img
img
img
img
img
محبوبیت

قدرت محبوبیت در جهانی درگیر با جایگاه

نگاهی به کتاب «محبوبیت»

گسترش: کتاب «محبوبیت»، نوشته‌ی میچ پرینستین، به همت نشر گاه به چاپ رسیده است. برای بسیاری از افراد، منفور بودن در زمره‌ی تاریک‌ترین ترس‌هاست. ما از تنها ماندن، محروم شدن، از دست دادن توجه و حمایت دیگران یا از منفور بودن می‌ترسیم. ممکن است در زندگی خود درگیر لحظاتی شده باشیم که در آن اضطراب را تجربه کرده‌ایم، نسبت به نگرانی‌مان واکنشی اغراق‌آمیز نشان داده‌ایم و درنهایت برای شاد کردن خود، به رفتارهایی غیرعادی رو آورده‌ایم. نگرانی ذاتی ما برای محبوبیت، تمام این لحظات را حائز اهمیت می‌گرداند؛ زیرا اگر در مورد شرایط اضطراب‌آور خود، که در آن بسیار ناراحت بوده‌ایم، به‌خوبی فکر کنیم و علت آن را با دقت موشکافی نماییم، شانس خوبی به دست می‌آوریم که بفهمیم این، به علت باوری بنیادی است که ریشه‌ی ترس از منفور بودن را برایمان آشکار می‌سازد.

میل به محبوب بودن یک تجربه‌ی انسانی بنیادی است، چه آن تأثیر جانبی تکاملی غرایز اجداد ما برای ایجاد اجتماع، تأثیر خاطره‌ای از نوجوانی که برای تمام تعاملات اجتماعی بعدی‌مان تبدیل به یک الگو شده است، یا در ریشه‌ی الگوی روان‌شناختی جمعی باشد، همه‌ی ما به‌طور جهانی میلی برای این داریم که خودمان را در نظر دیگران خوب جلوه دهیم؛ اما می‌توانید اجازه دهید که این غرایز شما را به سمت جایگاه یا دوست‌ داشته ‌شدن هدایت کنند. انتخاب «دوست داشته شدن»، در جهانی تا این حد درگیر با جایگاه، همیشه انتخاب آسانی نیست. بااین‌حال دهه‌ها پژوهش ثابت کرده است که جست‌وجوی بی‌رحمانه‌ی جایگاه، ما را در خطر طیف وسیعی از مشکلات جدی زندگی، از جمله اعتیاد، تنهایی و افسردگی قرار می‌دهد. تلاش‌های مورد نیاز برای به دست آوردن جایگاه رفتارهایی چون خشونت، نادیده گرفتن احساسات دیگران و خودخواهی، نباید آن چیزی باشد که برای خود یا برای جامعه آن را محترم می‌شماریم.

نویسنده در این کتاب، به‌خوبی نشان داده است که ما صرف‌نظر از گذشته‌مان، همگی موقعیتی برای دوست ‌داشتنی ‌بودن داریم. ترجیح دوست ‌داشتنی ‌بودن بر جایگاه، به جای فقط ارضای نیازهای شخصی‌مان، به معنی انتخاب کمک به هم‌سالانمان است، به جای رقابت برای کسب توجه و قدرت، به معنی نشان‌ دادن علاقه‌ی بیشتر به دیگران و به معنی ایجاد روابطی بیشتر است. آن انتخابی را به وجود می‌آورد که به دیگران کمک می‌کند تا به جای احساس برتری، احساس مورد اهمیت واقع ‌شدن نمایند.

نائل شدن به لذت‌بخش‌ترین شکل محبوبیت، به جای سعی برای برجسته بودن، از ایجاد سعی برای مناسب بودن می‌آید و از انجام دادن آنچه می‌توانیم نه برای تمرکز بر چگونگی غلبه بر دیگران، بلکه برای ارتقاء هماهنگی با آن‌ها. دوست‌ داشتنی ‌شدن بیشتر همچنین به تفکر و درون‌اندیشی نیازمند است، تا بفهمیم چگونه تجارب نوجوانی بر شکل رفتارهای ما در روابط بین فردی امروزمان مؤثر است. تفکر در این مورد که ابتدایی‌ترین برداشت‌ها و پنداشت‌های ما ممکن است باعث سوگیری‌هایی شود آسان نیست، اما انجام آن دری به سوی یک زندگی بسیار شاد باز می‌کند.

