img
img
img
img
img

تاریخچه‌ی یک احساس؛ عنصر همه‌گیر قرن بیست‌ویکم

نگاهی به کتاب «سرگذشت تنهایی»

گسترش: کتاب «سرگذشت تنهایی»، با زیرعنوانِ تاریخچه‌ی یک احساس، نوشته‌ی فِی باوند آلبرتی به همت نشر بیدگل به چاپ رسیده است. با وجود ترس از همه‌گیری تنهایی در قرن بیست‌ویکم، به‌ندرت نگاهی دقیق به تاریخچه‌ی این احساس داشته‌ایم. «سرگذشت تنهایی» روایتی است تازه از تنهایی به‌عنوان تجربه و بیانی احساسی و البته بدن‌مند. فی باوند آلبرتی، تاریخ‌دان احساسات، در این کتاب به سراغ نامه‌ها، یادداشت‌های روزانه، رساله‌های فلسفی، آثار ادبی، مباحثات سیاسی و پژوهش‌های پزشکی از قرن هجدهم تا به امروز می‌رود و نشان می‌دهد که تنهایی پدیده‌ای عام و غیرتاریخی نیست. تنهایی احساسی است مدرن که تا پیش از قرن هجدهم در زبان انگلیسی واژه‌ای برای بیان آن وجود نداشت؛ اما با وجود این تاریخچه‌ی منحصربه‌فرد، تنهایی وضعیت عاطفی پیچیده‌ای است تابع موقعیت اجتماعی_اقتصادی، جنسیت، قومیت و البته تجربه که طیفی گسترده از دیگر احساسات مانند ترس، خشم و اندوه نیز قرین آن‌اند؛ ولی تنهایی همیشه هم چیز بدی نیست؛ تجربه‌ای است هم ذهنی و هم جسمی که شناخت سیر تاریخی و ماهیت همواره متغیر آن ما را یاری می‌دهد تا با درک مزیت‌‌ها و زیان‌هایش بتوانیم مواجهه‌ای کم‌مخاطره‌تر و ازقضا معنادارتر با آن داشته باشیم.

نویسنده می‌گوید: «چرا تنهایی؟ وقتی به دیگران می‌گفتم می‌خواهم این کتاب را بنویسم، اولین سؤالی که از من می‌پرسیدند همین بود. البته نه همه، فقط آن‌هایی که در زندگی‌شان با تنهایی بیگانه بودند و مرزهای تاریک آن را تجربه نکرده بودند؛ اما یک سال که گذشت، این موضوع دیگر آن‌قدرها هم عجیب و ناآشنا به نظر نمی‌آمد: تنهایی فراگیر شده بود و روزنامه‌ها و برنامه‌های رادیویی درباره‌اش صحبت می‌کردند.»

آلبرتی در ادامه می‌گوید: «حالا در اوایل قرن بیست‌ویکم، می‌بینیم که در میانه‌ی یک «همه‌گیریِ تنهایی» قرار گرفته‌ایم و درعین‌حال دغدغه و نگرانی‌مان درباره‌ی تنهایی بروز آن را به امری گریزناپذیر تبدیل می‌کند. به نظر می‌رسد صحبت از تنهایی مُسری است و آن‌قدر همه‌جا پخش می‌شود تا در تاروپود جامعه رسوخ کند. بی‌شک تنهایی حکم قلابی را پیدا کرده که بی‌هیچ دردسری خیلی از نارضایتی‌های دیگر را هم به آن می‌آویزیم. تنهایی تبدیل شده به یک‌جور دستاویز احساسی: واژه‌ای مختصر و مفید برای اشاره به فقدان شادی، احساس گسست و فقدان ارتباط، افسردگی، بیگانگی و انزوای اجتماعی. البته گاهی هم این‌طور نیست. گاهی اوقات، ما خودمان به دنبال تنهایی هستیم و آن را با دل و جان می‌پذیریم؛ منظورم فقط انزوای خودخواسته نیست که پیشینه‌ی خاص خودش را دارد، بلکه تنهایی به معنای حس دردناک گسست است که می‌تواند جسمی، عاطفی، نمادین، حسی یا رفتاری باشد.»

