اطلاعات: ما این افتخار را داشتیم که هر سال، در آغاز سال نو، به دیدن زندهیاد احمد سمیعی گیلانی برویم و گاهی هم میهمان ایشان به صرف صبحانهای طولانی باشیم. در سالی که چنین شرایطی فراهم نیامد، پیش از دوران فراگیرشدن کرونا، ترجیح دادیم در «روز سعدی»، اول اردیبهشتماه جلالی، به دیدارشان بشتابیم و از محضرشان بهره ببریم. آقای سمیعی، نثری پخته و سنجیده دارد که رنگوبوی سعدی را میتوان فراوان در آن یافت و جملهٔ مشهوری از ایشان هست که «زیبانویسی از درستنویسی دشوارتر است.»
آقای سمیعی دربارهٔ زبان سعدی بر ویژگی سادگی و آسانفهمی آن، که در سبکشناسی، آن را سهل و ممتنع نامیدهاند، تأکیدی ویژه داشت. بهبیاندیگر،زبان سعدی را زمینی و آسانیاب میدانست و خودش در نوشتن، مصداق این ویژگی بود. از نگاه او، همین زمینیبودن باعث میشد که سعدی به عرصهٔ سیاست هم وارد شود و بسیار نکتههای بدیع و پندآموز و زیبا بگوید.
مرحوم دکتر حسن حبیبی، بنیانگذار «بنیاد ایرانشناسی» وفرهنگستان زبان و ادب فارسی کنونی میگفت:مهمترین مشکل ما برای مقالات ارائهشده در اجلاسهایی که برگزار میکنیم، برگرداندن زبان نویسنده به فهم عمومی است. بهعبارتبهتر، کمتر کسانی میتوانند منظورشان را بهروشنی و زیبایی انتقال دهند؛ باآنکه برخی نوشتهها نکاتی ارزشمند و تازه دارند. ایشان درصد مقالات گنگ را چنان بالا میشمرد که من از بیان آن صرفنظر میکنم؛ آن هم در حالی که نویسندگان این آثار بیشتر استادان رشتههای فرهنگ و تاریخ و ادب بودند. دکتر حبیبی نیز با سعدی مأنوس بود و اثری چاپنشده دارد که در دست یکی از ناشران بوده و اینک مفقود است. او در این کتاب، مجموعهٔ اشعار سعدی را که برگرفته از آیات الهی است، جمعآوری کرده بود.
شماری از نویسندگان یکی، دو سدهٔ اخیر بر این نکته تأکید کردهاند که در نویسندگی هرچه دارند، از سعدی است؛ از جملهٔ معروفترین آنها قائممقام فراهانی، عبدالله مستوفی و محمدعلی فروغی هستند که این تأثیر، ناگفته از نثر آنها نیز پیداست. حبیب یغمایی، که سالها در کنار فروغی در کار تصحیح «غزلیات و گلستان سعدی» همکاری میکرد، نوشته است که فروغی یکی، دو بار از شدت تأثر از شعر سعدی به گریه افتاد و حتی یک بار، هوش از سرش رفت: «بخت آیینه ندارم که در او مینگریر خاک بازار نیرزم که بر آن میگذریر من چنان عاشق رویت که ز خود بیخبرمر تو چنان فتنهٔ خویشی که ز ما بیخبری.»این غزل را محمودی خوانساری در برنامهٔ گلها اجرا کرد. گفته میشود که بیشترین آثار وی از غزلیات سعدی انتخاب شده است.البته همهٔ اینها نباید ما را از محتوای کلام سعدی غافل کند. او بهترین اندیشههایش را به بهترین صورت بیان کردهاست، چه در نظم و چه درنثر. شاید هیچکس مانند سعدی منظور خود را به این خوبی ادا نکرده باشد. در اندیشهٔ سعدی، «احترام به حق حیات» و «در امان و بهدور از آزار زیستن» جایگاهی ویژه دارد: «میازار موری که دانهکش استر که جان دارد و جان شیرین خوش است.» این شعر جز آنکه خود ضربالمثل است، منجر به پیدایی این تعبیر شده که دربارهٔ آدم بیآزار میگویند آزارش به مورچه هم نمیرسد.
سعدی در باب اول گلستان، در سیرت پادشاهان، حکایت ملک و پارسایی را آورده است. ملک بیانصاف دربارهٔ فاضلترین عبادتها میپرسد و پارسا میگوید: «تو را خواب نیمروز به تا در آن یک نفس،خلق را نیازاری.»
