img
img
img
img
img
مهدی صدفی

مرتبه‌ی میانِگین علم فرهنگ

مهدی صدفی

پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: ابن سینا در دانشنامه علائی علم میانِگین را علم «فرهنگ» و «ریاضت» می‌خواند. فرهنگ با فرهیختن، هنجیدن، سختیدن، آهنجیدن و سنجیدن ارتباط معنایی دارد. در مجموع به معنای بیرون کشیدن به سختی و ریاضت چیزی از دل چیزی است. مرتبه میانی علم فرهنگ اقتضا می‌کند که فرد از عالم طبع جدا شود و آماده دریافت معارف فلسفی گردد اما خود توان درک فلسفه اولی را ندارد. برهمین وزان فردوسی «اندیشه سخته» و سنجشگر را از درک امر الوهی ناتوان می‌انگارد:

خرد را و جان را همی‌سَنجد او

در اندیشه‌ی سَخته کِی گُنجد اوی؟

از سوی دیگر «تعلیمِ» اصلی‌مانی را «روان‌چینی» می‌خوانند که همان بیرون کشیدن روشنی روان‌ها از دلِ ظلماتِ مغاک‌ها و تن هیولاهاست.

ابن‌سینا در تعریف علم فرهنگ و ریاضت یا همان تعلیمات برمبنای نظر ارسطو می‌گوید: هرچند هستی این امور آغشته به مایه محسوسات و در جنبش است با این حال می‌توان آنها را جدا فرض و حد کرد و در وهم گرفت بی‌ماده. این مرتبه میانی را می‌توان با آن‌چه هگل در باب فرهنگ می‌گوید قیاس کرد. به نظر او از طریق وساطت و میانجی‌گری فرهنگ است که هستیِ طبیعی و تعیّنِ فردانی، از خود بیگانه شده/ بیرون افتاده (Entäusserung) و آماده رسیدن به فعلیت و ذاتیت خود است.  پس فرهنگ نقش میانی و صوری و انتزاعی دارد و با اصول کلی و الگویی بدون در نظر داشتن امر جزئیِ همراه آن رفتار می‌کند شبیه همان مثالی که ارسطو در باب تفاوت امر ریاضی و طبیعی می‌زند؛ فُطوسَت ویژگیِ طبیعیِ بینی است و در خود بینی و بدون جدا شدن از آن، انحنایِ خاصِ بینی را نشان می‌دهد در حالیکه مفهوم انحناء کلیتی ریاضیاتی دارد و می‌تواند بر بینی و غیر بینی حمل شود، هرچند از خود طبیعت برگرفته شده است.

انسان فرهیخته و نخبه می‌تواند به محتوای اندیشه‌اش در جامعه خصلت کلی بدهد و آن را در الگوهایی به‌نمایش بگذارد، با این‌همه از درک انضمامی خود امر غافل است. فرهیختگی همانند دانش تعلیمیات نهایتاً خردی میانی است که زمینه را برای رشد عقلانی آماده می‌سازد و ذهن را با کلیات و انتزاعیات مأنوس می‌دارد. از دل پدیده‌های اجتماعی الگوهای فرهنگی بیرون می‌کشد، اما این الگوها همانند الگوهای ریاضیاتی کاملاً بر مصادیقشان حمل نمی‌شوند. فطوست کاملاً بر بینی می‌نشیند در حالیکه انحنا هم بر بینی می‌نشیند و هم بر غیر آن. تحلیل‌های فرهنگی همانند براهین ریاضیاتی إنّی هست تا مانند طبیعیات و الهیات لمّی و امرش عرضی است تا جوهری.

علم فرهنگ نقش تمهیدی و زمینه‌ای برای توسعه عقلانیت را ایفاء می‌کند. اما یک مرد سیاسی/مدنی خبره به تجربه درمی‌یابد که آیا این الگوی فرهنگی بر مصادیق خود کاملاً صادق است یا نه، از این رو ارسطو علم سیاست را مخصوص افراد باتجربه و عملاً ورزیده می‌داند، در حالیکه ریاضیات به‌گفته شیخ اشراق مخصوص دوران کودکی است تا ذهن ورزیده گردد و بتواند کلی‌اندیشی کند. بنابراین در علم میانِگین یا علم فرهنگ فرد از این ازخودبیگانگی رنج می‌برد زیرا نه مانند مردم عوام به فتوت در متن مدینه زندگی می‌کند و نه هنوز به‌پختگی عقلانی رسیده است که بتواند مصادیقِ مناسب الگو/صورت فرهنگی را بدرستی تشخیص دهد تا با خبرویتش به‌کار گیرد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تیر اساطیر یونان به چشم اسفندیار

نگرشی به نسبت شاهنامه با متون یونان باستان در آستانه روز فردوسی

  از غرور و طمع ضحاک تا شک و غرور درونی دکتر فاستوس

تأملی پیرامون افسانه دکتر فاوست و داستان ضحاک در شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی

  این نمایشگاه به‌گاه نیست

برگزاری نمایشگاه کتاب تهران به منوال گذشته همچنان اهمیتی و فایده‌‏ای دارد؟

  جاودانگی: گامی فراتر از قاب مرگ

زندگی عکسی قاب‌شده و محدود نیست؛ بلکه تجربه‌ای است پیوسته و بی‌مرز.

  بیداری دوباره‌ی همینگوی

۱۵ حقیقت خواندنی درباره کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی