سیبوک: سیاست یک جنبهٔ اساسی از جامعهٔ بشری است که تقریباً بر تمام بخشهای مختلف زندگی ما تأثیر میگذارد. گرچه اغلب مردم آن را یک جنبهٔ پیچیده و تو در تو میبینند، اما میتوان سیاست را به مجموعهای از مفاهیم اساسی تقسیم کرد که هر کسی بتواند آنها را درک کند. سیاست از زمانی به وجود آمد که انسانها با کمبود مواجه شدند، اعتقادات و ترجیحات متفاوتی داشتند و مجبور بودهاند این اختلافات را به طریقی حل کنند. سیاست تا زمانی که شرایط اینطور بماند باقی خواهد ماند.
سیاست برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد. سیاست و اصطلاحات مرتبط مانند سیاسی و سیاستمدار میتوانند مفاهیم مثبت و منفی داشته باشند. ارسطو فیلسوف یونانی استدلال کرد که انسانها «حیوانات سیاسی» هستند چون تنها با درگیرشدن در سیاست، انسانها میتوانند به بالاترین پتانسیل خود دست یابند.
هدف ما از نوشتن این مقاله توضیح سیاست به زبان ساده است. در این مقاله میخوانید:
• سیاست به زبان ساده
• روشن کردن اجزای مختلف سیاسی
• ایدئولوژیهای سیاسی
• نظام سیاسی از دید ارسطو
• تحولات اولیهٔ مدرن در سیاست
• تمامیتخواهی
سیاست را میتوان فرآیندی در نظر گرفت که از طریق آن افراد و گروهها تصمیمات جمعی میگیرند. سیاست مکانیسمی است که با کمک آن جوامع بر خود حکومت میکنند؛ منابع را توزیع میکنند و به چالشهای بیشماری که درون جوامع به وجود میآیند رسیدگی میکنند. تصمیمات سیاسی در سطوح مختلف از طریق دولتهای محلی در شهرها تا حوزههای ملی و بینالمللی گرفته میشود. با اینکه نهادهای سیاسی در کشورها و فرهنگها متفاوت هستند، اما عموماً در خدمت برقراری نظم، حفظ انسجام اجتماعی و ارائه چارچوبی برای برقراری اقتدار مشروع میگردند.
مهمترین جزء متشکلهٔ سیاست نخست دخالت در امور مربوط به شرکت در قدرت سیاسی، راه و رسم حکومت و کشورداری، خط مشی دولت و تعیین شکلها، وظایف و محتوای فعالیت دولت هستند. در واقع مقولهٔ سیاست در درجهٔ نخست با مقولهٔ دولت گره خورده است. سیاست بازتاب مبارزهٔ احزاب و طبقات اجتماعی است و در آخرین تحلیل، وضع اقتصادی هر طبقه تعیینکنندهٔ سیاست آن طبقه است. بنابراین امر سیاسی عبارت از کوشش برای نگهداری یا به دستآوردن قدرت یا به کارگیری قدرت دولت در جهت اهداف و خواستهای گوناگون است.
مارکس در اهمیت عنصر قدرت در ساخت دولت میگوید دولت دستگاهی است که «حق مشروع و انحصاری» کاربرد قدرت را در قلمرو معین دارد. روابط میان ملتها و دولتها یعنی سیاست خارجی نیز از این مقوله است که مطالعهٔ آنها موضوع علم سیاست است.
یکی از مؤلفههای اولیهٔ سیاست، مفهوم قدرت است. قدرت نهتنها به توانایی تأثیرگذاری بر دیگران یا کنترل منابع برمیگردد، بلکه به مشروعیتی که اغلب از طریق نهادهای مختلف اعطا میشود نیز اشاره دارد. در جوامع دموکراتیک، قدرت از رضایت حاکمان ناشی میشود. شهروندان از طریق انتخابات به رهبران اختیار میدهند و انتظار میرود که این رهبران نماینده منافع رأیدهندگان باشند. برعکس، در رژیمهای استبدادی، قدرت ممکن است در دستان یک رهبر واحد یا یک گروه کوچک متمرکز شود که اغلب قوانین را از طریق اجبار و زور بر مردم اعمال میکنند.
رابطه بین قدرت و حکومت ما را به اهمیت نظامهای سیاسی میرساند. نظامهای سیاسی را میتوان بهطور کلی به دو دستهٔ دموکراتیک (مردم سالاری) یا غیردموکراتیک دستهبندی کرد. دموکراسیها که با انتخابات آزاد و عادلانه مشخص میشوند، از حقوق فردی حمایت میکنند و خواستار مشارکت شهروندان هستند. از سوی دیگر، نظامهای غیر دموکراتیک ممکن است آزادیهای سیاسی را محدود کرده و جلوی گفتمان و تبادل عمومی را بگیرند. درک این سیستمها بسیار مهم است چون آنها نحوهٔ ایجاد و اجرای سیاستها را شکل میدهند و سطح پاسخگویی را که بین رهبران و شهروندان وجود دارد از پیش دیکته میکنند.
