وینش: کتاب «هایتز یانیش» اتریشی نام مردی را روی جلد آبی رنگش حک کرده است که همهی ما کم و بیش او را میشناسیم، نویسندهای که برای ما خالق قصههای زیادی است و اسمش تداعیکنندهی مردیست با یک کت بلند و پاپیونی آبی رنگ که مثل تمام مردم اروپایی آن زمان، کلاههای بزرگ مشکی سرش میگذارد، مردی که انگار از دل قصههای پریان با یک چتر مثل مری پاپینز به سمت دنیای ما پرواز میکند و برای سوغاتی از کلاهش، شعبدهوار، خرگوشهای جادویی قصه را برایمان بیرون میآورد: هانس کریستین اندرسن.
کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن قصهی زندگی مردیست که خود از جنس قصه است و کسی است که قصههای جادویی سرزمین پریان را روی کاغذهای کاهی برای کودکان آفرید.
داستان کتاب از یک کالسکهی کوچک در علفزارهای طلایی دانمارک شروع میشود، از دختربچهای که با یک پیرمرد کت و شلواری و لبخند به لب، همسفر است و وقتی میفهمد او یک نویسندهی کتاب است از او میخواهد تا برایش یکی از قصههای پریان را تعریف کند.
پیرمرد نیز به دختربچه قول میدهد تا یکی از زیباترین قصههای پریان را برایش تعریف کند، قصهای که در واقع داستان حقیقی زندگی خود اوست و به قول جملهی کوتاه صفحهی اول کتاب که از زبان همان پیرمرد کت و شلواری سوار بر کالسکهی هانس کریستین اندرسن است: «زندگی، خود، دلانگیزترین قصهی پریان است.»
پس از مقدمهای کوتاه، کتاب بیمعطلی سراغ داستان اصلیاش میرود، داستانی که با پسربچهای کوچک و فقیر به اسم «هانس» در دانمارک شروع میشود، پسربچهای که یاد گرفت پرواز کند.
زبان کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن ساده است، گاهی سعی میکند تا از تعبیرات شاعرانه و تشبیههایی کوچک استفاده کند اما در مجموع زبان سادهی داستان «هایتز یانیش» و تصاویر «مایا کاستلیک» روایتی را خلق میکند که بی هیچ حرف اضافهای دربارهی «اهمیت قصه» است.
البته همان ابتدا که چشم به نام «هانس کریستین اندرسن» روی جلد کتاب، دوخته میشود دیگر چیزی جز این انتظار ندارد که داستان «مرد قصهگو» سخنی جدا از «جادوی کلمات» بر زبان بیاورد. نویسنده هم با انتظاری که اسم «اندرسن» با خوش حمل میکند محوریت کتابش را «خود قصه» قرار میدهد، اینکه چطور نویسندههای داستان، قصهها را با خودشان از سرزمین رویاها و پریان به دنیا میآورند و در نهایت چگونه روایتی روی کاغذهای سفید با قلم یا یک ماشین تایپ قدیمی نوشته میشود.
کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن علاوه بر روایت زندگی خود هانس، یادآور قصههای معروف او نیز هست، قصههایی که همهی ما در هر نسلی که باشیم آنها را در کودکی شنیدهایم و در واقع کلمات همین قصهها بودند که برای اولین بار به همهی ما یاد دادند به دنیایی فکر کنیم که فراتر از دنیای ماست، جهانی در ذهن که هر غیرممکنی در آن ممکن میشود، جهانی که هنوز ریشهی سحر و جادو از سر چوب جادوگران «شهر اُز»ش خشک نشده و درست همانند دنیای قصههای پریان، جادوییست.
اما «هایتز یانیش» در کتابش به بخش دیگری از قصهها هم پرداخته است، بخشی که برعکس فانتزی و تخیل، ریشه در واقعیت دارد و برآمده از زندگی نویسنده است.
نویسندهی کتاب در قصهی مرد قصهگو سعی میکند با مرور داستانهای خاطر انگیز و آشنای «هانس»، از زبان خود او روایت کند که همهی داستانها و قصههای دنیا در واقع تا حد زیادی برگرفته از تجارب حقیقی نویسنده است، وقتی دختربچهی همسفر در کالسکه از هانس میپرسد: «آیا داستانها را بر پایهی زندگی خودتان مینویسید یا ساختگی هستند؟»، میخوانیم: «اینگونه بگویم که بیشتر داستانهایم دربارهی خودم و رویاهایم هستند.
