img
img
img
img
img

گراس جهان رمان را متحول کرد

گفت‌وگو با ماریو بارگاس یوسا

فرهنگ امروز: ماریو بارگاس یوسا می‌گوید که گونتر گراس به نسلی از نویسندگان از نظر سیاسی فعال تعلق داشت که رو به زوال می‌روند، هرچند که این دو برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات همیشه هم در زمینۀ سیاست با همدیگر موافق نبودند.

* واکنش شما به شنیدن خبر مرگ گونتر گراس چه بود؟

اندوه… به نظر من، گونتر گراس یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان سدۀ بیستم بود. به‌ویژه رمان او «طبل حلبی» که موجب شهرتش شد، یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که در سدۀ بیستم نوشته شده است؛ هم به‌سبب کیفیت زبان رمان و هم به‌خاطر قدرت سمبلیک داستانش. این رمان واکنشی منحصربه‌فرد به ماجرای جنگ جهانی دوم است. گراس شایستگی شهرت بین‌المللی‌ای را که به دست آورده بود داشت. مهم‌تر از آن، به گمان من، گونتر گراس نمایندۀ گونه‌ای از نویسندگان است که هر روز دارند کمیاب‌تر و کمیاب‌تر می‌شوند. نویسنده‌ای که تعهد سیاسی دارد و در مباحثات عمومی مشارکت می‌کند. من فکر می‌کنم که این نوع نویسندگان را امروزه دیگر به‌دشواری می‌توان یافت. وی نه‌تنها از طریق کنشگری سیاسی‌اش تأثیرگذار بود، بلکه همچنین به‌خاطر قدرت زبانش، که ظرفیت‌های خلاقانۀ ما را گسترش می‌دهند، نویسنده‌ای مؤثر بود. این زبان قدرتمند باید بخشی از سیاست نیز باشد.

* موضع‌گیری سیاسی گراس تا چه اندازه بر آثار او تأثیر می‌گذاشت؟

گراس از چیزهایی در کشورش دفاع می‌کرد که از نظر من، بسیار محترم هستند. وی به جناح چپ و کمونیست‌ها حمله می‌کرد، چون به دموکراسی باور داشت و از همین‌رو، از حزب سوسیال‌دموکرات طرفداری می‌کرد. البته ما با هم اختلاف‌نظر داشتیم، چون او می‌گفت که آمریکای لاتین باید از الگوی کوبا تبعیت کند. این به نظر من، تناقضی در گفتار او بود. وی از دموکراسی دفاع می‌کرد، اما برای آمریکای لاتین، کمونیسم را تجویز می‌کرد. سؤال من این بود که چطور اروپا و آمریکای لاتین این همه با هم فرق داشتند که ما [آمریکای لاتینی‌ها] باید از دیکتاتورهای کمونیست رنج می‌کشیدیم، درحالی‌که اروپایی‌هایی می‌توانستند از دموکراسی، پلورالیسم، آزادی مطبوعات بهره‌مند باشند؟ به نظرم گونتر گراس به چیزی باور داشت که متأسفانه شمار بسیار زیادی از روشن‌فکران اروپایی خواستار آن بودند: یک مسیر دوشاخه: دموکراسی برای اروپا و اوتوپیایی همراه با نبردهای چریکی، جنگ داخلی  و انقلاب برای آمریکای لاتین. بسیاری از اروپایی‌ها هوادار این ایدۀ کاملاً رمانتیک و غلط بودند و باعث شدند لطمات زیادی به ما وارد شود. به همین دلیل بود که من و گراس با هم مجادله داشتیم. اما از دیگر سو، ما روابط گرمی با هم داشتیم. آن دعوای سیاسی هم در دوستی‌مان خللی ایجاد نمی‌کرد. حقیقت این است که ما تا آخر رفیق یکدیگر ماندیم و رابطۀ بسیار خوبی داشتیم.

* [با مرگ گراس] جهان چه چیزی را از دست داده است؟

فکر می‌کنم که [اهمیت] کار گراس همچنان آشکارتر می‌شود؛ چراکه وی رمان‌های زیادی از خود به‌جا گذاشت. آثاری مثل «طبل حلبی» و «سال‌های سگی» همواره در خاطره‌ها خواهند ماند. اما البته رمان‌های دیگری هم بودند، مثل «کفچۀ ماهی» که با استقبال چندان خوبی مواجه نشدند. «کفچۀ ماهی» کتابی بود که گراس زمانی بسیار طولانی بر روی آن کار کرد، اما موفقیت چندانی نیافت. وی همواره به رسالت خود برای دگرگونی جهان رمان، سبک و ساختار آن، ادامه داد. بی‌شک گونتر گراس به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان روزگار ما در یادها خواهد ماند.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  مخاطرات اندیشه‌ی یک فیلسوف

گفت‌وگو با البرز حیدرپور

  آن چیزی که ما را از مردن باز‌می‌دارد

یادی از فردریک جیمسون

  سنگ نیلی

شعری از برنده‌ی نوبل ادبیات

  هرچه از عمر انسان بگذرد باید لذت عمیق‌تری ببرد

اکهارت، مانند مولوی و عین‌القضات در فرهنگ ما و بسیاری از عارفان در فرهنگهای دیگر، معتقد است که اخلاقی زیستن یعنی فراموشی خود و تنها اندیشیدن به دیگران.

  داستانی درباره‌ی اهمیت آزادی و اخلاق تصمیم‌گیری

نگاهی به کتاب «۲۰۶۵ تناقض در انتخاب»