قسمتی از کتاب محبوبیت:

چه اتفاقی می‌افتد اگر ما پیرو جمع نباشیم و انتخاب کنیم که تنها، منزوی و منفور بمانیم؟ بیش از چندین دهه، دانشمندان نشان داده‌اند که محبوب بودن درواقع می‌تواند آسیب‌رسان باشد. تصور این سخت نیست که انزواطلبی چگونه می‌تواند منجر به مشکلات احساسی شود. آن‌هایی که محروم، رانده‌شده، مظلوم و قربانی هستند، بیشتر در معرض تجربه‌ی تنهایی، عزت‌نفس پایین، نگرانی و افسردگی قرار دارند، اما اکنون همچنین شواهدی وجود دارد که محبوب بودن حتی شاید عواقبی وخیم برای سلامتی جسمانی دارد، تا حدی که ما را می‌کشد.

جولیانا هولت لونستاد، استاد روان‌شناسی در دانشگاه بریگم یانگ، اخیراً با ترکیب اطلاعاتی از ۱۴۸ تحقیق قبلی، یک فراتحلیل، مطالعه‌ای در مورد پژوهش‌ها، را انجام داد. هریک از آن‌ها همان سؤال اولیه را می‌پرسید: آیا منفور بودن خطر مرگ را افزایش می‌دهد؟ این تحقیقات شامل ۳۰۸ هزار شرکت‌کننده، بین سنین شش تا هشت سال از سرتاسر جهان می‌شد. هریک دو روش کار پایه‌ای را شامل می‌شد. محققان اول میزان شبکه‌های اجتماعی، تعداد دوستانِ شرکت‌کنندگان و اینکه آیا کاربران تنها زندگی می‌کنند و تا چه حد در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت می‌کنند را ارزیابی کردند. سپس هر شرکت‌کننده را ماه‌ها، سال‌ها و حتی دهه‌ها دنبال کردند تا میزان مرگ‌ومیر آن‌ها را پیگیری کنند.

نتایج آشکار کرد که منفور بودن، منزوی، جدا و تنها بودن، درواقع میزان مرگ را پیش‌بینی می‌کند؛ اما شاید چگونگی تأثیر قدرتمند آن بر ما تعجب‌آورتر باشد. آن افرادی که شبکه‌ی بزرگ‌تری از دوستان را داشتند، تا انتهای پژوهش، ۵۰ درصد شانس بیشتری برای بقا داشتند. جنسیت شرکت‌کنندگان مهم نبود و مشکلات سلامتی و زندگی در کدام نقطۀ دنیایشان هم در نظر گرفته نشده بود. جدا بودن از جمعیت، اساساً خطر مرگ را افزایش می‌دهد؛ اما هر نوع پیوندی به یک نسبت مهم نبود و این یافته مهم است؛ زیرا راجع به اینکه کدام نوع از محبوبیت واقعاً مهم است به ما سرنخی می‌دهد.

حقیقتاً زندگی با یک فرد، یا داشتن یک همسر، به توقعات افزایش‌یافته‌ی زندگی مربوط بود، اما نه خیلی جدی. آن افرادی که به‌طور جدی در زندگی اجتماعی‌شان مشارکت کردند و روابط باکیفیتی داشتند، آن‌هایی بودند که به نظر برتر بودند. شانس باقی ماندن آن‌ها ۹۱ درصد بالاتر از آن‌هایی بود که ضرورتاً تنها بودند. به عبارت دیگر، تعداد افراد محبوب زنده در نقطه‌ی پایانی پژوهش، تقریباً دو برابر افراد منفور بود. این یافته‌ی بسیار مهمی است. مقایسه‌ی این اشخاص به منظور تحقیق درخصوص خطرات سلامتی محرز نشان می‌دهد که منفور بودن به‌طور بسیار قوی‌تری از مرض چاقی، عدم فعالیت جسمانی یا شراب‌خواری شانس مرگ را در ما افزایش می‌دهد. درواقع، تنها عامل قابل‌ مقایسه با منفور بودن از نظر زیان به سلامتی، سیگار کشیدن است!

چگونه زندگی اجتماعی یا فقدان آن ما را می‌کشد؟ آیا تأثیراتی مثل این می‌تواند با آسیب‌رساندن عمدی به خود توجیه شود؟

محبوبیت را عاطفه میرمحمد ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۴۰ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۱۱۸ هزار تومان روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  یک اطلس اخلاق کاربردی

مروری بر کتاب «مسائل اخلاقی معاصر»

  راهنمای عملی نمایش‌نامه‌نویسی

نگاهی به کتاب «نوشتن برای صحنه»

  مضامین نهفته‌ی دست تاریک، دست روشن

نگاهی به داستانِ کوتاهِ «دست تاریک، دست روشن»

  تو آزادی، برای همین است که گم شده‌ای!

نگاهی به کتاب کتاب «تعقیب هومر»

  اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟

مروری بر رمان «دود»