اعتماد: ایران و یونان امروز با گذشتههای دور خود قابل مقایسه نیستند. این دو کشور بازمانده و میراثبر دو تمدن و فرهنگ غنی و تاثیرگذار باستانی هستند که اتفاقا از دیرباز با یکدیگر تعامل و ارتباط داشتند. در دورههایی این تعامل و ارتباط، شکل تقابل و حتی روابط خصومتآمیز و جنگ داشته. هرودوت (متولد بین سالهای ۴۸۰ تا ۴۹۰ پیش از میلاد) مورخ مشهور یونانی و زاده هالیکارناسوس از شهرهای یونانی شاهنشاهی ایران، بخشهای مفصلی از نیمه نخست کتاب تاریخش را به گزارش شکوفایی ایران در عصر هخامنشیان اختصاص داده و در نیمه دوم آن به گزارش جنگهای ایران و یونان پرداخته است. این جنگها سراسر نیمه نخست قرن پنجم پیش از میلاد را دربر گرفت و با نشیب و فرازهای فراوانی همراه بود. گزارش مختصر و مفیدی از این جنگها را میتوان در کتاب «جنگهای ایران و یونان» نوشته هرودوت با ترجمه حسن افشار خواند که از ترجمه انگلیسی ویلیام شپرد از اصل یونانی به فارسی برگردانده شده است. (نشر مرکز، ۱۳۹۴)
اما روابط ایرانیان و یونانیان در دوران باستان صرفا در جنگ و جدال خلاصه نمیشود، از آن مهمتر و تاثیرگذارتر ارتباطات فرهنگی میان این دو حوزه فرهنگی و تمدنی غنی است تا جایی که شماری از پژوهشگران و محققان معتقدند که در شکلگیری فلسفه در یونان باستان، آشناییها و تعاملهای اندیشمندان دو حوزه فرهنگی با یکدیگر موثر بوده است. برای نمونه استفان پانوسی، پژوهشگر ایرانی-آشوری حوزه فلسفه در فصل اول کتاب «تاثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون» (تهران، انتشارات انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، چاپ ۲۵۳۶) به بحث درباره اظهارنظرهای گوناگونی پرداخته که درباره ارتباط میان فلسفه یونانی و اندیشه ایرانی تا زمان او وجود داشته است. برای مثال ابراهیم پورداوود نوشته «فلسفه افلاطون در بسیاری از موارد با تعالیم دین زردشتی توافق دارد. به خوبی پیداست که این فیلسوف یونانی از مزدیسنا اطلاع خوبی داشته است.» (پیشین، ۳) و بهرام فرهوشی درباره فرورها نوشته «تصور فرور در میان اقوام مختلف وجود دارد. یونانیان قدیم معتقد به وجود «ایده» بودند که اساس آن را در فلسفه افلاطونی میتوان یافت. برخی از خاورشناسان عقیده به مثال را در فلسفه یونانی اقتباس از فلسفه فرورها در عقاید مذهبی ایرانی میدانند» (همان) پانوسی در این فصل کتاب، به معرفی کتابها و مقالات فراوانی از خاورشناسان و پژوهشگران فلسفه یونانی میپردازد که هر یک به اشکال و با شدت و حدت متفاوت درباره تاثیر و تاثر احتمالی میان فرهنگ ایرانی و فرهنگ یونانی بحث کردهاند. خود پانوسی در نتیجهگیری کتابش مینویسد: «برخورد جهانبینی روحانیتگرای خاورزمین با جهانبینی باختر زمین، که انسان وش و مادیتگرای بود، یک سلسله تاثیرات متقابل و تغییر تصورات را به دنبال داشت. یونان تصور این را که خداوند موجودی است مانند انسان به تصور اینکه خداوند باشندهای متعال و بری از ماده است از یکسو و تصور این را که انسان موجودی است طبیعی به تصور اینکه انسان مخلوقی است الهی که دارای روانی بری از ماده و نامیراست، از آن سوی دیگر تغییر داد. خاورزمین نیز به نوبه خود تصور خود را مبتنی بر اینکه خداوند خالقی است قادر و مطلق به تصور اینکه خداوند در قید ضرورت افاضه و فیضان طبیعی موجودات صادر از اوست تغییر میدهد؛ تصوری که منجر به مادی کردن روان انسانی میشود؛ چنانکه به نزد فارابی اتفاق افتاده است.» (صص ۹۲-۹۳).
