بادبان: کتاب «زعفران و صندل» مجموعه سرودههای بَلرام شُکلا، از پارسیسرایان هندوستان و رایزن فرهنگی این کشور در ایران به چاپ سوم رسید. این اثر که شامل ۴۶ غزل و ۷ دو بیتی به زبان فارسی از این شاعر هندوزبان است نخستین بار در تابستان ۱۳۹۸ و با همکاری و تصحیح علیرضا قزوه روانه بازار نشر شد.
به گزارش بادبان، شاعر این مجموعه در مقدمه کتابش پیرامون نزدیکی و دوستی ایران و هندوستان در طول تاریخ مینویسد: «به یاد دارم که از اوان دانشجویی، فارسی و ایران دو خویشاوند نزدیک در دل و روح من بودند و این حس عجیب به قول حضرت حافظ شیرازی، امروزی نبود! شاید این به خاطر آن همریشگی روز الست بود که خدا این هر دو کشور را از یک خمیر آفریده بود و فرمان عشقورزی را در هر دو به یک زمان صادر کرده بود. همین است که بعد از هزارها سال و صدها تغییر در دین و کیش و زبان و جغرافیا و سیاست ما ریشههای این آشنایی و خویشاوندی هیچگاه از هم گسیخته نشد.»
بَلرام شُکلا در سال ۱۳۶۰ خورشیدی در هندوستان چشم به جهان گشود. او هندو مذهب است و به زبانهای هندی، سانسکریت، اردو و انگلیسی مسلط و به زبان پارسی شعر میگوید. علاقه وی به زبان و ادبیات پارسی موجب شد که آثار قلههای شعر و ادب پارسی از جمله اشعاری از حافظ و مولانا را به زبان سانسکریت ترجمه کند. شکلا دارای مدرک دکترای زبانشناسی سانسکریت و از اساتید دانشگاه دهلینو است و به خاطر علاقهای که به تاریخ و فرهنگ ایران دارد، ابتدا زبان فارسی را به شکل خودآموخته فراگرفت و بعدها موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در زبان پارسی شده است. گفتنی است چاپ سوم کتاب «زعفران و صندل» در ۱۲۵ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه توسط نشر شاعران پارسی زبان به زیور طبع آراسته شده که سه نسخه از آن توسط این شاعر خوشنام به خبرنگاران رسانه بادبان هدیه داده شد. دو بیتی زیر در صفحه ۱۲۲ این کتاب به چاپ رسیده که در پایان میخوانید.
خدایا اهل دنیا سنگ در سنگ
مثال شیشهام چون آورم جنگ
ز من خواهند دست سنگ بوسم
رهایم کن از این سنگ و از این رنگ
این کتاب در مورد روشنفکران جهان سوم است که در جوانی پرشور و آرمانخواه هستند.
این رمان تأملی جذاب دربارهی حاکمیت شوروی، اقتدارگرایی، ساختارهای قدرت و خط و ربط نویسندگان با حاکمان و سیاستمداران است.
کتاب «زعفران و صندل» مجموعه سرودههای بَلرام شُکلا، از پارسیسرایان هندوستان
یخبندان، سراسر سرما و تاریکی است.
آخرین اثر ای.ال. دُکتروف به روایتِ برنده پولیتزر