img
img
img
img
img

اسم همدم سیاه‌رنگ کامو سیگار بود

روناک حسینی

نویسندگان اسم‌های عجیب و غریبی روی حیوانات خانگی خود می‌گذاشتند.

نویسندگان زیادی عادت به نگهداری از حیوانات خانگی داشتند و اسم‌های جالبی هم روی آنها می‌گذاشتند. اگر از شنیدن نام‌های تکراری روی سگ‌ها و گربه‌ها و حیوانات خانگی دیگر خسته شده‌اید، بد نیست به شیوه‌های نام‌گذاری خلاقانه و طنزآمیز نویسندگان نگاهی بیندازید. مثلا آلبر کامو، نویسنده برنده نوبل ادبیات، گربه سیاهی داشت که نامش را «سیگارت» (سیگار) گذاشته بود. برای ما که گوش‌های‌مان به شنیدن نام‌هایی مثل مخمل، نبات، کیت‌کت و چیزهایی از این دست عادت دارد، سیگارت اسم نسبتا بکری است. عشق کامو به سیگارهای گولوازش تقریبا به اندازه رمان‌هایش مشهور است و عجیب نیست که اسم گربه‌اش را هم از روی همین عادت دیرینه به سیگار کشیدن انتخاب کرده باشد. 
او به خاطر حمله‌های مکرر سل که اولین‌بار در ۱۷ سالگی‌اش تشخیص داده شد، ناچار از دروازه‌بانی فوتبال کناره‌گیری کرد ولی اسم شیء مرگبار مورد علاقه‌اش را روی گربه‌اش گذاشت.
ظاهرا چنین چیزی در میان فیلسوفان فرانسوی قرن بیستم رایج بود. ژان پل سارتر اسم گربه‌اش را «ناتینگ» به معنای «هیچی» و میشل فوکو اسم گربه‌اش را «اینسنیتی» یا دیوانگی گذاشت و دریدار هم اسم «لوگوس» را انتخاب کرد. دریدا، لوگوس، چرا که نه؟
جز این، نویسندگان بدشان نمی‌آمد موقع نام‌گذاری روی حیوانات خانگی‌شان کمی هم شوخ‌طبع باشند. دوروتی پارکر، نام یکی از پودل‌های فرانسوی سیاه خود را «کلیشه» گذاشت. او زمانی به خبرنگاری گفته بود که «خیابان‌ها با سگ‌های پودل سیاه فرانسوی فرش شده است.»
خورخه لوئیس بورخس، گربه‌ای به نام «بپو» داشت که نامش را از شخصیتی در شعر لرد بایرون، درباره مردی که در دریا گم شد، برداشته بود. خود لرد بایرون هم گربه‌ای به نام بپو داشت. ظاهرا بپو عاشق نوشیدن شیر از جمجمه بود.
موریس سنداک، نام سگ خود را هرمان گذاشته بود. یک ژرمن شپرد با سنی نامعلوم، چون نویسنده هرگز دوست نداشت بداند سگش چند ساله است و آرزو می‌کرد ای کاش نمی‌دانست که خودش هم چند ساله است. 
او نام حیوان خانگی‌اش را به یاد هرمان ملویل، نویسنده موبی‌دیک گذاشته بود که یکی از نویسندگان مورد علاقه‌اش بود.
نام کامل تریر وست هایلند جان گرین هم جالب است: فایربال ویلسون رابرتز گرین. جان گرین درباره نام‌گذاری تریرش این‌طور توضیح داده است: «نامش را از بولداگ الکلی رمان «آخرین بوسه خوب» جیمز کرامبلی برداشته‌ایم، اما او را ویلی صدا می‌زنیم، چون همانطور که دامپزشکش می‌گوید، او «ویلی ویلی گوگولی» است.»
جورج اورول و همسرش آیلین، بزی به نام موریل داشتند. ظاهرا همسر اورول با شیطنت نام یکی از خاله‌های اورول را روی این بز گذاشته بود. بزی به همین نام هم در مزرعه حیوانات، اثر مشهور اورول حضور دارد: یکی از باسوادترین و دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌های داستان.
