اینکاها نه از طریق مورد انتظارمان، بلکه از طریق اشیا با ما حرف میزنند.
اعتماد: اینکاها را اغلب نه به خاطر داشتههایشان، بلکه با چیزهایی که نداشتند به یاد میآورند: چرخ، آهن، خط برای نوشتن. این فقدان آخری پارادوکس اینکا را مطرح میکند: آیا ممکن است که هیچ نشانه زبانی از بزرگترین امپراتوری دوران پیشا-کلمب در قاره امریکا وجود نداشته باشد؟ آیا کسی میتوانست شکوه ماچوپیچو را بدون هیچ علامتی برای توصیف زیباییاش خلق کند؟
پاسخ این است که بله، واقعا چنین چیزی امکان دارد. سیلویا فرارا در کتاب «The Greatest Invention» این موضوع را مطرح میکند که احتمالا اینکاها، چیزی جز خط و نوشتن، آنجور که ما میشناسیم، از خود به جا گذاشته است. اگر ایده او درست باشد، امپراتوری اینکاها احتمالا تنها جایی است که میتوانید در آن رد سیستمی نوشتاری جز آنچه از بقیه سراغ دارید، بیابید. وقت آن است که خارج از چارچوب به نشانههای به جا مانده از اینکاها بیندیشیم و اجازه دهیم تخیلمان کمی اطرافشان پرسه بزند.
اینکاها یک سیستم سهبعدی و در واقع یک «اسکریپت» سهبعدی از خود به جا گذاشتهاند. اینکاها نه از طریق مورد انتظارمان، بلکه از طریق اشیا با ما حرف میزنند. آنها یک سیستم بدنی ساخته شده با انگشتانشان برای ما جا گذاشتند: تارهای بلند و رنگی از پشم آلپاکا یا لاما. ردیفهای ریسمان که همه شبیه طلسمهایی روی یک گردنبند به هم چسبانده و همه با گرههایی پوشیده شدهاند. هزاران رشته و دهها هزار گره را تصور کنید؛ رنگینکمانی پر از پیام. اینها «کیپو» هستند. تا پیش از ورود فاجعهبار فرانسیسکو پیزارو، کیپوها برای اداره امور یک امپراتوری به کار میرفتند. برای نزدیک به ۲۰۰ سال، در طول قرنهای ۱۵ و ۱۶، نمادهای ریاضی و محاسبات، تقویمها، حساب و کتاب مالیاتها و سرشماریها، همه به شکلی دقیق روی طنابها گره میخوردند، اما درک چگونگی آن برای ما دشوار است.
محبوبترین نظریه در میان متاخرها، این است که کیپوها چیزهایی برای یادآوری هستند و تفاوتی با دانههای تسبیحی ندارد که مذاهب مختلف برای شمردن ذکرها استفاده میکنند. استادان کیپو، از آنها به عنوان ابزاری برای به یاد آوردن استفاده میکردند تا بتوانند اطلاعاتی را جایی ثبت و دوباره بازیابی کنند. از این منظر، این گرهها فقط نشانههایی بودند که برای جادوگران کیپو قابل درک بودند، اما در این صورت، چه فایدهای داشتند؟
برای درک چگونگی عملکرد کیپو، باید به دوران کودکی برگردیم. در دوران مدرسه، با استفاده از اشیای اطرافمان بلوکهای چوبی، لگو و چرتکه اسباببازی، شمارش را یاد میگیریم، اما وقتی نوشتن و حساب را یاد میگیریم، خود را در اعداد و نشانههایی مغروق مییابیم که انتزاعی و دوبعدی هستند. احتمالا فراموش کردهاید، ولی درست همین جاست که حس ملموس بودن یک عدد را از دست میدهیم. ما متوجه میشویم که ۱۰ به معنای «ده واحد از چیزی» در ابعادی است که هیچ جسم فیزیکی برای نشان دادن آنها وجود ندارد. انتزاع ما را دربر میگیرد.
