اعتماد: علامه محمدرضا حکیمی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ مجتهد، شاعر، نویسنده آثار دینی و از باورمندان مکتب تفکیک بود. حکیمی از منتقدان فلسفه صدرایی بود و آثاری در نقد الهیات صدرایی نوشته بود. وی با اینکه طلبه علوم دینی و مجتهد بود، ملبس به لباس روحانیت نشد. وی پس از گذراندن مکتب، در ۱۲ سالگی وارد مدرسه نواب مشهد شد. وی همزمان با تحصیل مقدمات علوم حوزوی به تدریس آن میپرداخت. ده سال بهصورت مداوم در درس خارج فقه و اصول آیتالله سیدمحمدهادی میلانی شرکت کرد. حکیمی مدت ۱۲ سال از کتابهای منظومه گرفته تا کتابهای شرح «اشارات» ابن سینا و سپس اسفار را در حد اعلا و کامل نزد حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخت. وی اجازه نقل حدیث را از آیات عظام آقابزرگ تهرانی و شیخ آقا بزرگ از نجف دریافت کرد.
در بحبوحه نهضت ملی شدن صنعت نفت، به فعالیت و مبارزه سیاسی، اجتماعی روی آورد. از سال ۱۳۳۸، در محفلی که برای جوانان مشهد ـ به نام «جلسه الغدیر» ـ دایر کرده بود، درباره «حکومت عادل» سخن میگفت و از این راه به آگاهسازی جامعه بهویژه نسل جوان میپرداخت. این فعالیتها زمانی بود که هنوز از مبارزات علنی و انقلاب اسلامی سخنی در میان نبود. طولی نکشید که ایادی رژیم، آن محفل را تعطیل کردند و علامه را از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی تحت نظر گرفتند.
حکیمی در مقالهای در ۱۳۴۰، مذهب تشیع را مذهبی انقلابی و مدافع محرومان معرفی کرد و اذهان را به حماسههای علوی، شورشهای شیعه و فلسفه آن و معرفی مکتب این آرمان والای اسلام که در آن هیچ ستمی در میان تودهها نماند و اینکه انسانها باید آزاد باشند و آزاد بیندیشند، متوجه کرد.
حکیمی پس از آشنایی با نواب صفوی در مشهد بهشدت تحتتاثیر افکار و اندیشههای او قرار گرفت و چون احتمال قوی میداد که شیوهای مانند او را برخواهد گزید، شرعا خود را مکلف به ازدواج ندانست و کارهای سیاسی و مبارزاتی را لازمتر تشخیص داد و چون تحت نظر ساواک بود، از تشکیل خانواده صرفنظر کرد. به خاطر فعالیتهای فرهنگی و سیاسی، پوشیدن لباس روحانی را (پس از ۱۵ سال ملبس بودن) دیگر لازم ندانست.
با آنکه در دهه چهل عالمان مشهد مردم را به مراجع نجف ارجاع میدادند، حکیمی هوادار آیتالله خمینی بود و تلاش کرد که استادش مجتبی قزوینی را با خود همراه کند. در نتیجه قزوینی با همراهی عدهای دیگر از علمای دینی مشهد به قم رفته و با آیتالله خمینی دیدار کردند. در سالهای نهضت امامخمینی، چندین بار در شهرهای مختلف بازداشت و زندانی شد و زمانی هم که به تهران مهاجرت کرد بهطور مکرر به ساواک احضار و تهدید میشد.
وی با علی شریعتی نیز از مشهد و در کانون حقایق اسلامی آشنا شد و با او ارتباط گستردهای داشت. شریعتی در نامهای به حکیمی وصیت کرده و اجازه تصحیح آثارش را داده بود. حکیمی در مهاجرت به تهران به محافل و محیطهای فرهنگی و روشنفکری متفاوت پا نهاد و در چند حوزه مهم مطبوعاتی، فکری نفوذ کرد و به افراد و گروههایی از طیفهای مختلف علمی، هنری، ادبی، دانشگاهی، روشنفکری و مردمی نزدیک شد. او در پاسداشت فکر دینی و معارف اسلامی و حقایق شیعی و تبیین مبانی انقلابی، با قلم و سخن ادای وظیفه میکرد.
علامه حکیمی از علاقهمندان به انقلاب اسلامی ایران بود؛ ولی اندکاندک بهدلیل آنکه به عدالت مورد نظر خود در نظام جمهوری اسلامی ایران نرسید، گرفتار چرخش نظری شده و به یکی از منتقدان جدی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. محمد اسفندیاری نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام، در کتابش با عنوان «راه خورشیدی» برای اندیشه حکیمی در این باب از تعبیر «انقلابی که ناتمام ماند»، استفاده کرده است.
حکیمی که انسانی آزاده و متصف به مکارم اخلاق بود، در عرصه سیاسی و اجتماعی، عدالتمحور و فقرستیز بود. او حکومت دینی را با معیار عدالتورزی و اجرای عهدنامه مالک اشتر ارزشگذاری میکرد. از منظر حکیمی، دین برای تربیت و سیاست آمده است و پدیدهای الهی- اجتماعی است. هدف جامعه دینی ایجاد زمینه رشد است و این زمینه بدون اجرای عدالت محقق نمیشود. از نظر حکیمی اصل اقامه قسط بر همه اصول و قواعد فقهی حاکم و مقدم است و حاکم میتواند به نفع طبقات فرودست در توزیع ثروت و تعدیل ثروتهای وافر دخالت کند. او کتاب «منهای فقر» را در همین راستا نوشت. برخی این کتاب را انقلابیترین کتاب حکیمی میدانند. حکیمی نویسندهای پر کار بود، بیش از ۵۰ کتاب منتشر کرد و برای بیش از ۳۰ کتاب مقدمه و برای ۳۷ کتاب یادنامه مقاله نوشت. حکیمی در ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری کرونا درگذشت.
دنبالکردن تعدد فرهنگی، پیچیدگیهای قومی فراوانی به همراه دارد.
دن کیشوت مردی روستایی است که به دلیل مطالعه زیاد و بیمارگونه رمانهای شوالیهگری، تحت تاثیر این داستانها دچار توهم میشود.
مروری بر زندگی و آثار تقی مدرسی که چهار دهه در آمریکا زیست اما همچنان به ایران میاندیشید و به فارسی مینوشت.
بررسی سیر تحول فکری داریوش شایگان
استیون کینگ نام مستعار ریچارد باچمن را برگزید و با آن، داستانهای متعددی نوشت.