در مورد صحت و سقم ادعاهای پانوسی بحث و حدیث فراوان است. اما شکی نیست که در دوران باستان، روابط فرهنگی متقابلی میان ایرانیان و یونانیان برقرار بوده است. محسن ذاکری، پژوهشگر دانشگاه بوخوم در گفتوگو با دورنما میگوید که در حمله اسکندر مقدونی به ایران، اگرچه بسیاری از کتابها ازجمله نسخههای اوستا از میان رفت، اما یونانیان کتابهای علمی در حوزههایی چون طب و نجوم و فلسفه و علوم دیگر را به زبانهای یونانی و مصری ترجمه کردند. به گفته او بعد از آن در دوره ساسانیان، ایرانیان با تکیه بر همین روایت درست یا غلط، به ترجمه کتابهای فراوانی از یونانی به زبان پارسیگ پرداختند و جریان ترجمه با حمایت قدرت سیاسی و تایید مرجعیت مذهبی به وقوع پیوست.رخداد ماندگارتر که آثارش تا به امروز قابل ردیابی است، نهضت ترجمه متون علمی و فلسفی یونانی با واسطه زبان (عمدتا) سریانی توسط ایرانیان مسیحی در سدههای دوم و سوم هجری قمری به زبان عربی است که بسیاری به تأسی از محققانی چون دیمیتری گوتاس، محقق برجسته امریکایی، آن را یک نهضت ترجمه بزرگ خواندهاند. این نهضت را نمیتوان
-چنانکه بسیاری از مورخان فلسفه کردهاند- در انتقال میراث فلسفه یونانی به اروپای مدرسی خلاصه کرد و باید تاثیر آن را دستکم در دو حوزه بسیار جدی گرفت، نخست در شکلگیری سنت حکمی و فلسفه در جهان اسلام و تکوین آنچه بعدها «فلسفه اسلامی» خوانده شد و دوم در مساهمت فیلسوفان مسلمان در فلسفه و خوانش خاصشان از فلسفه یونان.
امروز روابط فرهنگی ایرانیان و یونانیان، بهرغم سابقه درخشان مذکور، بسیار کم شده تا جایی که شمار مترجمان زبان یونانی که بتوانند متون فلسفی را از این زبان به فارسی برگردانند، انگشتشمارند. این درحالی است که شناخت یونان و فرهنگ یونانی دستکم در زمینه فلسفه امری ضروری و ناگزیر است. دانش فلسفی در حوزههای گوناگون آن سخت متاثر از خاستگاهش یعنی یونان است و بدون شناخت دقیق و عمیق آن یا کار فلسفی بسیار دشوار میشود یا باید بارها چرخ را دوباره اختراع کرد. ناگفته پیداست این ضرورت برای ما که سنت فلسفی مان عمیقا متاثر از اندیشه یونانی است، مضاعف است.
استیون کینگ نام مستعار ریچارد باچمن را برگزید و با آن، داستانهای متعددی نوشت.
دربارهی روابط عاطفی و فکری جلال آل احمد و سیمین دانشور به مناسبت سالگرد ازدواجشان
سالروز درگذشت محمدتقی بهار؛ شاعر، ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار
عرض ارادتی به روح مینوی دکتر محسن جهانگیری، استاد فقید فلسفه دانشگاه تهران
سعدی، آزادی واقعی را برآمده از مهرورزی انسانی میشناسد و ازهمینروست که انسان بیتفاوت نسبت به رنج دیگران یا آدم بیعشق را از جرگهی انسانیت خارج میداند.