داستان صندوق پرنده دربارهی پسرکی است که درون صندوق مینشیند و به دوردستها پرواز میکند، هنگامی که بچه بودم دوست داشتم به درون صندوق قدیمی بروم، صندوق از زمین بلند شود و به آسمان پرواز کند.»
در حقیقت کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن با ستایش جادوی قصههای پریان سعی میکند بگوید که کلمات میتوانند سادهترین اتفاقهای دنیای ما را به شگفتآورترین و فانتزیترین حوادث و روایتها در دنیای قصهها تبدیل کنند.
داستان کتاب در ابتدا فضای سردخانه و شخصیتهای درماندهی خانوادهی «هانس» کوچک را توصیف میکند، از پدربزرگی میگوید که برای درآوردن پول تکه نانی در شهر برای فروش مجسمههای چوبیاش راه میافتد و همهی مردم او را عجیب و غریب صدا میزنند و پدری که هر روز در کارگاه کفاشیاش، انبوهی از کفشهای کهنه را رفو میکند و هانس کوچک فکر میکند که تپهی کفشهای دست دوم کنار کفاشی مثل اندوه پدرش بیپایان است و قرار نیست هیچوقت تمام شود.
تصاویر کتاب با تصویرگری «مایا کاستلیک» یک مکمل تاثیرگذار در کنار جملات «هایتز یانیش» است و تعبیرات و توصیفات سادهی داستان را با تصاویری که انگار برآمده از درون خود آن کلمات هستند، در ذهن حک میکنند.
تصاویر کتاب وقتی که داستان از زندگی، خانه و اعضای خانوادهی هانس سخن میگوید، تصاویری تیره رنگ و مایل به خاکستری هستند که در اصل بیانگر اندوه قصهی زندگی «هانس» است، وقتی داستان جلوتر میرود و اتفاقات ناگوار بیشتری برای شخصیت کوچک کتاب «هانس» میافتد، تصاویر نقاشی شده بیشتر به سمت رنگ سیاه پیش میروند، بهطوری که وقتی پدر جنگزدهی «هانس» پس از تحمل درد و رنج فراوان میمیرد، در کتاب، پسربچهی کوچکی را میبینیم که در تصویری سیاه و سفید پشت تابوت پدرش به کلیسا میرود.
این قدرت تصویرگری زمانی شکوفا میشود که مابین اندوه تصاویر سیاه و سفید، «هانس» یاد قصههایی که پدرش برای او میخواند میافتد و ناگهان آن تصاویر تیره رنگ تبدیل به باغهای بزرگ سبز، آسمانهای آبی قصری بزرگ و درخشش ستارگان در شب جنگل میشوند،
کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن به ما ثابت میکند که این حقایق تلخ زندگی نیستند که ما را مجبور به پذیرش میکنند بلکه این ذهن و توان قلم ماست که میتواند برای تمام این حقایق دو تا بال برای پرواز درست کند، همانطور که زندگی هانس کوچک فقیر را در یکی از ایالتهای دورافتادهی دانمارک تغییر دادند و سرنوشت او را جوری رقم زدند که امروزه، او برای ما یکی از بزرگترین نویسندههای داستان کودک شناخته شود.
کتاب سفر زندگی هانس کریستین اندرسن با تمام کلماتش روی کاغذ نوشته شدهاست تا به ما باور دهد که کلمات میتوانند زندگی را تغییر دهند، پس برای باورش کافی است تا چشمهایمان را ببندیم و به واژهای جادویی فکر کنیم و منتظر باشیم تا کالسکهمان بالهایش را به سمت آسمان باز کند، درست همانطور که کالسکهی هانس و دخترکوچولو شروع به پرواز کرد.
یادداشتی بر کتاب «قلبی که میتپد» اثر راب دلینی
شما ای کتابها، روزگاری برای من دلیل و راهنما بودید و الآن که به وصال رسیدهام دیگر نیستید، حرفی برای گفتن ندارید. هذا فراق بینی و بینک.
کتاب «کری» با توجه به استقبال گسترده از آن، به یکی از آثار ماندگار در ادبیات وحشت تبدیل شد.
قصهی زندگی مردی که خود از جنس قصه است و کسی است که قصههای جادویی سرزمین پریان را روی کاغذهای کاهی برای کودکان آفرید.
نگاهی به کتاب «انسان برای خویشتن»