img
img
img
img
img
ابراهیم پورداود

چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

تابناک: ۲۶ آبان سالروز درگذشت ابراهیم پورداود است. مردی که اهالی کتاب و علاقمندان به ایران باستان و مطالعات در حوزه کتاب «اوستا» و خط اوستایی او را می‌شناسند، اما شاید نسل جدید کمتر نامش را شنیده باشند.

اگر ابراهیم پورداود نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود. خیلی از ایرانیان و وطن پرستان هم چیزی درباره این نام بزرگ نمی‌دانند.
او همیشه با کاغذ و قلم و کتاب مانوس بود و حالا ما، با مرور چند نکته بر زندگی او، یادش را گرامی می‌داریم.

۱. زادگاهی که مدرسه شد
ابراهیم پورداود در محله سبزه‌میدان رشت به دنیا آمد و همان خانه‌ای که در آن متولد شد، بعدها تبدیل شد به دبستان عنصری. اصلاً شاید این که خانه او به جایی برای علم‌آموزی تبدیل شده، با روحیاتش سازگاری داشته باشد. چهارمین پسر خانواده بود و پسرهای بزرگ‌تر هر کدامشان اسم و رسمی برای خود داشتند. میرزاباقر، سردبیر روزنامه جنگل بود. مهدی نویسنده بود؛ و همسر محمدعلی با میرزا کوچک خان نسبت خانوادگی داشت.

۲. انتخاب فامیلی
برادرهای ابراهیم، فامیلی‌شان بود: «داودی» و «داودزاده». اما ابراهیم زمانی که رفت به بیروت و آنجا مشغول درس خواندن شد، برای خودش نام خانوادگی «پورِداود» را انتخاب کرد و بر تلفظ آن کسره تاکید داشت، اما معمولاً دیگران کمتر آن را می‌گفتند؛ و البته که این فامیلی در انحصار خودش ماند. چون او هیچ وقت فرزند پسری نداشت که بخواهد این فامیلی از طریق او به نسل بعد برسد.

۳. سفرهای طولانی برای یادگیری
ابرهیم پورداود بعد از مکتب، به یک مدرسه سنتی دینی رفت تا دین و فقه یاد بگیرد، اما خیلی زود از آنجا بیرون آمد و راهی بیروت شد. آن وقت‌ها خانواده‌های زیادی فرزندانشان را برای درس خواندن به بیروت می‌فرستادند. اما ابراهیم جوان در بیروت هم ماندگار نشد و قبل از شروع جنگ جهانی اول، راهی فرانسه شد و در آنجا حقوق خواند. در همین شرایط سفری هم به آلمان داشت که، چون شرایط جنگی بود، برای مدتی طولانی ساکن این سرزمین شد. اما چندان بد هم نبود. چون ایران‌شناسانی هم در آنجا حضور داشتند و ابراهیم هم فرصت کافی پیدا کرد تا بخش‌های پنچ‌گانه اوستای پسین و گاهان زرتشت را بخواند و درباره‌شان مفصل تحقیق کند. بعد از این که آنها را به فارسی امروزی برگرداند، اول آثارش را در هند منتشر کرد و بعد در ایران. اتفاقاً، پارسیان هندوستان سال ۱۳۰۴ از پورداود دعوت کردند تا از او قدردانی کردند. او هم به هند رفت و تا ۱۳۰۷ همانجا ماندگار شد. سفرهای او بین هند و آلمان همزمان با تمام کارهای پژوهشی‌اش ادامه داشت تا این که سال ۱۳۱۶ دوباره به تهران برگشت. یعنی زمانی که تازه دانشگاه تهران شروع به کار کرده بود و بعدخود نیز وارد همین دانشگاه شد و به دانشجوها تدریس کرد.


۴. تاگور و پورداود و بازگشت به ایران
ابراهیم پورداود در مقاله‌ای که در معرفی رابیندرانات تاگور در مجله بخارا نوشته، تعریف می‌کند: «تاگور در هنگام اقامت خود در تهران، از رضاشاه پهلوی خواست که کسی را از برای تدریس به دانشکده وی به هند بفرستند. من در آن سال‌ها در آلمان به سر می‌بردم. از دولت ایران به من خبر رسید که مرا از برای آنجا برگزیدند. در ۲۱ دسامبر ۱۹۳۲ از برلین رهسپار هند شدم و در ۲۷ مارس ۱۹۳۴ به آلمان بازگشتم. دانشکده شانتی نیکتان که ویسو بهارتی خوانده شده، امروزه از دانشگاه‌های دولتی هند است. در زمان خود تاگور، گروهی از دانشمندان در آنجا گرد آمده، به رایگان تدریس می‌کردند.»
البته تاگور با پورداود هم ارتباط مستقیم داشته. در همین مقاله استاد می‌نویسد: «تاگور در طی صحبت چندین بار به من گفت: گمان می‌کنم که در تهران کسی مرا نشناخت، زیرا چیزی از من به فارسی گردانیده نشده که مرا بشناساند. چون این سخن را دو سه بار از او شنیدم، گفتم این کار را من در اینجا با همراهی یک از استادانم انجام می‌دهم.»
شهرت پورداود تا این حد زیاد بودک که نه فقط ایرانی‌ها که مردم دیگر کشورها نیز او را می‌شناختند.


۵. مکتبی که مقبره شد
ابراهیم پورداود در یک مقبره خانوادگی در رشت به خاک سپرده شده. جالب است که این مقبره در گذشته یک مکتبخانه بوده است. مکتبی که پدر ابراهیم آن را تاسیس کرده بود و خود ابراهیم در آن درس خوانده بود؛ و بعدها تبدیل شد به مقبره خانوادگی‌شان. ماجرا هم از این قرار بوده که اینجا بخشی از حیاط خانه پدری‌شان بوده که پدر به دلیل نبود مکتب در آن روزگار، این قسمت را اختصاص می‌دهد به مکتبخانه و یک میرزا هم برای تدرس دعوت می‌کند.

 پورداوود، بنیان‌گذار ایران‌شناسی در ایران و جاوید دارنده فرهنگ و زبان‌های ایران باستان می‌دانند. پورداوود تنها یک استاد برجسته دانشگاه تهران نبود، بلکه جایگاه بین‌المللی داشت. 

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.

  بی‌اخلاقی پژوهشگران اخلاق ایرادی ندارد!

هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.

  زندگی، عشق و ادبیات

مروری بر زندگی و آثار آن تایلر

  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی