نوشتاری درباب قیمتگذاری آثار هنری
اعتماد: محاسبه کالاهای تولیدی و صنعتی فرمول سادهای دارد؛ قیمت هر کالا برابر است با مجموع هزینههای تولید و توزیع به اضافه سود. بنابراین صرفهجویی هر کدام در کاهش قیمت نهایی تاثیر دارد. هزینههای تولید هم تابعی است از قیمت مواد اولیه و هزینه فرآیند تولید. قیمت مواد اولیه با کیفیت و ارزش مواد در ارتباط است و فرآیند تولید مربوط به هزینه ابزار، ماشینآلات، فضای کارگاهی، نیروی کار، هزینههای جانبی و خدمات لازم و … خواهد بود. در نهایت معادله عرضه و تقاضا میتواند در موارد محدود و مقاطع زمانی مختصری این محاسبات را دچار تغییر کند. معمولاً عرضه بیشتر و تقاضای کمتر باعث کاهش قیمت میشود.
در مورد صنایع دستی هم، با اندکی تغییر در ضرایب محاسبه، این رابطههای محاسباتی برقرار است؛ اما در قیمتگذاری آثار هنری این فرمول ساده تقریباً هیچ جایگاهی ندارد. رابطه منطقی عرضه و تقاضا در معاملات کالاهای هنری الزاماً شبیه به بازار کالاهای صنعتی عمل نمیکند. قیمت نهایی اثر هنری هم از جمع جبری و ساده هزینهها به دست نمیآید. همانطور که مفهوم سود برای فروش اثر هنری نمیتواند تابع این محاسبات ساده باشد.
بدیهی است مواردی مثل ابعاد اثر، مواد به کار رفته در آن، ماندگاری و میزان هزینههای اجرایی در مواجهه اولیه مهم به نظر میرسند، اما این اهمیت در مقابل سایر عوامل میتواند کاملاً نادیده تلقی شود. به عنوان مثال قیمت یک مجسمه برنزی شهری میتواند گرانتر از مجسمه چوبی رومیزی باشد مشروط بر آنکه این اختلاف قیمت در مقابل سایر عوامل قیمتگذاری رقم بزرگی را به خود اختصاص دهد. یا فروش یک مجسمه یخی و پرفورمنس شهری تا چه اندازهای قابل قیمتگذاری و شامل افزایش نرخ میتواند باشد؟ محاسبه مقدار طلا (یا ورقه طلا) برای قیمتگذاری یک تابلوی سنتی نگارگری هیچ شباهت محاسباتی با کاربرد آن در یک تابلوی نقاشی معاصر ندارد. به عبارتی تعیین قیمت برای اثر هنری آنچنان پیچیده است که عملاً محاسبه چنین ارزشی غیرممکن میشود. یا حداقل قطعیت پیدا نمیکند. خصوصاً که معیارهای کیفی غیرقابل قیاس در آثار هنری موضوعی فراتر از کیفیت و مرغوبیت کالاهای تولیدی است. ارزشهای کیفی به عنوان تابعی از تعاریف هنری یکی از پیچیدهترین متغیرهای ارزشگذاری خواهد بود. تکنیک، موضوع و عناصر زیباییشناسی، عوامل تاثیرگذاری هستند و ممکن است آثار خلاقه تاثیر بیشتری بر جلب مشتری داشته باشد. اما لزوماً این جذابیت برای مخاطب هنری و خریدار اثر هنری از یک جنس و مشابه نخواهد بود. الزاماً نباید سلائق و استدلالهای منتقدین را به سلائق و علائق خریداران تسری داد. بنابراین کیفیت اثر هنری از نگاه هنرمندان همیشه مساوی با ارزش مالی برای مشتری نیست. همیشه این امکان وجود دارد؛ اثری (نه چندان مرغوب یا اثری که به لحاظ کیفیات هنری امتیاز چندانی ندارد) تنها به این دلیل که توسط یک فوتبالیست معروف، هنرپیشه یا سیاستمدار محبوب خلق شده، از آثار هنرمندان بالای متوسط و حرفهای گرانتر باشد. بدیهی است فراز و فرودهای این شهرت و محبوبیت در طول زمان، در قیمتگذاریهای بعدی این آثار مورد نظر قرار میگیرند. رفع سوءتفاهمات چنین بازارهایی، همیشه یکی از مشکلات حرفهای در میان رسانهها، هنرجویان تازهکار و مردم ناآشنا به بازار هنر است.
