وینش: خاطرات ما چقدر واقعی هستند؟ آیا حافظه ما یک منبع قابل اعتماد است یا قابلیت تغییر و تبدیل دارد؟ و اگر روزی امکان دستکاری حافظه از بیرون وجود داشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟
ما یادآوری کاملی را برای شما ممکن میسازیم، داستانی درباره قدرت تکنولوژی و دستکاری حافظه است. داگلاس کوئیل که یک کارمند خردهپاست، مهمترین آرزویش رفتن به کره مریخ است. در دنیای مدرن آینده چنین سفری شدنی است، البته با میزان قابل توجهی پول که کوئیل آن را ندارد. اما او راه چاره دیگری یافته است: شرکتی به نام «یادعاوری» این کار را ممکن کرده است. آنها خاطرهای از این سفر را در ذهن شما میگذارند، و همچنین نشانههایی را در واقعیت (شامل تعدادی یادگاری و عکسهای سفر) و با بردن حافظه فعلیتان در پستوهای ذهن کاری میکنند که بعداز بیهوشی کوتاه، باور کنید که چنین سفری را تجربه کردهاید.
بخش هیجانانگیز ماجرا بعداز اینکه کوئیل تصمیم به مراجعه به شرکت یادعاوری میگیرد و روی تخت مخصوص دراز میکشد اتفاق میافتد. تزریق دارو روی او نتیجه شگفتآور دیگری دارد، اینکه کوئیل واقعا قبلا در مریخ بوده و گویا یکبار پروسه فراموشی زندگی قبلی و جایگزینی خاطره رویش انجام شده. اما چرا؟
با اینکه بعداز این داستان با ساختاری معمایی-پلیسی پیش میرود اما مساله داستان کشف یک راز نیست. این را به ویژه وقتی متوجه میشویم که در صفحات پایانی انگار کوئیل وارد هزارتویی از خاطرات و زندگیهای از سرگذراندهاش میشود. نویسنده بیش از یک داستان معمایی یا نشان دادن نتایج و کارکردهای پیشرفت تکنولوژی، به دنبال طرح مساله هویت و واقعیت است. چه چیزی به راستی هویت یک انسان را میسازد؟ خاطراتش؟ زندگی که از سر گذرانده؟ و اگر همه اینها قابل تغییر یا فراموش کردن باشند، هویت ما تغییر میکند؟
داستان ما یادآوری کاملی را برای شما ممکن میسازیم با اینکه در صفحات آغازین روالی عادی دارد و خواننده فکر میکند با یکی از نمونههای معمولی داستانهای علمی-تخیلی روبروست اما کمی بعد فراتر از یک داستان ساده این ژانر پیش میرود و با غافلگیری که در صفحات پایانی این داستان به نسبت کوتاه دارد، لایههای معنایی عمیقتری را نشان میدهد. همین مشخص میکند که چرا هنوز آثار دیک خواندنی هستند و یکی از مهمترین نویسندگان گونهی علمی-تخیلی است.
فیلیپ کی. دیک که او را یکی از چند علمی-تخیلی نویس معروف و مهم دنیای ادبیات میدانند، در آثارش به مساله هویت و درک ما از واقعیت میپردازد. او که متولد سال ۱۹۲۸ در آمریکا بود در طول زندگیاش بیش از ۱۰۰داستان کوتاه و رمان نوشت. هویت و آگاهی، سواستفاده دولتها، مواد مخدر، رویا و توهم و زندگیهای چندگانه از موضوعات مطرح شده در آثار اوست. در بیشتر کارهایش این مساله به چشم میخورد که نمیشود یک واقعیت عینی و واحد وجود داشته باشد. همچنین قدرت پیشبینی آینده و نوآوریهای حوزه تکنولوژی در آثارش بسیار است.
از کتابهای او اقتباسهای سینمایی فراوانی هم شده است، مثل کتاب آیا آدم مصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟ که با نام بلید رانر توسط ریدلی اسکات ساخته شد یا فیلم گزارش اقلیت از داستان کوتاهی به همین نام. زندگی خود او نیز مثل آثارش دارای فراز و فرودهای بسیاری بود، پنج ازدواج، سومصرف مواد مخدر و انجام تجربههایی فراطبیعی بخشی از ماجراهای او بود.
از دیگر کتابهای دیک که به فارسی ترجمه شده میتوان از ساکن برج بلند، ابدیها و پلیس گفت اشکم را جاری کن نام برد.
بخشی از کتاب
کوئیل پرسید: یه حافظهی فراواقعی اونقدر متقاعدکننده هست؟
-بیشتر از خود واقعیش جناب. اگه بهراستی به عنوان یه مامور مخفی اینترپلن به مریخ رفته بودین تا الان بخش زیادیش رو یادتون نمیاومد. آنالیز ما از سیستمای حافظهی واقعی -خاطرات مورد اعتماد بخش زیادی از اتفاقای زندگی یه نفر- نشون میده که جزئیات مختلف، خیلی سریع از یاد اون یه نفر میرن؛ برای همیشه. بخشی از پکیجی که ما بهتون پیشنهاد میکنیم، القای عمیقی از یادآوردیه که توش هیچی فراموش نشده. پکیجی که وقتی بیهوشی بهت خورونده میشه، مخلوق متخصصای آموزش دیدهس؛ افرادی که سالها توی مریخ بودن. ما جزئیات رو در هر موردی تا آخرین ذره تایید میکنیم و تو هم سیستم فراواقعی به نسبت راحتی رو انتخاب کردی. اگه میخواستی بری پلوتو یا امپراتور اتحاد بینسیارهای باشی، سختی کار ما هم بیشتر میشد…و هزینهها هم تا حد زیادی بیشتر.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»