img
img
img
img
img
اعتراض

در پی معنابخشی به جهان

فرزاد نعمتی

هم‌میهن: جیمز جاسپر کتاب «اعتراض» با عنوان فرعی «درآمدی فرهنگی بر جنبش‌های اجتماعی» را در سال ۲۰۱۴ میلادی نوشت. اگر مورخی بخواهد تاریخ آن سال‌ها را به نگارش درآورد، بدون تردید باید به‌طور ویژه  فصلی را به جنبش‌های اعتراضی و اجتماعی پر سروصدایی اختصاص بدهد که از سال ۲۰۱۱ در جاهای مختلف دنیا شروع شد. این روند تا همان سال ۲۰۱۴ و حتی بعدتر نیز ادامه پیدا کرد. کافی‌است نگاهی بکنیم به لیست این جنبش‌ها: بهار عربی، معترضان تی پارتی، کارمندان دولتی در ویسکانسین آمریکا، جنبش خشمگینان در اسپانیا، جنبش اشغال وال‌استریت، شورشیان مخالف سیاست‌های ریاضت اقتصادی در اروپا، انقلابیون اوکراینی در جنبش «کرامت»، تجمعات میدان تقسیم استانبول،  جنبش جلیقه زردهای پاریس و معترضان به قتل جورج فلوید سیاهپوست به دست پلیس آمریکا.

این برای کسی چون جاسپر که جامعه‌شناس و استاد دانشگاه نیویورک‌سیتی است و عمده شهرتش را از پژوهش‌هایی به دست آورده که وجه مشترک‌شان فرهنگ و سیاست بوده است، یعنی یک موقعیت عالی. حوزه عمده علاقه‌مندی جاسپر، ابعاد فرهنگی و عاطفی جنبش‌های اجتماعی است و چه چیزی بهتر از این برای محقق این حوزه که در روزگاری زندگی کند که با تورم این جنبش‌ها مواجه است. شاید بگویید این جنبش‌ها که همیشه بوده‌اند و هستند. درواقع چنین نیست. بله اعتراض همیشه کم‌وبیش هست، اما جنبش اجتماعی نه. خود جاسپر نیز متوجه این موقعیت استثنایی دهه دوم قرن بیست‌ویکم هست و این سال‌ها را با اعتراضاتی که در سال‌های ۱۸۴۸، ۱۸۷۱، ۱۹۳۶ و ۱۹۶۸ رخ داد، قابل مقایسه می‌داند. 

به هر روی نویسنده این کتاب، پس از بررسی چیستی جنبش‌های اجتماعی، هم مصادیق متعددی از جنبش‌های اجتماعی را ذکر می‌کند و هم نشان می‌دهد که چگونه جنبش‌ها موفق می‌شوند افرادی پرشمار را به دنبال تحقق آرمان و شعاری بکشانند که از نظر بسیاری از مردم یا امکان تحقق ندارد یا نیل بدان به مصائب و هزینه و گرفتاری‌هایی که افراد عضو جنبش در طول کارزار کنش اعتراضی ممکن است متحمل شوند، نمی‌ارزد. ازقضا همین مسئله برای جاسپر بسیار اهمیت دارد که چرا انسان‌هایی که در برخی از نظریه‌ها، افرادی سودجو و محافظه‌کار تصویر می‌شوند و گمان می‌رود که به‌راحتی به دیگران اعتماد نمی‌کنند، ناگهان در فضاهای جنبشی شکل و شمایلی دیگر به خود می‌گیرند، خود را وقف ارزش‌های جنبش می‌کنند، فعالانه در رفتارهای جمعی مشارکت می‌ورزند، حتی شاید مدت‌ها بعد از پایان اعتراض‌های خیابانی، همچنان خود را سوژه فعال آن جنبش بدانند و چه‌بسا تا روز مرگ خاطره خوش آن کنش‌های گروهی را پاس بدارند. 

ذکر یک نکته البته در همین آغاز کار ضروری است. جاسپر برای کلمه «جنبش» بار معنایی خاصی ـ چه مثبت و چه منفی ـ  قائل نیست. برای ما در ایران، معمولاً کلمه «جنبش» تداعی‌گر حرکت‌هایی با اهداف اخلاقی والاست و به همین دلیل بسیاری مواقع، تحلیلگران برای نشان دادن نگرش مثبت‌شان به حرکت‌های اعتراضی، آن را با عنوان «جنبش» به دیگران معرفی می‌کنند و در مقابل تحلیلگران مخالف آن اعتراضات، نیز به‌جای «جنبش» یا «اعتراضات» از الفاظی چون «شورش» و «اغتشاشات» استفاده می‌کنند. جاسپر اما به‌درستی چنین نمی‌کند و به‌صراحت می‌نویسد: «همه جنبش‌ها خوب نیستند و اتحاد نیز همیشه امر مطلوبی نیست. برای نمونه نازی‌ها و سایر جنبش‌های فاشیستی به‌شدت متحد بودند.» در کنار این جاسپر، به‌جای برخورد ایدئولوژیک و غیرعلمی با مسئله اعتراضات، اولاً می‌گوید هر اعتراضی شکل جنبش به خود نمی‌گیرد و ثانیاً تعریفی دقیق از جنبش‌های اجتماعی و تفاوت آن با جنبش‌های اعتراضی به دست می‌دهد.

