلب چیزها را به یاد نمی‌آورد. کسی که به گفته صفدر تقی‌زاده قصاید بلند زبان فارسی را از بر بود از به یادآوردن حرف‌های دیروز خود عاجز شده است. از همه هوش و حواس او که شهره شهر بود تنها دو چشم با هوش برایش مانده است… مثل پیرمردی که از نبرد با دریا بازگشته باشد، قوی بنیه، درشت اندام و خوش سیما بر تخت غنوده بود و با دیدن دوستانی که بر درگاه اتاق ظاهر می‌شدند، دستی تکان می‌داد. این علامت این بود که حرف نمی‌تواند بزند. البته این اواخر او حرف چندانی هم نمی‌زد. روزهای جمعه که دوستان به دیدارش می‌روند در مجلس می‌نشست و با نگاهش حاضران را سیر می‌کرد یا سرش را در کتابی فرو می‌برد و در فکر شنیدن بحث‌های دیگران نبود. اما حضور خاموشش همچنان مجلس را برپا می‌داشت. آیا از این پس هم برپا خواهد داشت؟»

نجف دریابندری نیمه اردیبهشت سال ۹۹ در ۹۰ سالگی درگذشت، در سال قرنطینه؛ اما پیش از این اردیبهشت او دچار زوال شده بود.

*این مطلب بنا بود شهریورماه همزمان با زادروز نجف دریابندری منتشر شود که به سبب درگذشت‌های پی‌درپی نویسندگان و شاعران و انتشار سوگنامه‌های‌شان تا امروز به تعویق افتاد.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چرا باید «شعر» را جایگزین «علم» کنیم؟

نقد هایدگر از علم و تکنولوژی یک نقد سطحی و مبتنی بر مسائل روزمره نیست بلکه از دل یک دیدگاه عمیق فلسفی برخاسته است؛ دیدگاهی که می‌خواهد چشم‌انداز متفاوتی از «هستی» را پیش روی انسان باز کند.

  در سوگ رهاشدگی

سایه سنگین فراموشی بر آرامگاه پورداوود

  روایت نخستین انتخابات تاریخ ایران

یکی از دلایلی که نویسندگان قانون اساسی ایران را به قانون‌اساسی بلژیک متمایل کرد، پیوندهای تجاری و سیاسی‌ای بود که برخی از نخبگان مشروطه‌خواه ایرانی را با دولت بلژیک نردیک کرده بود.

  شاعری تمام‌وقت

روز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی روز شعر و ادب فارسی نامیده می‌شود.

  نکودار زندگی در سایه‌ی مرگ

به مناسبت سال‌روز درگذشت محمد محمدعلی