شاید مهمترین عامل برای تعیین قیمت یک اثر هنری را باید در چیستی و چرایی محل عرضه اثر جستوجو کرد. یک اثر هنری مشخص ممکن است در بازارهای مختلف با قیمتهای متفاوت و گاهی حتی با تفاوتهای فاحش معامله شود. حراجها، آرت فرها و نگارخانهها اگرچه ساختار بازاری مرتبط و نزدیک به هم دارند اما سرنوشت مالی متفاوتی برای اثر هنری رقم میزنند. بهطور میانگین قیمت در حراجها به مراتب بالاتر از قیمت همان اثر در نگارخانهها تعیین میشود. حتی خرید و فروش در آتلیههای شخصی هنرمندان، بازارچهها، ویترین فروشگاهها و بازارهای پنهان هم روابط قیمتگذاری دیگری را به وجود میآورند.
نام و امضای هنرمند از چند جنبه به عامل مهم بعدی تبدیل میشود. اعتبار هنری، سوابق فعالیت و به ویژه شهرت یک هنرمند تاثیر مستقیم در قیمت نهایی آثار او دارد. میگویند: «پابلو پیکاسو همیشه پشت چکهایش نقاشی میکشید، به این شکل هیچگاه نگران برگشت خوردن چک نبود. چون همیشه نقاشی پشت چک ارزشمندتر از مبلغ چک بود و هیچکس حاضر نبود آن را نقد کند.»
از طرفی سوابق فروش قبلی هنرمند میتواند برای قیمت سایر آثار هنری او نقش تعیینکنندهای داشته باشد. معمولاً این ارقام به عنوان قیمت پایه برای اعمال سایر شرایط مورد توجه قرار میگیرد. بدیهی است که از این طریق ترفندهای بازاری و تجاری به معادلات قیمتگذاری وارد میشوند. مثلاً اگر خریدار سرشناس و معتبری، یکی از آثار هنرمندی را به قیمتی چند برابر موارد قبلی خریداری کند، شاهد جهش قیمت سایر آثار هنرمند در بازار خواهیم بود. خریداران خاص هم در این روند موثرند. خریدارانی مثل موزههای هنری، سیاستمداران بزرگ، تاجران صاحبنام، سلبریتیها و… با خرید اثر از هنرمند موجب جلبتوجه عموم و درنتیجه افزایش قیمت آثار هنرمند میشوند. البته این فرآیند به قدری موثر است که گاهی از طرف هنرمند، مدیر هنری یا کارگزاران بازار هنر، به شکل تصنعی هم رخ خواهد داد. فارغ از معیارهای اخلاقی؛ ارایه و نمایشهای کنترل شده آثار، خرید و فروشهای صوری یا درون گروهی، استفاده از تبلیغات و استخدام منتقدین بانفوذ، حاشیهسازی و شوآف، فعالیتهای جنبی اشتهارزا و… سادهترین شیوهها در بین اهرمهای تحمیلی بر بازار است. به عنوان نمونه میتوان به تاثیر انتشار کتاب «دختری با گوشواره مروارید» نوشته «تریسی چوالیر» در سال ۱۹۹۹ و فیلمی که با اقتباس از آن در سال ۲۰۰۳ اکران شد، در شهرت، مقبولیت و ارزش این تابلو اشاره کرد.
بعید نیست که اثری به دلایل خاص، قیمتی به ظاهر نجومی پیدا کند. تکمیل یک کلکسیون، یک خاطره شخصی برای خریدار، جمعآوری ارثیه خانوادگی، مبارزه با رقیب تجاری و هنری، مقاصد پژوهشی و… میتواند هر قیمتی را توجیه کند. همانقدر که خریداران در شهرت آثار هنری نقش دارند، خریدهای پر سر و صدایی هستند که باعث شهرت خریدار میشوند. کسب شهرت دلخواهی که گاه انگیزه افزایش قیمت میشود. دور از ذهن نیست که گروههای فکری و سیاسی هم به منظور ترویج عقاید خود، با پیشنهادهای وسوسهانگیز، به بازار هنر ورود کنند. رخدادهایی در رابطه با یک اثر هنری ـ مثلاً نجات از یک آتش سوزی بزرگ، دیده شدن آن در عکس خبری یک جلسه یا رویداد مهم سیاسی و… ـ هم میتواند در کنار یک جنجال رسانهای، موجب شهرت اثر باشد. عنوان اثر و استیتمنت نمایشگاه، شفافیت در تبار هنری و تجاری هر اثر، ارزش کلی مجموعه و نحوه عرضه اثر (اعم از نورپردازی، قاب، پلاک، بستهبندی، شکل و نحوه تحویل اسناد و…) متناسب با اهمیت بازار میتواند در جلب اعتماد خریدار موثر باشد.
