img
img
img
img
img
معنای سفر

فیلسوفان در بلاد خارجی

ترجمان: معمولاً می‌گویند فلاسفه چندان میانه‌ای با سفرکردن ندارند: سقراط پایش را از دروازه‌های آتن بیرون نگذاشت و کانت فقط تا حوالی شهر خود، کنیگسبرگ، رفت. اما بسیاری از فیلسوفان نیز همواره در سفر بوده‌اند یا دست‌کم یک بار به مسافرت‌های طولانی رفته‌اند: دکارت مثل دوره‌گردها از شهری به شهری دیگر می‌رفت؛ تامس هابز و جان لاک در تبعید سیاسی به اقصی نقاط اروپا سفر کردند؛ ویلارد کواین به بیش از صد کشور سفر کرد و سیمون دوبووار سفری پربار به چین داشت. علاوه‌براین، سفر نیز آمیخته به فلسفه است و منشأ تأملات فیلسوفان می‌شود: آیا ملاقات با غریبه‌ها تأثیری بر درک ما از انسان دارد؟ آیا سفر مفهومی مردانه است؟ دربارۀ نقشه‌ها باید ایدئالیست باشیم یا رئالیست؟ آیا از نظرِ اخلاقی درست است که از مناطق طبیعیِ درمعرضِ نابودی دیدن کنیم؟ سفر به فضا چه تأثیری بر درک ما از زندگی‌مان بر این سیارۀ کوچک دارد؟ امیلی تامس، استاد فلسفه در دانشگاه دُرام، در این کتاب برای نخستین بار از حیطه‌ای به نام فلسفۀ سفر سخن می‌گوید و همراه با تأملات فلاسفه‌ای همچون دکارت، لاک، بیکن و مارگارت کَوِندیش از این چنین پرسش‌هایی بحث می‌کند.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»