img
img
img
img
img

فضای مجازی و مدعيان بی‌هنر آن

حسن انصاری

اعتماد: فضای مجازی حسن‌های زیادی دارد. اما آفت‌هایی هم دارد. یکی از این آفت‌ها این است که عده‌ای را در توهم تولید اندیشه می‌اندازد. در یادداشت‌های فیسبوکی و توییتر به‌طور خاص آدم‌هایی را می‌بینیم که با وجود ادعای داشتن مدارک و مراتب دانشگاهی و انجمن‌های علمی (که گاهی هم، به ویژه آنجا که به خارج کشور مربوط است، متأسفانه اساسی در واقعیت ندارد و ادعاهایی است بی‌پایه که البته با وجود اینترنت و راه‌های متعدد راستی‌آزمایی و به اصطلاح گوگل کردن عجیب است که همچنان شاهدش هستیم. گویی با تکرار یک ادعای دروغ می‌توان توهمی را بر خواننده غالب کرد؛ شگفتا…) کار و وظیفه خود را در حد «نکته»گویی و «تأملات»نویسی و یادداشت‌نگاری‌های چند سطری فروکاسته‌اند؛ آن هم عموماً با نگاهی خود علامه‌پندار در عرصه سیاست و فرهنگ؛ معمولاً پر از انتقاد از وضع موجود، از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و اجتماع و سیاست. انتقاد البته در جای خود و از سوی آدم آشنا با جزییات امور خوب است؛ متأسفانه خیلی اوقات فقط موج‌سواری است و بس و موضع‌گیری‌هایی است صرفاً در راستای موج‌های زودگذر و البته عاری از حقیقت. همه ما باید تلاش کنیم به این بیماری گرفتار نشویم. اگر بناست من و شما که کارمان تحقیق و نوشتن و پژوهش آکادمیک و روشمند است به جای انجام وظیفه خود و مساهمت و تلاش برای بهبود شرایط و ساختن آینده‌ای برای جوانان این مملکت دایما به «حاشیه»نگاری مشغول شویم؛ خوب کار ما را چه کسی باید انجام دهد؟ از خود بپرسیم کدام کتاب خوب را به‌طور نمونه در این ده سال نوشته‌ایم؟ چه متنی اساسی را در این ده سال تصحیح و ویرایش کرده‌ایم؟ چه کتاب ارزشمند و مهم در عرصه علوم انسانی را در این ده سال اخیر ترجمه کرده‌ایم؟ خود چه کرده‌اید و چه کرده‌ایم که باید دایما از این و آن اشکال بگیریم؟ مگر می‌شود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟ با کدام کارنامه علمی و کدام مقاله داوری شده‌ای خود را اهل فرهنگ و نظر قلم برده‌اید؟ چرا تاکنون حتی یک مقاله درست منتشر نکرده‌اید؟ خیلی بد است که نوشتن در فضای مجانی مجازی «فیسبوکی» آدمی را به توهم بیجا بیندازد. اگر فروزانفرها و مجتبی مینوی‌ها و قزوینی‌ها و همایی‌ها و یحیی مهدوی‌ها و ایرج افشارها و بسیاری دیگر در هشتاد سال گذشته چنین می‌کردند، فکر می‌کنید اصلاً امروز چیزی از ادبیات و فرهنگ و میراث ایرانی باقی مانده بود؟ آن نسل از بزرگان ما با وجود همه کمبودها و مشکلات هیچگاه در انجام وظیفه کوتاهی نکردند. میراث آنان را امروز در دست داریم و بر سر سفره آنان نشسته‌ایم. ما برای آیندگان چه کرده‌ایم؟

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  فضای مجازی و مدعيان بی‌هنر آن

مگر می‌شود فرهنگ این کشور را تنها با دو سطر اینجا در «فیسبوک» و سه سطر آنجا در توییتر و تلگرام ارتقا داد؟

  نطفه‌‌ی «آدامس» در سال دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه بسته شد

شوروی آدامس را سرگرمی کاپیتالیستی تلقی می‌کرد.

  پرده‌نشین اتاق‌های خالی اما روشن

چرا این نویسنده پس از سال‌ها دوری از انظار هنوز برای دوستدارانش جذابیت دارد؟

  چه زمان باید خواندن یک کتاب را کنار بگذاریم؟

برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید.

  اختیار از ما سلب شد!

نگاهی عصب‌شناختی به اراده‌ی آزاد