شیوه نام‌گذاری همینگوی روی گربه‌هایش هم جالب توجه است. «پاپا» معتقد بود که گربه‌ها دوست دارند حرف «S» را در اسم‌های‌شان بشنوند. او اسم یکی از گربه‌ها را استفان اسپندر گذاشت که بعدها به اسپندتریفت تغییر کرد و در نهایت به شکل کوتاه‌شده اسپندی صدایش می‌زدند. برادر اسپندی، شکسپیر نام داشت که بعدا نامش به باربرشاپ و بعد به شاپسکی تغییر کرد. سومین گربه هم اکستازی نام‌گذاری شد.
گرترود استاین و آلیس بی. تکلاس یک سگ پودل سفید به نام بسکت (سبد) داشتند که ظاهرا تکلاس نامش را انتخاب کرده بود، چون فکر می‌کرد «انقدر شیک است که باید سبدی از گل را با دهان خود حمل کند.» (کاری که البته هرگز انجام نداد.) بسکت هر روز در آب گوگردی حمام می‌کرد و در نهایت بسکت دوم جایگزین آن شد.
ادوارد لیر، گربه تبی غیرجذابی به نام فوس داشت، اما در واقع نام کاملش آدرفوس، شکل دیگری از کلمه یونانی آدلفوس به معنی برادر بود.
مارک تواین گربه‌های زیادی داشت؛ هم‌زمان ۱۹ گربه. نام تعدادی از این گربه‌ها «ابنر، موتلی، کیت ولگرد، فراولین، تنبل، بوفالو بیل، سالی صابونی، کلیولند، شیطان (که در راه کلیسا پیدا شد و وقتی تواین فهمید مونث است، اسمش را سین به معنی گناه گذاشت)، طاعون، قحطی، پوره ترش (گربه مور علاقه تواین که اخلاق‌های جالبی داشت، اما به الهیات و هنر علاقه‌مند نبود)، آپولیناریس، زرتشت، بلاترسکیت، بابیلون، بونز، بلشازار، جنسیس، ژرمینا، بامبینا، آنانسی، سقراط، سندباد، دانبری و بیلیارد نام داشتند. (عکسی از تواین موجود است که بچه گربه‌ای را در گوشه میز بیلیارد گذاشته تا خودش را با توپ‌ها سرگرم کند) اما چرا چنین اسم‌هایی؟ تواین گفته بود تا بچه‌ها تلفظ کلمات سخت را تمرین کنند.
چستر هایمز، نویسنده امریکایی آفریقایی‌تبار کتاب خشم در هارلم، یک گربه سیامی چشم‌آبی به نام «گریت» داشت که از «نام جادوگران در دربار پادشاهان غرب آفریقا» انتخابش کرده بود.
حالا بعد از خواندن این اسم‌ها، اگر گربه بی‌پناهی را از گوشه خیابان در کنج حیاط‌تان پناه دهید، اسمش را چی می‌گذارید؟

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  عشق

عشق، میان آن کس که دوست دارد و آن کس که موضوع عشق است تفاوت نمی‌گذارد.

  واقع‌گرایی احمد محمود

از «همسایه‌ها» تا «مدار صفر درجه»، سیری تکاملی در آثار محمود دیده می‌شود و اگر در «همسایه‌ها» به قول خودش بیشتر براساس غریزه به نوشتن پرداخته، در «مدار صفر درجه» روایت براساس شناخت داستان پیش رفته است.

  از همزبانی تا همدلی

ما همچنان بیش از هر چیز درگیر مناسبات و درگیری‌های‌مان با غرب و در غرب هستیم و خیلی متوجه آنچه در شرق کشورمان می‌گذرد، نیستیم.

  سفری برای کشف مجدد

نقد و بررسی رمان «زندگی غیرممکن» اثر مت هیگ