img
img
img
img
img

کتاب‌ها، همان رفیق‌های دوست‌داشتنی

سپیده موسوی

به نظرم گاه پاسخ دادن به این پرسش دشوار می‌شود خصوصاً برای کسانی که کتاب اتفاق روزمره وخوشایند زندگی‌شان است. آخر گاهی پیش می‌آید، در دل یک سفر کوتاه به کتابی برمی‌خوری که آن قدر جلبت می‌کند که ساعت‌هایی طولانی دمخورت می‌شود اما همین کتاب وقتی  می‌خواهی به این قبیل پرسش‌ها پاسخ دهی به خاطرت نمی‌آید چون در آن لحظه در مقابل چشمانت نیست. با این حال تلاش می‌کنم که نام تعدادی از آن به یادماندنی‌ترین‌های امسال را بنویسم.
قبل از آن خوب است به این نکته اشاره کنم که برخی کتاب‌ها برای اهالی هر فن و رشته‌ای حکم کتاب‌های بالینی را دارد. مثلاً نیازی به اشاره ندارد که بگویم مقالات شمس، دیوان حافظ، مثنوی، کلیات سعدی، خاقانی و اسرارالتوحید و کتب مرجع مربوط به تحلیل و تفسیر  آنها را خواندم. زیرا اینها عمدتا جزء ضروریات پژوهش‌های کسانی است که نوشته‌هایشان بر محور ادبیات فارسی می‌چرخد.
باری، امسال ادبیات را ذوقی‌تر از قبل دنبال کردم. بیشتر از قبل به داستان و نمایشنامه توجه نشان دادم و ادبیات معاصر برایم دغدغه بزرگتری بود. خصوصا که حس می‌کردم به خاطر اتفاقات اجتماعی پیش آمده می‌طلبد حضور واقعی‌تری در زندگی پیرامونم داشته باشم.  برای همین از بین شعرای معاصر، فروغ را برگزیدم. یک شاعر آگاه ِسنت شکنِ عاشق. یعنی مجموعه‌ای از شمایلی که زنان امروز ایران به دنبالش می‌گردند تا آنها را در خود نیز بیابند. برای شناخت فروغ گذارم به مقالات و یادداشت‌های معتبر و روشنگری افتاد که در ایجاد درک ذهن و ضمیر او به من کمک کرد. البته کتاب «شعر نو فارسی» محمدرضا روزبه هم برایم  بسیار راهگشا بود.
اما معاصرخوانی‌ام تنها به فروغ ختم نشد. به داستان بیشتر از شعر میل پیدا کردم. از کتاب «آداب بی‌قراری» یعقوب یادعلی گرفته تا آثار زنان داستان‌نویس معاصر نظیر «پرنده من» فریبا وفی و «کولی کنار آتش» منیرو روانی‌پور را هم خواندم. البته به زنان داستان‌نویس عرب نیز نقبی زدم و کتاب «بنویس من زن عرب نیستم» که مجموعه گردآوردی شده از داستان‌نویسان زن عرب بود توجهم را به خودش جلب کرد.
در کنار داستان از نمایشنامه نیز غافل نبودم از «هملت» شکسپیر گرفته تا «آن که گفت آری و آن که گفت نه» برتولت برشت نیز به من لذتی وافر داد. لذتی که جادوی داستایوفسکی با داستان «قمارباز» آن را تکمیل کرد.

فارغ از ادبیات به کتاب‌های فلسفی، تاریخی و جامعه شناسی نیز پرداختم. که البته این خاصیت ادبیات است که خونش با فلسفه و تاریخ عجیب جوش می‌خورد. از جمله این‌کتاب‌ها «انسان خردمند» از یوال نوح هراری، «انقلاب ایران، ریشه‌های ناآرامی و شورش» از مهران کامروا و «مغول در ایران» از برتولت اشپولر بود.
خواندنی‌ها البته بسیارند و مجال زندگی سخت اندک. با این حال کتاب‌ها برخلاف دنیای پرسرعت امروزه همواره آرام و امن در گوشه‌ای از زندگی ما خزیده‌اند. آنها هرچند ساکت‌اند ولی هر روز زیرچشمی ما را می‌پایند. زیرا از ما انتظار دستی و چشمی و مهری را دارند. انسان امروز هرچند تا حدودی از عمق و تعمق در مفاهیم جدی زندگی ملول گشته و تخدیر و تفریح را بیشتر خوش می‌دارد اما هنوز هم کتاب‌ها همان رفیقان دوست‌داشتنی هستند که می‌توانند از چیزهایی برایمان بگویند که غبار روزمرگی فرصت اندیشیدن درباره‌شان را به همه نمی‌دهد.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»

  جایی که هنر و تاریخ به هم پیوند می‌خورند

منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایده‌های جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.

  چگونه باید زندگیِ نفهمیده را زندگی کنیم؟

زندگی مسئله‌ای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.

  در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.

  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