«آنا کارنینا»، معصیت و تباهی
آنا کارنینا، در رمانی به همین نام اثر لئون تولستوی، زنی است که معصیتش او را به تباهی و مرگ میکشاند. نکته جالب در زندگی تولستوی این بود که «نویسنده بزرگ روسیه» آرزویی داشت که شاید به نظر سخیف بیاید. او هرگز زیبا نبود و آرزو میکرد زیبا باشد. روزی در جوانی گفته بود حاضر است هرچه در زندگی دارد بدهد و برای لحظهای زیبا باشد. این آرزویی محال بود اما گذر زمان چیزی بیش از زیبایی به او بخشید: شکوه. ریش سفید و بلند پیرمرد اکنون چهرهای اسطورهای به او بخشیده است و ما را به خضوع وامیدارد. او در سنین پیری سلامت روانیاش را از دست داد اما حتی جنونش هم به زعم ماکسیم گورکی (دیگر نویسنده شهیر روس) فراانسانی بود: «لب دریا نشسته بود و سر خود را بر دستهایش قرار داده بود. باد موهای نقرهگون ریشش را میان انگشتانش میراند. او در دریا به دوردست مینگریست… چون سنگی قدیمی مینمود که جان گرفته است و به آغاز و انجام همه چیزها آگاهی دارد و به آنها میاندیشد که سرانجام کار سنگها و علفهای زمین، آبهای دریا و خلاصه همه جهان از خورشید تا دانه شنریزه چه خواهد بود…» رمان «آنا کارنینا» را میتوانید با ترجمه سروش حبیبی (نشر «نیلوفر») بخوانید.
«مادام بوواری»، حاصل مشقت
اِما بوواری، در رمان «مادام بوواری» اثر گوستاو فلوبر در قامت زنی یاغی و تابوشکن نمود مییابد. فلوبر در رمان باشکوه خود، «مادام بوواری»، به نحوی خیرهکننده زنی را میسازد که همچنان یکی از معروفترین کاراکترهای زن در ادبیات جهان است. هرچند البته عدهای نظیر ماریو بارگاس یوسا گفتهاند که سبیل فلوبر گاهی از صورت مادام بوواری بیرون زده! در واقع اشاره داشتهاند روحیات مردانه نویسنده گاهی در شخصیت زن داستان رسوخ کرده. اما واقعیت این است که به هر حال توانسته یکی از زنان ماندگار تاریخ ادبیات جهان را بسازد. او نوشتن مادام بوواری را از سپتامبر ١٨٥١ شروع کرد و تا آوریل ١٨٥٦ ادامه داد. پنج سال. وقت نوشتن فلوبر شب بود. هرچند که اغلب از پیشرفت کندش مینالید اما با دیدن دوستش لویی و شنیدن نظرات او درباره رمانش، آرام میشد. سالها بعد درباره مشقتی که برای نوشتن این رمان متحمل شده بود گفت: «روی هم رفته کار هنوز بهترین راه فرار از زندگی است». بعد از انتشار آن هم کتاب را دست گرفت و گفت: «بیشتر از اینکه شاهکار به نظر بیاید، محصول تلاشی طاقتفرساست». بعدها البته از آن با عنوان شاهکاری بیبدیل نام بردند و معروف شد به «کتاب مقدس رئالیسم». این رمان را میتوانید با ترجمه مهدی سحابی (نشر «مرکز») بخوانید.
دربارهی روابط عاطفی و فکری جلال آل احمد و سیمین دانشور به مناسبت سالگرد ازدواجشان
سالروز درگذشت محمدتقی بهار؛ شاعر، ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار
عرض ارادتی به روح مینوی دکتر محسن جهانگیری، استاد فقید فلسفه دانشگاه تهران
سعدی، آزادی واقعی را برآمده از مهرورزی انسانی میشناسد و ازهمینروست که انسان بیتفاوت نسبت به رنج دیگران یا آدم بیعشق را از جرگهی انسانیت خارج میداند.
چرا اینفلوئنسرها به کارهای عجیب رو آوردهاند؟