img
img
img
img
img

واپسین نامه‌های کارل مارکس

گسترش: کتاب «پنجره‌های خانه‌ی مارکس» شامل واپسین نامه‌های کارل مارکس به همت انتشارات دمان به چاپ رسیده است. نامه‌ها شرح زندگی آدم‌هایند، بی‌آنکه قاعده‌ی سال‌ها روایت‌نویسی‌های استادانه را ندیده بگیرند، این مزیت را دارند که صمیمانه از دل برمی‌آیند و با صحنه‌پردازی بیگانه‌اند. آدم‌ها در رازگوئی‌هایشان نقش رؤیاهایشان را بازی نمی‌کنند، بلکه با همه‌ی گرفتاری‌ها، بدخلقی‌ها و آزردگی‌های زندگی‌شان، با امیدها و ناامیدی‌هایشان در صحنه حضور دارند.

زندگینامه‌ها نخست منطق موضوع را وضع و تعریف می‌کنند و آنگاه به جلوه‌ای از آن قطعیت می‌بخشند؛ نامه‌نگاری اما همچون نقطه‌چین‌های رنگارنگ‌اند، با وجود جاافتادگی‌ها و همه‌ی تردیدها، مدار وهم‌آلوده‌ی ‌زیستِ در حال شدن را طرح می‌زنند.

در نامه‌ها پرده هنوز پایین نیامده، پس هر چیزی ممکن است. دست‌کم برای نویسنده‌ی نامه‌ها ماجرا این‌گونه است و این، ما را که امروز سرانجامِ کار را می‌شناسیم غصه‌دار می‌کند.

شاید غصه‌مان کمتر می‌بود اگر در آغاز نمایش حاضر بودیم و علم غیب داشتیم و آینده را می‌خواندیم.

زندگینامه‌ها تک‌گویی‌های آمرانه‌اند، نمایش قدرتی که اجازه دارد بدون حضور حریفان هرطور که خواست ببُرد و بدوزد، جدا یا حذف کند.

نامه‌نگاری، اگر نگوییم نیازمند گفت و شنید است، دست‌کم به‌دنبال نوعی رابطه با مخاطب است. خواه مخاطب همدل باشد یا بی‌اعتنا؛ خواه نزدیک باشد یا دور. همه‌ی آشنایی‌ها، سوءتفاهم‌ها، سکوت‌ها، که تولد و مرگ یک عشق، یک دوستی و یک رابطه بسته به آن است، در اینجا به طرحی همانند «هنر فوگ» درمی‌آید. نامه‌ها بی‌اعتنا به آداب ظاهری به درون روابط میان دو نفر یا یک گروه راه می‌یابند و روی دیگر نمایش را عرضه می‌کنند، خستگی قهرمان را، تردیدها و کسالت روزهای تکراری او را. ازاین‌رو، مجلس‌آرایان در به تماشاگذاشتن آن‌ها تردید می‌کنند. نه‌چندان برای حفظ حریم خصوصی ـ که دشمنان هرگاه بخواهند پرده‌دری می‌کنند ـ بلکه از ترس اینکه کار عملی فرصت کند بر زیبایی کار نظری سایه بیندازد. بی‌شک، به این دلیل است که نامه‌نگاری، این جست‌وجوی حقیقت، حتی امروز، از پسِ زمان طولانی، ما را این‌چنین متأثر می‌کند.

از مارس ۱۸۸۲ است که بیماری مارکس به اوج تازه‌ای می‌رسد. پزشکان می‌گویند هوای مساعد حال بیمار را خوب می‌کند و این‌گونه است که دور دوم سفرهای مارکس آغاز می‌شود.

اهل فکر، به‌عمد یا به سهو، از خودش می‌گریزد. تصور یک تصویر ثابت به نام «خود»، هراس‌بار است؛ زیرا لحظه‌ای از اضطراب هستی است که محکومیم در آن درنگ کنیم. آلبر کامو می‌گفت: «یادم نمی‌آید آخر بار کِی در آینه نگاه کردم.»

میل به تفکر هم از همین جا می‌آید، زیرا تفکر بنا به تعریف توقف نمی‌کند، درنگ می‌کند تا بتواند گذر کند و تأمل یعنی همین. تأمل، که بنیاد تفکر است، ازآن‌رو چنین ارجمند است که گرچه حسرت نگاه‌ کردن را به دلمان نمی‌گذارد، خیره نمی‌شود تا وجودمان را به آتش بکشد همچون نارسیس، که در آتش تمنای نگریستن در خود سوخت.

قسمتی از کتاب پنجره‌های خانه‌ی مارکس:

چهارشنبه، ۲۹ مارس:

بارانی ریز و سمج، بدتر از آن، افت و خیز مدام زوزه باد؛ هوا سرد و نمناک. امروز، پیش از وقت ناهار، که یازده و ربع، یا شاید یازده و نیم است، دکتر استفان آمد که همه وقتش را وقف مالیدن رنگ به قسمت‌هایی کند که گفته بود دست نزنیم.

پیش از شروع کار، مطابق معمول با گوشی به‌دقت معاینه‌ام کرد. گفت وضع بیشترین بخش سمت چپ سینه‌ام خوب است اما بخش تحتانی کماکان خس‌خس خفیفی دارد، گرچه هیچ مثل قبل نیست که انگار صدای موسیقی هلم‌هولتز را می‌شنیدیم و البته اگر هوا یاری کند این خس‌خس خفیف هم کم کَمَک رفع خواهد شد.

امروز استفان برای اولین‌بار، به نظرم چون من را سرحال یافته بود، ملاحظه را کنار گذاشت و حرف دلش را گفت. گفت هنوز به الجزیره نرسیده، آماس ریه‌ام چنان مهلک برگشته بود که فقط با ویسکاتوار می‌شد جلویش را گرفت. گفت هیچ انتظار نداشته بهبودی‌ام این‌قدر سریع باشد، هر چند که باید سال‌ها از خودم مراقبت کنم. پیش از رفتنم از الجزیره، گزارشی مکتوب به‌ویژه برای آگاهی دکترم در لندن به من خواهد داد. تأکید کرد که آدم‌های به سن‌و‌سال من نباید وقت و بی‌وقت سینه‌پهلو کنند و بگذارند آماس ریه برگردد.

چند ساعتی بعد از ناهار، تابلوی نقاشی روی پوستم به‌واقع جان گرفت. حال آدمی را داشتم که پوستش دارد تنگ می‌شود و می‌خواهد آن را پاره کند تا خلاص شود. همه شب جان کندم چون هیچ حق نداشتم تنم را بخارانم.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  هیچ‌وقت برای زندگی کردن دیر نیست

معرفی کتاب «زندگی ناممکن»

  واپسین نامه‌های کارل مارکس

نامه‌نگاری، اگر نگوییم نیازمند گفت و شنید است، دست‌کم به‌دنبال نوعی رابطه با مخاطب است.

  مکتب نوکیسه‌ها

آیا شما یک تازه‌به‌دوران‌رسیده بی‌نام و نشان و چراغ خاموش هستید؟

  خاطرات در گرو زمان

معرفی نمایشنامه‌ی «زمان و مکان/ هفت در» نوشته‌ی بوتو اشتراوس

  داستانی درباره‌ی سیاهی جنگ

ورشو چندی پیش داستان بی‌فضیلتی جنگ است و آسیب‌هایی که گاه تا نسل‌های آتی درمانی ندارد.