در همین گلستان، حکایت حجاج، والی خونخوار اموی، را هم داریم که از درویشی طلب دعا کرد و او گفت: «خدایا جانش بستان.» و چون حجاج را سؤال پیش آمد که این چگونه دعایی است. درویش گفت: «دعای خیر است تو را و جملهٔ مسلمانان را.»
فروغی مینویسد: «گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است؛ ولی حق این است که سعدی هفتصدسال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم، سخن میگوییم.»مرحوم محمدتقی جعفری، که آثاری دربارهٔ سعدی دارد، با بیان دلنشین خودبا اعجاب بیان میکرد که ما نمیدانیم در ذهن سعدی چه میگذشته که توانسته است منظورش را به این زیبایی و شیوایی بیان کند و هنر زبانآوری سعدی در زمان خود وی هم، حتی برای غیرفارسیزبانان، اعجابآور بوده است؛ چنانکه ابنبطوطه، جهانگرد مغربی، در زمان خود سعدی از شنیدن شعر او میان قایقرانان ساکن چین شگفتزده شد و از آنان خواست تا آن سرود را در دفتر خاطرات او ثبت کنند: «تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهامر چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری.» نکته آنکه قایقرانان در حین پاروزدن در «دریا» از «بحر» غم سخن گفتهاند و دیگر آنکه وزن شعر با آهنگ پارو زدن همخوان است.
اینکه در سدههای اخیر، فرمانروای وقت فرانسه، کارنو (۱۸۳۷- ۱۸۹۴ م)، نام سعدی را بر خود نهاده و در شهرهای بزرگ این کشور، خیابانهایی بهنام سعدی کارنو کردهاند، جای شگفتی ندارد؛ زیرا از اوایل سدهٔ ۱۷ م، آثار سعدی بارها، به زبانهای آلمانی و فرانسوی ترجمه شد که از جملهٔ دقیقترین آنها، ترجمهٔ دقیق تانکوانی با همکاری گاردن از مقدمه و باب اول گلستان است. تانکوانی، مترجم هیأتی فرانسوی بود که در ۱۸۰۷ مبه ریاست ژنرال گاردن از سوی ناپلئون به دربار قاجار آمدند و ضمن این سفر، در تبریز، با عباسمیرزا ملاقات کردند. اطلاعات سفر تانکوانی در سفرنامهاش با عنوان «نامههایی دربارهٔ ایران و ترکیۀآسیا» منتشر شده است.
خوشبختانه، جامعهٔ هنری از دیرباز، در نگاه به سعدی همراه مردمان این سرزمین بوده است. بسیاری از خوشنویسان از قدیم و جدید، آثار وی را کتابت کردهاند. از معاصران میتوان زندهیاد استاد اخلاق و خوشنویسی، سید حسن میرخانی، را نام برد که «کلیات سعدی» را تحریر کرده؛ اما متأسفانه، چاپ شایستهای از آن ارائه نشده است؛ نیز آقایان فلسفی، جوادزاده، عاصفی، سلحشور، نیکبخت تبریزی و کاوهٔ اخوین، که با اجرای رایانهای، آثار سعدی را نوشته و منتشر کردهاند. میان نویسندگان آثار سعدی،فقط نام یک بانو به چشم میخورد که «گلستان و بوستان» را از روی تصحیح عالمانه وجدیداستاد غلامحسین یوسفی کتابت کرده است: فریبا مقصودی.
از سوی دیگر، استادان آواز هم غزلیات سعدی را خواندهاند. آقای معصومی همدانی در جایی گفتهاست پیشترها، بیشتر سعدیخوانی باب بود و اینک، حافظخوانی هم جایگاه معتبری یافته است. استاد شجریان به سعدی ارادتی خاص داشت و از غزلیات او بسیار میخواند؛ ازجمله در آلبوم«نوا» (مرکبخوانی) از آلبومهای موفق موسیقی در دهههای اخیر که با همراهی پرویز مشکاتیان عرضه شد. استاد غزلخوان، علیاصغر شاهزیدی، شاگرد مرحوم جلال تاج اصفهانی نیزفراوان به سعدیخوانی پرداخته و با صدای مخملیاش، جلوهای دیگر به این اشعار بخشیده است. اقبال آذر هم در سحرهای ماه رمضان در پشتبام مسجد سپهسالار، مواعظ و قصاید سعدی را به مناجات میخواند. زندهیاد استاد عبدالوهاب شهیدی نیز از بزرگانی است که با آواز ملکوتیاش، سعدیخوانی بسیار دارد؛ بهویژه در برنامهٔ گلها با همکاری استادان مکتب اصفهان: «آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودمر تا برفتی ز برم صورت بیجان بودمرر نه فراموشیام از ذکر تو خاموش نشاندر که در اندیشهٔ اوصاف تو حیران بودم.»