سیستم کیپو شور و شوق یک کودک را دارد، زیرا هنوز به بلوکهای چوبی و قطعات لگوی خود متصل است. اگرچه با وجود تمام انضمام آن، چیزی غیر ابتدایی است. این یک کیپو را چیزی شبیه به صفحه گسترده اکسل میکند: ردیفها و ستونها و اعداد و مجموعشان. به این ترتیب، کیپوها نه سیستمی برای یادآوری، بلکه سیستمی فیزیکی برای نمایش دادهها هستند. البته اگرچه خواندن یک صفحه اکسل برای ما آسان است، اما دنیای کیپو خیر، چراکه کیپو به اعداد محدود نمیشود. یکسوم از این گردنبندهای گرهدار دارای مضمون داستانی هستند. حتی تصور اینکه بتوان یک داستان را با استفاده از یکسری گرههای رنگی که نشاندهنده اعداد هستند، تعریف کرد، سخت است ولی واقعیت دارد. نامها، مکانها، شجرهنامهها، آهنگها. اعداد برای اینکاها نه تنها مفاهیمی کمی، بلکه حتی کیفی بودند. البته که درکش برای ما آسان نیست، اما اجازه دهید تخیلتان کمی آزادانه برای خودش جولان دهد. گرهها سهبعدی هستند، بنابراین دارای فرم، جهت، موقعیت نسبی، رنگ، ضخامت و پیکربندیهای متعدد هستند و هر عنصر معنای متفاوتی دارد؛ یک سودوکوی سه بعدی. چند ظرفیتی، با چند مرجع و در عین حال دقیق. یکی از مبلغان یسوعی از زنی اینکا میگوید که یک کیپو برای او آورد که تمام داستان زندگی او را در برمیگرفت. داستانی روایت شده با گرهها! حقیقتا که باورش سخت است.
متاسفانه هیچ ردی وجود ندارد که پیوندهای میان این عناصر (بعد، ضخامت، رنگ، تعداد، جهت و …) و معنای دقیق آنها را برایمان آشکار کند. ما به یک رمزگشا، یک سنگ روزتای اینکا برای آشکار کردن ارتباطها نیاز داریم.
فیلم «ورود» را دیدهاید که در آن امی آدامز نقش یک استاد زبانشناسی را بازی میکند که توسط دولت ایالات متحده برای ترجمه یک زبان بیگانه و خط معمایی آن استخدام شده است؟ بیگانگان از یک سیستم ارتباطی عجیب و غریب استفاده میکنند که شامل بیرون ریختن شکلهای دایرهایمانند با چیزی مثل جوهر ماهی مرکب است. امی آدامز آنها را مطالعه و در نهایت معنای آنها را رمزگشایی میکند. نکته مرتبطش برای ما این است: نوشتار موجودات فضایی سماسیوگرافی (Semasiography) هستند. سیستمی از نمادهای انتزاعی که اطلاعاتی را در بردارد که به زبان خاصی نیست. این یک سیستم غیرآوایی است (در فنیترین معنای گلوتوگرافیک) . به فرمولهای ریاضی، نتهای موسیقی یا دکمههای ماشین لباسشویی فکر کنید: اینها همه سیستمهای نشانهنگاری هستند. ما آنها را به لطف قراردادهایی که نحوه تفسیر معنای آنها را تنظیم میکند درک میکنیم، اما میتوانیم آنها را به هر زبانی بخوانیم. آنها در مجموع سیستمهای فرازبانی هستند، نه سیستمهای آوایی. کسانی هستند که استدلال میکنند سماسیوگرافی را نباید نوعی نوشتن به معنای دقیق آن دانست. اگرچه این درست است، آیا به این معنی است که ما باید به کیپو به عنوان یک نوع نسخه نرمافزاری بتا، یک پیشنویس خام، ماقبل تاریخ یا مرحلهای ابتدایی در الفباسازی نگاه کنیم؟ بعید است. احتمالا اینکاها که با اداره چنین جمعیت گستردهای، سرشماری افراد زیادی، مدیریت بسیاری از امور عمومی به دلیل همه این ضروریات، در بند بودند، تصمیم گرفتند از یک سیستم باز استفاده کنند. سیستمی که فراتر از یک زبان واحد و بهطور گسترده قابل درک باشد. سیستمی که بتواند آنها را به عنوان یک گروه متحد کند. با وجود این، در میان متخصصان کیپو رای واحدی وجود ندارد. اما تا همین جایش، واقعا به نظرتان روایت با گرهها، حیرتانگیز نیست؟
کرونا بیماری پستمدرن در گفتار فیلسوف ایرانی
یوسا دو بار به توصیه دو ناشر دست به معرفی بهترین آثار ادبیات جهان زد که برخی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاند.
تعداد بسیار زیادی از نویسندگان، در طول زندگی خود با افسردگی مواجه بودهاند. برخی پژوهشگران اعتقاد دارند شخصیتهای خلاق، آسیبپذیریِ بیشتری در مقابل افسردگی دارند.
سعدی با تعریف دقیق فضایل اخلاقی و جایگاه هر عضو در بدن جامعه، بنیانی نظری برای توسعه نهادی فراهم آورده که امروز نیز میتواند راهنمای عملی باشد.
هوش یعنی توانایی تحلیل اطلاعات، یادگیری از تجربهها، و تصمیمگیری بر اساس دادهها. هوش مصنوعی در این زمینهها، به سطحی بیسابقه رسیده است.