: به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
_به هرآنکجا که باشد
به جز این سرا، سراییِ
محمدرضا شفیعی را که بهخاطر میآورید؟
دوباره آنرا در ذهن مرور کنید و بپرسید که چرا گون؟ چرا یک گیاه ریشهدار دیگر نه؟ چرا بلوط نه؟ چرا چویل نه؟ چرا گردو نه؟ چرا سیب نه؟
• پاسخ این است که گون( نام علمی: Astragalus) نوعی پوشش گیاهیست که که مربوط به شرایط زیستی نامرغوب است. در علم منابعطبیعی و محیط زیست، وقتی یک زیستبوم شرایط نامساعدی داشته باشد، به سمت قهقرا میل میکند. یعنی وقتی شرایط اقلیمی کمکم نامساعد شود، بارش از حد مطلوب کمتر شود، خاک فرسوده شود، بهرهبرداری بیرویه و دخالت انسان در محیط بیشتر شود، شرایط اکوسیستم هم بهتدریج نامطلوب میشود و طبیعت، تخریب میشود و این به قهقرا رفتن را با تغییر پوشش گیاهی خود نشان میدهد.
• شما یک شرایط کاملا مطلوب آب و هوا و خاک و نور و حرارت و شیب مناسب را بهعلاوهی بکر بودن یک سرزمین در نظر بگیرید. آنجا مساعد رشد ظریفترین گیاهان و گلها، و مرغوبترین آنهاست. حالا وقتی آن شرایط، بهتدریج بد و بدتر شود، گیاهان با آستانهی تحمل کمتر مثل گلها، کمکم از پوشش گیاهی حذف میشوند و گیاهان خشن و خشبی که آستانهی تحمل بالاتری دارند، جایگزین آنها میشوند. این گیاهان که آستانهی تحمل بالاتری دارند، بیشتر میتوانند خودشان را با شرایط بد اقلیمی، سازگار کنند.
• مثلا اگر آستانهی تحمل یک نوع معین گل به لحاظ دمایی ۱۸_۲۵ درجهی سانتیگراد باشد، یک گیاه خشبی ممکن است آستانهی تحملش از ۵۰- درجه تا ۵۰+ درجه باشد. خب زنده ماندن و زندگی کردن آن گونهی خشبی، در شرایط نامطلوب، ممکنتر است.
• گون نیز از این گونه پوشش گیاهی خشبی است. پس مال شرایط نامطلوب است. اگر شاعر گون را انتخاب میکند، میخواهد نامساعد بودن شرایط را به تصویر بکشد، وگرنه برای 《چه کنم که بسته پایم》 میتوانست یک بوتهی گل را هم انتخاب کند. و در تناظر آن، نسیم را انتخاب می کند. اگر فقط برای 《پای در بند》 نبودن، میخواست یک چیز انتخاب کند، خب میتوانست یک انسان یا یک پرنده را قاصد کند که به شکوفهها سلام برساند، ولی چرا نسیم؟ چون نسیم، مال شرایط مطلوب و ایدهآل زیستمحیطی است.
• تا اینجای کار را بهلحاظ نگاه نقادانه در ذهن داشته باشید؛ ولی هنوز حرفم تمام نشده است. شما اگر در شرایط نامطلوب قرار بگیرید، چهکار خواهید کرد؟ مثل گل تحمل نخواهید کرد و از آن صحنه کنار میروید، یا آستانهی تحملتان را بالا میبرید و به گون بدل میشوید؟
• در آموزههای تاریخی و فرهنگی و ادبی و دینی و ملی ما و اکثر ملتها، توصیه به صبر شده است و تحمل کردن. مثل 《 و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر》*
《 ای دل اندر دام زلفش از پریشانی منال! / مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش》**.
• آیا اگر جامعهی ما با هر کساد و فسادی کنار نمیآمد و از همان اول تحمل نمیکرد، الان وضع اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ما به جایی میرسید که ما برای زنده بودن، به گون تبدیل شویم؟
• البته این را هم بگویم که گون هم برای تکثیر خودش گل میدهد و گردهافشانی میکند، اما آیا شده تا حالا که یکی از شما برای مادر و نامزد و دوست خود و هرکسی که دوستش دارید، گل گون برده باشید؟ معلوم است که خیر! حالا چرا؟ چون گل گون را گل نمیدانید، یا یک هدیهی خوب نمیدانید.
• تولیدات ادبی این روزها و سالهای جامعهی ما و رفتار ادبی ادیبان ما هماکنون شبیه گل گون است، در حالیکه گلهای اصلی دامن خود را به صحنه نمیآلایند. یعنی گرچه این جامعه هم تولیداتی ادبی دارد، اما نهایت نهایتش ماحصل کار، گل گون است. یک محصول ایدهآل نیست، فقط یک 《همینی که هست》 است.
• آنکه بسیار صبر کند و آستانهی تحملش را بالا ببرد، نهایتا برای جامعه، یک گون خواهد بود، نه یک انسان صبور و قابل احترام. یک گون را برف هرچقدر بخواهد بهرویش میبارد و هرکس از راه برسد، میتواند بدون ترس، پا روی آن بگذارد؛ چون گون اعتراضی نمیکند، چون گون عار ندارد.
پ.ن:
*سورهی عصر
**حافظ
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟
به مناسبت زادروز بیژن جلالی
او در آینه خودخندی شخصیتهای دایی جان ناپلئون خودش را میبیند و در حقیقت به خود وجودیاش میخندد.
مگر میشود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟
شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی میکرد.