مواردی هم هست که ممکن است در نگاه اول اهمیت چندانی نداشته باشند. اما در شرایطی بر همه موضوعات فوق فائق آمده و به معتبرترین دلیل قیمتگذاری تبدیل میشوند. مثلاً تعداد کل آثار یک هنرمند یا آثار یک دوره مشخص از او، که هر چقدر این آثار نادرتر باشند، ارزش بیشتری پیدا میکنند. غیر از قدمت آثار و تاریخ فعالیت هنرمند، مساله حیات یا وفات هنرمند هم عاملی است برای تعیین قیمت آثار. حتی ظاهر و زبان و جنسیت هنرمند، تمول مالی هنرمند و توان مالی او برای پافشاری بر قیمت و مدیریت عرضه آثار هنرمند به بازار، به شکل محسوسی بر تمایل بازار و قیمتها اثر میگذارد.
این یادآوری هم ضروری است که نهایتاً سیاستگذاریهای پیدا و پنهان شبکههای اقتصادی هنر، حتی اوضاع اجتماعی، سیاسی، قوانین حوزه فرهنگ و تجارت، تصمیمات صنفی و… میتواند همه این عوامل را کنترل نماید. مثلاً همیشه قدمت اثر دلیلی بر افزایش قیمت نیست. در حال حاضر نقاشیهای دوره مدرن و پست مدرن ایرانی گاهی چندین برابر تابلوهای نقاشان بزرگ قاجاری خرید و فروش میشود. در واقع ارزش تاریخی این آثار تحت تاثیر سیاستگذاریهای بازار هنر قرار گرفته است. تجارب جهانی هم خالی از این استثنائات نیست. این سیاستگذاریها گاهی در مجموع به شکل نوعی مد روز تبدیل میشود.
نکته مهم دیگری که اغلب به عنوان شائبههای باور نکردنی مورد بحث قرار میگیرد؛ نقش و سهم دلالهای هنری در بازار فروش است. گاهی به نظر میرسد درآمد دلالها در این بازار در تناسب با هنرمندان صاحب اثر، سهم ناعادلانهای است. تا جایی که بعضی از هنرمندان به همین دلیل از بازار هنر جا میمانند. به دلیل شیوههای اتصال خریدار به فروشنده یا صاحب اثر و هنرمند، همچنین خطرپذیریهای ضروری، باید پذیرفت؛ دلالی آثار هنری یک شغل اصلی و مستلزم تجربه، دانش و ارتباطات قوی بوده و موضعگیری در اختلاف نظرات مذکور کار دشواری است. اما به نظر میرسد حذف این دلالها ممکن است در ظاهر به کاهش قیمتها کمک کند اما عملاً موجب کسب سود بیشتر به نفع هنرمندان نخواهد شد.
سرانجام میتوان با قطعیتی تقریبی گفت؛ علاوه بر توسعههای فرهنگی و اقتصادی، قیمت واقعی اثر هنری، از نگاه بازار، همان رقمی است که خریدار نقداً به فروشنده پرداخت میکند.
کرونا بیماری پستمدرن در گفتار فیلسوف ایرانی
یوسا دو بار به توصیه دو ناشر دست به معرفی بهترین آثار ادبیات جهان زد که برخی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاند.
تعداد بسیار زیادی از نویسندگان، در طول زندگی خود با افسردگی مواجه بودهاند. برخی پژوهشگران اعتقاد دارند شخصیتهای خلاق، آسیبپذیریِ بیشتری در مقابل افسردگی دارند.
سعدی با تعریف دقیق فضایل اخلاقی و جایگاه هر عضو در بدن جامعه، بنیانی نظری برای توسعه نهادی فراهم آورده که امروز نیز میتواند راهنمای عملی باشد.
هوش یعنی توانایی تحلیل اطلاعات، یادگیری از تجربهها، و تصمیمگیری بر اساس دادهها. هوش مصنوعی در این زمینهها، به سطحی بیسابقه رسیده است.