از نظر جاسپر، عموم جنبش‌ها در اعتراض آدمیان به وضع موجود ریشه دارند. طبیعی است که بسیاری از امور این جهان مطابق میل، سلیقه و اندیشه ما نیست و باز به‌خصوص در دوران مدرن که به‌طور ویژه بر حقوق انسانی تاکید می‌شود، بدیهی می‌نماید که افراد از در مقابله و اعتراض با این امور ناخوشایند برآیند. به قول خود نویسنده: «اعتراض عمیقاً در تار و پود دموکراسی مدرن، حقوق بشر و فرهنگ معاصر تنیده شده است و همه اینها را ایجاد می‌کند، بسط می‌دهد و محافظت می‌نماید.» با این تفاسیر بیشتر جنبش‌های اجتماعی از نوع جنبش‌های اعتراضی هستند. با این همه تمام این جنبش‌های اعتراضی را نمی‌توان جنبش اجتماعی دانست زیرا نزد جنبش‌های اعتراضی، آنچه اولویت دارد، اعتراض است و بسیاری از این جنبش‌ها پیشنهاد جایگزینی برای عبور از وضع موجود یا ایجاد وضع مطلوب در چنته ندارند. در عوض  از نظر جاسپر جنبش‌های اجتماعی «تلاش‌های مستمر و نیتمندی هستند برای ایجاد یا ممانعت از تغییرات اجتماعی و قانونی که عمدتاً از طریق روش‌هایی غیر از کانال‌های رسمی و نهادی توسط حکومت صورت می‌گیرد.» 

همانطور که از همین تعریف برمی‌آید، استفاده از صفت «مستمر»، جنبش را از چیزی چون «تظاهرات» متمایز می‌کند. وقتی هم می‌گوییم «غیرنهادی» یعنی جنبش چیزی متفاوت است از فعالیت احزاب و گروه‌های ذی‌نفع.  در عین حال دیگر اصطلاح بسیار مهم در این تعریف، «نیت‌مند» است. اینجا همان جایی است که جاسپر سفره نظریه خاص خود درباره ابعاد فرهنگی جنبش‌های اجتماعی را پهن می‌کند و می‌گوید وقتی می‌گوییم جنبش‌های اجتماعی نیت‌مند هستند، یعنی جنبشها را به فرهنگ و راهبرد پیوند می‌دهیم: «مردم درباره چیزی که میخواهند و شیوه به دست آوردن آن ایده‌هایی دارند؛ ایده‌هایی که به همان اندازه که از روان‌شناسی فردی متاثرند، از صافی فرهنگ نیز می‌گذرند.» به بیانی دیگر «جنبش‌ها هدف دارند، حتی اگر مجبور شوند آن را مانند بسیاری از جنبش‌های مذهبی یا خودیاری‌گر، نه با ایجاد تحول در دنیای بیرون از جنبش، که با ایجاد تحول در اعضای خود محقق کنند. از نظر جاسپر فرهنگ متشکل از افکار، احساسات و اخلاق مشترک است و وقتی بپذیریم فرهنگ در جنبش‌های اجتماعی عنصری حیاتی است، آنگاه باید با آن نگرش‌های کلاسیکی که به ما دیکته می‌کردند که ایده‌ها را دریاب و احساسات را رها کن، خداحافظی کنیم، زیرا احساسات  و عواطف که نه لزوماً خوبند و نه لزوماً بدند، بلکه طبیعی‌اند، بخشی از فرهنگ ما به‌شمار می‌آیند و هم در شناخت ما اثر می‌گذارند، هم در رفتار فردی و جمعی ما. یکی از این رفتارهای جمعی هم جنبش‌های اجتماعی هستند که از نظر جاسپر در آنها انسان‌ها به‌مثابه قهرمانان برای جهانی به‌زعم خویش بهتر می‌جنگند و می‌کوشند معنایی جدید به جهان ببخشند. 

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  همزادگان نادوسیده

نگاهی به کتاب «شاهنشاهی‌های جهان روا»

  اخلاق و الحاد

معرفی کتاب «اخلاق و دین»

  زندگی به مثابه سیاست چگونه امکانپذیر است؟

وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیت‌پذیری و سیاسی فکر کردن می‌داند.

  مرده‌ها جوان می‌مانند*

درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو

  روایتِ عادی‌سازی بازداشت و شکنجه

معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز