جوانی سلیل نام از سلاله کرام که در قبایل عرب به جمال و ادب مشهور بود و در بیشهی شیران و معرکهی دلیران از ضعف و سستی دور، در دل از دختر عم هوایی داشت و در سر از وسوسهی عشق او سودایی، عمرها رنج طلب برد تا به مطلوب رسید و ضربت عشق خورد تا جمال معشوق بدید.
هنوز در بزم وصال جای گرم نکرده بود و از جام وصال جرعه ای بیش نخورده، عزیمت آنش خواست که از آن منزل در جای دیگر مقام کند و در موطن تازه تر آرام گیرد، آن ماه را در عماری نشاند و عماری را به آن راه که دلش می خواست براند.
چون یک مرحله ببرید به جایی خوش و منزلی دلکش رسید نزول کرد و عماری را فرود آورد ناگاه دید که از یک جانب سی سوار آشکارا شدند. برخاست و سلاح بست و در خانه زین نشست. چون نزدیک آمدند دانست که دشمنان ویاند و قصد او دارند. به مقابله و مقاتله ایشان مشغول گشت و بیشتر ایشان را کشت اما زخمهای کاری خورد به پیش دخترعم بازگشت و گفت:
آمد ز عدو به کشتن من خبری
بنشین که ببینمت به حسرت نظری
ریزم خونت که تا چو خونم ریزند
تا که ز لبت کام نگیرد دگری
دختر گفت: والله تو خون من نریزی من خون خود خود خواهم ریخت و با خون تو خواهم آمیخت، اما آن به که تو پیشدستی نمایی و این عقده را از دل خود بگشایی سلیل برخاست و این ترانه را آغاز کرد:
از گشتن نادرست این چرخ درشت
بنگر که مرا چه سان به خاک آمد پشت
آن کز ویم این نقد حیات است به مشت
امروز به دست خود همیباید کشت
پس بر گلویی که بر آن از زه گریبان رشک میبرد و از غیرت عقد حمایل اشک میریخت یک تیغ براند و آن شمع جهانافروز را به یکدم بنشاند و روی خاک آلود خود را در خون او مالید و به آن سرخ رویی بار دیگر روی در آن سیه روزان آورد و چند تن دیگر را سر برداشت و آخر سر بنهاد.
چون قوم سلیل از این واقعه خبر یافتند جامهدران و مویهکنان بشتافتند و آن هر دو کشته را به مقابر قبیله بردند و در یک قبر به خاک سپردند.
هردو را زیر زمین از سر عزت بردند
تا نه در روز جزا خوار و دژم برخیزند
در ته خاک به یک بسترشان جا کردند
تا به هم شاد بخسبند و به هم برخیزند
آیا این محتواها میتوانند ما را خشنتر کنند؟
این فیلمهای جاسوسی تنشها، دسیسهها و پنهانکاریهای رایج در دنیای جاسوسی و خبرچینی را با دقت وسواسگونه نمایش میدهند.
با اینکه نوجوانان امروزه کمی از مطالعه فاصله گرفتهاند اما میتوانیم با توصیهٔ کتابهای مناسب به آنها، عادت کتابخوانی را میان آنها رواج دهیم.
سیاست زندگی مبتنی بر روزمرگی البته انعطاف پذیر و سیال است اما فاقد الگوهای تثبیت شدهای است که نظم اجتماعی را امکان پذیر سازد.
من و بابام، فقط به قسمتهای خوب و شیرین رابطهی پدر و پسر نپرداخته است و به همین خاطر واقعی به نظر میرسد.