سرودهٔ بدیع بهسالِ ۴۸۲
باور به آخرالزّمان و زیروزبرشدنِ عالم در ادیانِ گوناگون اندیشهای است فراگیر و بسیار کهن. این باور دستِکم در عهدِ عتیق و متونِ زرتشتی و قرآنِ کریم نشانههایی روشن دارد. خوشبختانه در زبانِ فارسی پژوهشی ارجمند باعنوانِ «نجاتبخشی در ادیان» (تألیفِ استاد محمدتقیِ راشدمحصّل) در اختیارِ ماست. از علائمِ آخرالزّمان یا فتنهٔ آخرالزّمان در متونِ کهن اغلب با تعبیرِ اَشراطُالسّاعه یادمیشود. کتابِ المَلاحمُ والفِتَن نگاشتهٔ ابنِ طاووس اثری کلاسیک در اینباره است. مشهورترین علائمی که درباره آخرالزمان، در متونِ ادبیِ زبانِ فارسی بدان اشارهمیشود، خروجِ دجّال، سفیانی (هردو با چهرهای مهیب و کریه) و پدیدآمدنِ دابّةالأرض (حیوانی عظیمجثّه) است. در متونِ دینی و روایاتِ مذهبی، به سید هاشمی، سیدِ خراسانی، سید حسنی و… نیز اشارهمیشود که دربابِ ماهیّتِ آن میانِ پژوهشگران اختلافاست.
در تاریخ و ادبِ ایرانی، در دو مقطعِ تاریخی که ازقضا از حیثِ تاریخی از ادوارِ «فتنه»خیزی نیز بوده، از آخرالزّمان بیشتر سخنرفتهاست. نخست ماجرای اجتماعِ کواکب سَبعه در برجِ میزان که قراربود در ۲۹ جمادیالثّانیِ سالِ ۵۸۲ قمری رویدهد. این پیشگویی که خازمی (خازنی/ حازمی)نامی آن را ابرازداشته و بیشتر به «خسفِ بادی» مشهور است، چنددهه نقلِ محافلِ شعر و ادب بوده و اشاراتِ به آن در دیوانِ انوری و خاقانی و اشعارِ نظامی و دیگران بازتابیافتهاست. حتّی گفتهمیشد که پیامبر از آخرالزمان با تعبیر «الواقعه» یادکرده و این کلمه به حسابِ جُمَل برابر است با سال ۵۸۲! استاد مینوی مقالهای مفصّل و خواندنی دراینباره دارند (چاپشده در مجلهٔ دانشگاهِ ادبیاتِ تهران) که در مجموعهمقالاتِ «تاریخ و فرهنگ»ِ (۲۷۴_۲۲۶) ایشان مجدّداً چاپشده است. معروف است که در آن روز و نیز آن روزها حتّی خُردکنسیمی نوزید تا چراغِ پیرزنی را خاموشکند.
واقعهٔ دوم که زمزمههای وقوعِ آخرالزّمان را برسرِ زبانهاانداخت هجومِ لشکرِ تاتار به ایران بودهاست. و فتنهٔ غُزان زمینههای چنین وحشتی را پیشاپیش فراهمآوردهبود!
یکی از آثاری که بهخوبی این نگاه را ثبتکرده، مرموزاتِ اسدی در رموزاتِ داوودی، تألیف نجمِ دایه (صاحبِ مرصادالعباد) است. هردو اثرِ نجمِ دایه بهروشنی فضای دهشتناکی را که یورشِ مغولان در دلِ ایرانیان افکندهبود، بازتابمیدهد. مرموزاتِ اسدی (تألیفِ ۶۲۱) چهار سال پساز یورشِ مغول به ایران (۶۱۷) نگاشتهشدهاست. در مرموزِ دهم این اثرِ، نجمِ دایه به روایاتی ارجاعمیدهد که قابلِ تطبیق است با آنچه همگان از شکلوشمایلِ لشکریانِ مغول درذهندارند: سپاهی که سربازانش رویی پهن و سرخ، چشمانی خُرد و بینیِ پهنی دارند!
ازآنجاکه آگاهی از علائمِ آخرالزّمان در منظومهای سرودهشده در قرنِ پنجم (۴۸۲ ق) برای ما اهمیتِ فراوانی دارد، به نشانههای این واقعه که از زبانِ علی (ع) و البتّه از قولِ پیامبر (ص) روایتمیشود و در علینامه آمده اشارهمیکنیم. بهسببِ خامیِ شعرِ بدیع و نیز رعایتِ ایجاز، چکیدهٔ مطالبی که علی (ع) پس از پیروزی در جنگِ جمل بر سرِ منبر دراینباره برزبانآورد، بهنثر برگرداندهشد:
بصره همچون جیحون پرخون میشود.
ترکان بر بربرها چیرهمیشوند.
[سید] هاشمی در بغداد قیاممیکند.
سپهداری از مصر مکّیان را تارومارمیکند.
پردگیان را برسرِ بازار میفروشند.
اهالیِ قزوین آماجِ زوبین میشوند.
(آنگاه علی (ع) از سنگینی بارِ این روایت، زمانی نشست و سپس ادامهداد):
زلزله میشود و زمین مردمان را در خود فرومیبلعد.
در بغداد بارانِ سنگ میبارد و در ارمن صاعقه رویمیدهد.
پیر و جوان در همدان مسخمیشوند.
مازندران در آبی تلخ و شور غرقمیشود.
در گیلان از نخل (؟) آتشمیبارد.
آسمانِ موصل سرخمیشود.
در شام خسوف میشود.
در هندوستان زلزله رویمیدهد.
و درادامه به جوانی زیباروی به نامِ شعبةبنِ صالح (شعیب ابنِ صالح؟) اشارهمیشود که از طالقان بیرونمیآید و در مکه به منجی میپیوند. نیز اشارهمیشود در آنهنگام مسیح نیز در رکابِ منجی خواهدبود .
همانگونه که ملاحظه میشود در علینامه از علائمِ مشهورِ آخرالزمان (دجّال، سفیانی و دابّةالأرض و…) نشانی نیست.
(علینامه، از سرایندهای متخلّص به بدیع، تصحیحِ رضا بیات و ابوالفضلِ غلامی، نشرِ میراثِ مکتوب، ۱۳۸۹، صص ۹_۹۶).
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»
معرفی کتاب «دربارهی رنج بشر»
کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»