انجمن جامعهشناسی ایران: سه نفر از همکاران دانشگاهیام پرسیدند چگونه در این موقعیت دشوار دانشگاهی باشیم و چهکار کنیم؟ گفتند برخی همکاران مهاجرت کرده یا در تدارک و فکر مهاجرتاند. ما چهکار کنیم؟
گفتم در ایران بمانید و از دانشگاه و دانشگاهی بودن دفاع کنید.
گفتند چهطور؟
گفتم یادداشتی مینویسم و توضیح میدهم. قبلاً هم در یادداشت «برای نجات دانشگاه چکنیم؟» ملاحظاتی را نوشتم. اما مجدد نظرم را مینویسم و آن را به دانشگاهیانی تقدیم میکنم که ماندهاند و خواهند ماند.
یادآوری کنم که از صحبتهای دوستان دریافتم همکاران دانشگاهی، به ویژه جوانترها حال و روز ناخوشی دارند. هم فشار اقتصادی و هم فشار اداری و سیاسی خرد کنندهای را تحمل میکنند. اما به رغم اینها هنوز شوق زندگی و خدمت و آموختن در آنها تحسین برانگیز است.
بروم سراغ پرسش دوستان و چگونگی دفاع از دانشگاه.
این روزها شهریور (۱۴۰۲) حوزه عمومی ایران به دفاع از دانشگاهیان اخراج شده و نقد تحمیل نااستادان به دانشگاه مشغول است. در این فرایند، پرونده قطور تعرضهای سیاسی به دانشگاه و سرکوبها و نقض استقلال و آزادی دانشگاهی در دهههای بعد از انقلاب ۵۷ هم باز شده است.
رسانهها، مطبوعات و شبکههای و انجمنهای مدنی و دانشگاهی میدان آمدهاند تا از دانشگاه و دانشگاهیان دفاع کنند و مانع تخریب بیشتر دانشگاه شوند.
خبر مسرت بخشی است که حوزه عمومی به دانشگاه توجه میکنند. دانشگاه در دهههای اخیر تقریباً فراموش شده بود. حکومت و حامیانش هم از سکوت حوزه عمومی دربرابر تخریب و تهاجم به دانشگاه استفاده میکردند و بی سر و صدا منافع فردی و ایدیولوژیک شان را میبردند.
دانشگاه ایرانی نیازمند دفاع است. دانشگاه ایرانی نتوانسته آزادی و استقلالش را کسب کند و به رغم گسترش دانشگاهها، کیفیت و آزادی و استقلال آن سال به سال کاهش یافته است.
دو دهه است درباره دانشگاه پژوهش میکنم و مینویسم و همواره چنین روزی را آرزو میکردم که حوزه عمومی به مساله دانشگاه حساس باشد و از آن دفاع کند. اما چنین اتفاقی نمیافتاد.
حالا افتاده. قانون «از قضا سرکنگبین صفرا فزود»، اینجا هم صادق است. هر قدر فشارها و هجومها به دانشگاه عریانتر شود، ضرورت دفاع از دانشگاهها هم عریانتر و همگانیتر میشود.
اما چگونه؟ چگونه از دانشگاه دفاع کنیم که سال بعد بدتر از امسال نباشد؟ چند ملاحظه را به اشاره مینویسم.
۱) گفتگو کنیم. بحث در حوزه عمومی را ادامه دهیم و نگذاریم مساله دانشگاه از صحنه جامعه محو یا کم رنگ شود. فشار افکار عمومی، نیروی قدرتمندی است و آن را باور کنیم. با مردم درباره دانشگاه سخن بگویبم و تجربهها و مشاهداتمان از نقض آزادی و استقلال دانشگاهی و تعرض به دانشگاه افشا کنیم.
۲) مسوول باشیم. دانشگاهیان و دانشجویان و دانش آموختگان درباره سرشت و سرنوشت دانشگاه و امروز و آینده آن حساس و هشیار و پرسشگر و خلاق و کنشگر باشند. هر کس از هر امکان مجازی و رسانهای و فضایی که دارد برای به چالش کشیدن نابهنجاریها و نابسامانیهای دانشگاه استفاده کند. همیشه به خاطر بسپاریم سکوت و بی تفاوتی دانشگاهیان خواسته دشمنان دانشگاه است.
۳) دانشگاهی باشیم. هر رشته و هر مقطعی که تحصیل کرده و میکنیم، و هر موقعیتی که داریم خود را در نقش انسان دانشگاهی بدانیم و بکوشیم نقش دانشگاهیمان را بشناسیم و به بهترین شکل و کیفیت آن نقش را مسوولانه و خلاقانه و فعالانه ایفا کنیم.
۴) تغییر کنیم. این قانون است که لازمه تغییر در ساختارها و نهادهای اجتماعی، تغییر خودمان است. اگر دانشگاه آزاد، مستقل، خلاق، اثربخش، خردمند، عقلانی، با کیفبت و دموکرات میخواهیم، خود ما، تک تک ما دانشگاهیان لازم است مصداق این ارزشهای دانشگاهی شویم و باشیم. بیش و پیش از این که بخواهیم دیگران را تغییر دهیم، خود ما تغییر کنیم.