در تئاتر، نمایش«باغ دلگشا»اثر ماندگار خانم پری صابری با رویکرد زندگانی، اندیشه و آثار سعدی و با بازی علیرضا شجاعنوری در نقش سعدی همزمان با روز سعدی در تقویم ملی، در تالار وحدت روی صحنه رفت که از آن استقبال فراوان شد. خود خانم صابری دربارهٔ اجرای این اثر هنری میگوید که شعر و موسیقی جزء جداییناپذیر نمایشی است که سعدی در آن نقش اول را دارد. این نمایش با شعر جهانی سعدی آغاز میشود: «بنیآدم اعضای یکدیگرند … ». خانم صابری هنرمندی است که با ادبیات جدید و قدیم ایران مأنوس است؛ نیز بهروز غریبپور «اپرای عروسکی سعدی»را در تالار فردوسی،اجرا کرد و تماشاگران را از ایران زیر یورش مغول از دربار مصر تا کاخ خاقان چین همراه خود برد.
در سینما، جز آنکه نثر فاخر علی حاتمی به سعدی تشبیه شده،چندان رغبتی به سعدی ندیدهایم؛ هرچند بایستی از بازخوانی سعدی به روایت عباس کیارستمی براساس آنچه خود وی آنها را «ابیات تصویری» نامیده است، یاد کنیم و همچنین، از سعدیخوانی زندهیاد خسرو شکیبایی که کاش بود و همهٔ گلستان را به شیوهٔ خود با صدای گرمش میخواند. شکیبایی در این اثر گفتاری، هنرنمایی ویژهای داشته و بر لطف سخن شیخ اجل بسی افزوده است. بیشک، یکی از آثار ماندگار او همین شیوهٔ اجرای سعدیخوانی است که متناسب با مضمون، صدای خود را با شخصیتها در حکایات پنجاهگانه تنظیم کرده است. این جدای از چند اثر پویانمایی است که برخی داستانهای بوستان، سفرهای سعدی و زندگی او را به تصویر کشیده است.
یاد مرحوم آقای حسن انوشه سرویراستار «دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی»بهخیر که این حکایت از سعدی را در باب خشونتپرهیزی «آدم عاقل»مکرر میخواند: «سگی پای صحرانشینی گزیدر به خشمی که زهرش ز دندان چکیدرر شب از درد بیچاره خوابش نبردر به خیل اندرش دختری بود خردرر پدر را جفا کرد و تندی نمودر که آخر تو را نیز دندان نبود؟رر پس از گریه مرد پراکندهروزر بخندید کای بابک دلفروزرر مرا گرچه هم سلطنت بود و بیشر دریغ آمدم کام و دندان خویشرر محال است اگر تیغ بر سر خورمر که دندان به پای سگ اندر برمرر توان کرد با ناکسان بدرگیر ولیکن نیاید ز مردم سگی.»
از قدیم، بوستان و گلستان کتاب درسی مکتبخانهها بود و یادش بهخیر سالهای مدرسهٔ ما در کتابهای درسی و برنامههای مدارس تا چه اندازه، به آثار سعدی بها میدادند و اکنون بنگریم چه کسانی جای شیخ اجل را در این کتابهاو برنامهها گرفتهاند. ظریفی میگفت که از درسخواندگان این کتابها در این مدارس بپرسید اصلاً، شعری از این جانشینان سعدی به خاطرشان مانده است؟!
کلام را با بیتی از امام (ره) به پایان میبریم: «شاعر اگر سعدی شیرازی است / بافتههای من و تو بازی است.»
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟
به مناسبت زادروز بیژن جلالی
او در آینه خودخندی شخصیتهای دایی جان ناپلئون خودش را میبیند و در حقیقت به خود وجودیاش میخندد.
مگر میشود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟
شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی میکرد.