سال ۱۴۰۱ مانند سالهای گذشته به ضرورت حرفه و به سائق عشق و علاقه، کتابهای زیادی خواندم، اگرچه به علت وقایع و رویدادهایی که از میانهی سال همهی ما ایرانیان را درگیر خود کرد، کمیت و کیفیت این خواندنیها گاه با نوسان مواجه میشد. در برهههایی دل و دماغ زندگی کردن هم نبود چه رسد به خواندن. در زمانهایی مجال مطالعه پیدا نمیشد و در لحظههایی توان اینکه بنشینی و کتابی دست بگیری. با این همه خواندن و بازخواندن همواره یکی از بهترین روشها هم برای تحمل شرایط دشوار، هم برای گریز از آسیبهای آن هم برای فهم عمیق آن و احتمالا گذر از آن است.
بنابراین همچنان که در نیمهی نخست سال ۱۴۰۱ به سیاق پیشین کتابهای روز را در کنار آثار کلاسیک و متون کهن میخواندم، از مهرماه به این سو، در کنار کتابهای جدید، آثاری را خواندم یا بازخوانی کردم که ربط مستقیم یا غیرمستقیم به شرایط روز داشت، کتابهایی چون «انسانیت: تاریخ اخلاقی قرن بیستم» اثر جاناتان گلاور، «توتالیتاریسم» اثر هانا آرنت، «گاندی چه میگوید: درباب خشونتپرهیزی، مقاومت و شجاعت» اثر نورمن فینکلشتاین، «رنج و التیام: در سوگواری و داغدیدگی» اثر ویلیام وردن، «مقدمهای بر مفاهیم بنیادین تاریخی (تاریخ تحول مفهوم بحران)» نوشتهی راینهارت کوزلک و …
اما در میان کتابهای چاپ جدید، آن که بیش از همه به دلم نشست، کتاب «پنیر و کرمها: جهان یک آسیابان قرن شانزدهم» نوشتهی کارلو گینزبرگ است. این کتاب روایتی جزئینگرانه و دقیق و مبتنی بر اسناد و مدارک از سرنوشت تراژیک پیرمردی ناشناخته از اعماق قرون وسطاست که به علت عقاید و افکار زندانی و در نهایت به دار آویخته میشود. کار نویسنده در احیای خاطرهی فراموش شدهی منوکیو و رستگاری او از طریق این بازخوانی، به نظرم بسیار ارزشمند و تاثیرگذار است و نشانهی آن که اگر ما انسانها به حقیقت پایبند و متعهد باشیم، هیچ حقی از هیچ انسانی در پیشگاه آگاهی بشری پایمال نمیشود. با امید.
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»
منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایدههای جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.
زندگی مسئلهای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.
امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.
زامبیها چگونه وارد دنیای ما شدند؟