۵) بشناسیم. دانشگاه، ارزشها و فرهنگ آن را عمیق بشناسیم. داشتن مدرک دانشگاهی، دانشگاهی بودن و شدن نیست. دانشگاه و رشتهها فرهنگاند، شیوهای از شدن و زیستن. آنها که مسوولانه برای دانشگاه ایرانی غمخوارند، لازم است فرهنگ دانشگاهی و فرهنگ رشتهایشان را بشناسند و بشناسانند.
۶) بپیوندیم. به انجمنها، گروهها و فعالیتهای جمعی و کنشگران دانشگاهی بپیوندیم. از تک افتادگی و انزوا و ذره بودن رها شویم. دانشگاهی شدن، پیوستن به شبکههای دانشگاهی است. بکوشیم شبکه سازی کنیم. دیگران و دوستانمان را دعوت و تشویق کنیم برای پیوستن. میان رشتهای شویم و به سراغ رشتههای دیگر رویم. پل شویم، پل تعامل میان رشتهها، دانشگاهیان، کنشگران دانشگاهی، و پل میان دانشگاه و جامعه.
۷) بیندیشیم. هانا آرنت در مقدمه کتابش «وضع بشر» استدلال میکند «به آنچه میکنیم فکر کنیم». آرنت این فرمول را راه نجات از ظلمت و شر میداند. به زندگی هدفمند و اخلاقی دانشگاهی بیندیشیم. این طور اگر نتوانیم دانشگاه را نجات دهیم، قطعاً خودمان رستگار میشویم. هر چند یقین دارم هر کس به آنچه میکند، فکر کند، در نجات جامعه و دانشگاه هم سهمی و اثری دارد.
۸) بخوانیم. ذخیره دانایی ما برای نجات دانشگاه به حد کافی هست. کتابهای مهم و مفید پرشمار درباره دانشگاه ترجمه و تألیف شده است. این کتابها را بخوانیم و به دیگران هم کمک کنیم تا آنها را بخوانتد. قدرت آگاهی و دانایی را جدی بگیریم. بدانیم که محتاج دانستنیم.
۹) عمل کنیم. هر کس کاری کند. تصمیم بگیرد و در حد مقدورات و محیطش برنامه و فعالیتی را شروع و ساماندهی کند. منتظر نمانیم و گمان نکنیم دیگران باید و می توانتد کاری کنند. باور کنیم که با تأسیس یک گروه مجازی، یک گروه کتابخوانی، یک گروه بحث جمعی، یک گروه کنشگری، یا پیوستن به این گروهها کار مفید و موثری کردهایم. هر کس میتواند تصمیم بگیرد نسبت به نابهنجاریها و تعرضها به دانشگاه سکوت نکند و بی تفاوت نباشد. هر کس میتواند تجربهها و مشاهداتش از دانشگاه را بنویسد و راوی باشد. و صدها شکل کار دیگر.
۱۰) عشق بورزیم. شاعران و هنرمندان و ادبا در سراسر تاریخ این واقعیت بشری را کشف کردهاند که رمز و راز انسانی زیستن و بالیدن در شورمندی و عاشقی است. دانشگاهیان هم مثل دیگر انسانها در هر موقعیتی محتاج عشقاند، عشقی آگاهانه و انتخاب شده. عشق به وطن، به دانش، عشق به زندگی، عشق به دیگری و حتی عشق به خود و بالیده شدن.
می دانم که می گویید جهان بی رحم امروز و بحرانها و آشفتگیها مجالی برای عاشقی نمیگذارند. اما جز عشق راه دیگری وجود ندارد. از انگیزههایمان مراقبت کنیم. انگیزههایمان را بسازیم و بشناسیم. با هیولای ترس، طمع و تنبلی و حتی تردید بجنگیم. وسوسههای ویرانگری چون «خب که چه؟» «به من چه» و امثال اینها را که ما را از فعالیت و خلاقیت باز میدارند از خودمان دور کنیم. به کسانی که عاشقانه و شورمندانه میکوشند نگاه کنیم و آنها را سرمشق خود قرار دهیم. سرخوردهها و بی تفاوتها نمیتوانند راهنمای ما باشند. آنها محتاج کمک ما هستند.
به خاطر بسپاریم که همیشه اندکی فضا و فرصت برای زیست شورمندانه و خلاق وجود دارد. جمعیت ۸۵ میلیونی و تاریخ چند هزار ساله و جغرافیای وسیع ایران را در نظر بگیریم و به دنیای رسانهای و جهانی شده بیندیشیم و امکانات وسیع آن را برای تعامل در نظر بگیریم.
و به خاطر بسپاریم که جامعه هم عمیقاً به انسانهای فعال و خلاق و جسور و عاشق احترام میگذارد.
این ملاحظات را در نوشتهها و کتابهایم درباره دانشگاه هم گفتهام. عصارهٔ عملی آنها همین است. امیدوارم شما از این یادداشت انگیزه، الهام و انرژی و امید تازهای برای کمک به دانشگاه ایرانی بگیرید و مهاجرت نکنید، منزوی نمانید و نومیدانه راه بی تفاوتی را انتخاب ننمایید.
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»
منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایدههای جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.
زندگی مسئلهای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.
امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