او ادامه می‌دهد: «با این اوصاف، تنهایی چیست و چرا این‌همه فراگیر به نظر می‌رسد؟ به‌عنوان یک تاریخدان فرهنگی که زمان زیادی را صرف اندیشیدن به کالبد عاطفی انسان کرده است، کنجکاوم بدانم این وضعیت عاطفی، که بسیاری تجربه‌اش کرده‌اند اما هنوز تعریف دقیقی از آن ارائه نشده، چطور توانسته به این سرعت به بحرانی فرهنگی تبدیل شود. همچنین مایلم بدانم تنهایی چطور مثل دیگر احساسات -‌ خشم، عشق، ترس، غم- در موقعیت‌های مختلف معنایی متفاوت پیدا می‌کند؛ چطور علاوه بر بُعد ذهنی دارای بُعد جسمی نیز هست و تجربه‌ی فردی تنهایی چطور می‌تواند تحت تأثیر و درعین‌حال بازتاب‌دهنده‌ی مسائل اجتماعی مهم‌تری باشد، مسائلی نظیر جنسیت، قومیت، سن، محیط زیست، مذهب، علم و حتی اقتصاد.»

کتاب حاضر درصدد واکاوی این پرسش‌هاست.

فی باوند آلبرتی، تاریخدان فرهنگی در حوزه‌های احساسات، جنسیت و پزشکی است. آلبرتی فارغ‌التحصیل رشته‌های ادبیات انگلیسی و تاریخ و از بنیان‌گذاران بنیاد تاریخ احساسات در دانشگاه کوئین مری است. او اکنون در دانشگاه یورک تاریخ مدرن تدریس می‌کند. «ماجراهای قلب: تاریخ، طب و احساس» و «این چنبره‌ی میرا: بدن انسان در سیر تاریخ و فرهنگ» از دیگر آثار او هستند.  

قسمتی از کتاب سرگذشت تنهایی:

نوستالژی یا طبق تعریف گروهی از روان‌شناسان، «حسرت گذشته را خوردن» می‌تواند به کسی که با تنهایی دست‌وپنجه نرم می‌کند کمک کند. خاطرات سفر، جشن‌های تولد، مهمانی‌های خانوادگی و مراسم‌های ازدواج که بیش از همه حس نوستالژی ایجاد می‌کنند، یادآور ارتباطات و پیوندهای اجتماعی‌اند. یادآوریِ این اتفاقات هم با احساس غم همراه است، هم شادی (غم از این بابت که دیگر گذشته و رفته‌اند و شادی از این لحاظ که به‌هرحال زمانی اتفاق افتاده‌اند)، اما تجربه‌ی حس شادی در بیشتر مردم قوی‌تر بوده است. بنابراین، خیالات نوستالژیک می‌تواند «بار دیگر به ارتباطات معنادار جان ببخشد و پیوندی نمادین با افراد مهم زندگی‌مان بنا کند».

به عبارت دیگر، ارتباطاتی که فقط در ذهن فرد وجود دارند، حتی اگر دیگر وجود خارجی نداشته باشند، می‌توانند از او در برابر حس گسیختگی کنونی‌اش از جامعه محافظت کند. این فرضیه سؤالاتی را درباره‌ی نقش حافظه در درک تنهایی و همچنین اهمیت زمان پیش می‌آورد. یکی از مشکلات تنهایی مزمن، یعنی حس تنهایی‌ای که سال‌ها با فرد می‌ماند، آن است که این شبکه‌های ارتباطیِ ذهنی آن‌قدر که باید قوی نیستند و نمی‌توانند به بهبودی او کمک کنند، شاید چون پیوندهای معناداری که این شبکه‌ها تداعی می‌کنند از اول هم چندان قوی نبوده‌اند. در مطالعات مربوط به تنهایی باید به دو مقوله‌ی مهم زمان و حافظه بیشتر پرداخته شود، هم در زمینه‌ی زوال حافظه با بالا رفتن سن و هم در جریان تنهایی طولانی‌مدتی که ناشی از تجربه‌ای دشوار در کودکی است.

سرگذشت تنهایی را اکرم رضایی بایندر ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۵۱ صفحه‌ی پالتویی با جلد نرم و قیمت ۱۸۶ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  یک اطلس اخلاق کاربردی

مروری بر کتاب «مسائل اخلاقی معاصر»

  راهنمای عملی نمایش‌نامه‌نویسی

نگاهی به کتاب «نوشتن برای صحنه»

  مضامین نهفته‌ی دست تاریک، دست روشن

نگاهی به داستانِ کوتاهِ «دست تاریک، دست روشن»

  تو آزادی، برای همین است که گم شده‌ای!

نگاهی به کتاب کتاب «تعقیب هومر»

  اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟

مروری بر رمان «دود»