این کتاب اثر جان استوارت میل فیلسوف و اقتصاددان بریتانیایی است که در سال ۱۸۵۹ منتشر شد. او در این کتاب از آزادی و تأثیرات مثبت آن بر افراد و جامعه نوشت. میل معتقد بود که آزادی باعث پیشرفت اجتماعی و جلوگیری از رکود میشود. درباره آزادی نیز دفاع از عدم انطباق است. جان استورات میل معتقد بود که جامعه انطباق را تشویق میکند و استقلال فردی برعکس است و ارجحیت دارد. او در این کتاب استدلال میکند که جامعه مسئولیت دارد که افراد را به موجوداتی منطقی و اخلاقی تبدیل کند. میل همچنین اشاره میکند که موفقیت افراد به طور مستقیم با موفقیت دولت ارتباط دارد.
یکی دیگر از عناصر کلیدی، سیاست عمومی است که به تصمیمات و اقدامات اتخاذشده توسط دولت در مورد مسائل اجتماعی اشاره دارد. سیاستگذاری شامل شناسایی مشکلات، پیشنهاد راهحلها و اجرای استراتژیهایی برای رسیدگی به این مشکلات است. خط مشیها میتوانند طیف وسیعی از موضوعات از مراقبتهای بهداشتی و آموزشی گرفته تا مقررات مربوط به محیط زیست و امنیت ملی را شامل شوند. تدوین خط مشی عمومی فرآیندی اغلب پیچیده است که به مذاکره و مصالحه نیاز دارد و منعکسکنندهٔ منافع و دیدگاههای گوناگون در جامعه است.
ایدئولوژیهای سیاسی یا مجموعهای از باورها در مورد حکومت و جامعه، پیچیدگی سیاست را سادهتر میکنند. ایدئولوژیهای مختلف مانند لیبرالیسم، محافظهکاری، سوسیالیسم و ناسیونالیسم، باورهای افراد را در مورد نقش دولت، نظامهای اقتصادی، عدالت اجتماعی و آزادیهای فردی هدایت میکنند. درک این ایدئولوژیها برای شناخت انگیزههای نهضتهای سیاسی مختلف و سیاستهایی که از آنها حمایت میکنند ضروری است.
کارل مارکس و فردریک انگلس فیلسوفان سوسیالیست آلمانی بودند و مانیفیست کمونیست آنها که در سال ۱۸۴۸ منتشر شد؛ به رسالهٔ سیاسی برای احزاب سوسیالیست و کمونیست در اروپا تبدیل شد. البته این اتفاق تا انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ رخ نداد. در این اثر کوتاه آنها توضیح مختصری از تاریخ فئودالیسم تا سرمایهداری ارائه کردهاند و استدلال میکنند که سرمایهداری باید توسط کارگران در یک «انقلاب پرولتاریا» سرنگون شود. مارکس و انگلس میخواستند کارگران به جایگاه طبقات حاکم برسند و همچنین در این کتاب از لغو مالکیت خصوصی حمایت کردند.
اولین متفکرانی که تحلیلهای سیاسی را در فرهنگهای باستانی رواج دادند کنفوسیوس (۵۵۱-۴۷۹ قبل از میلاد) در چین و کاوتیلیا (۳۰۰ قبل از میلاد) در هند بودند. آثار مورخ ابن خلدون (۱۴۰۶-۱۳۳۲) در شمال آفریقا بر مطالعه سیاست در جهان عرب زبان تأثیر زیادی گذاشت اما بسیاری افلاطون را نخستین دانشمند در علوم سیاسی میدانند گرچه این ارسطو بود که مشاهدات تجربی را وارد مطالعات سیاسی کرد و بنیانگذار واقعی این رشته بود.
شاگردان ارسطو توصیفی از ۱۵۸ شهر یونانی جمعآوری کردند که ارسطو از آنها برای فرمولهکردن گونههای ششگانهٔ معروف خود در نظامهای سیاسی استفاده کرد. او نظامهای سیاسی را براساس تعداد افراد حاکم (یک یا چند نفر) و مشروع بودن (حاکمانی که به نفع همگان حکومت میکنند) از هم تفکیک داد. ارسطو دموکراسی را بدترین شکل حکومت میدانست و بهترین شکل حکومت براساس تعریفات امروزی، شبیه یک دموکراسی کارآمد و باثبات بود. طبقهبندیهای ارسطو برای قرنها دوام آورد و هنوز هم در درک نظامهای سیاسی مفید است.
اولین دانشمند علوم سیاسی مدرن، نویسندهٔ ایتالیایی نیکولو ماکیاولی بود. اثر بدنام او شهریار، رسالهای بود که در اصل به فرمانروای فلورانس تقدیم کرده بود که در آن توصیههای زیادی به شاهزادگان برای حفظ قدرت سیاسی کرده است. فلسفهٔ سیاسی ماکیاولی سکولاریزاسیون مارسیلیوس را تکمیل کرد و به جای دین مبتنی بر عقل بود. ماکیاولی که یک میهنپرست ایتالیایی بود، اعتقاد داشت که تنها شاهزادگان اصیل میتوانند ایتالیا را یکپارچه کنند و اشغالگران خارجی را از کشور بیرون کنند. او ایده مدرن قدرت ـ چگونگی به دست آوردن و نحوهٔ استفاده از آن ـ را محور سیاست معرفی کرد؛ دیدگاهی که حتی امروزه بسیاری از نظریهپردازان به آن اعتقاد دارند. بنابراین ماکیاولی را در کنار ارسطو، بنیانگذار علوم سیاسی میدانند.
ماکیاولی یک سیاستمدار ایتالیایی بود که در فلورانس زندگی میکرد. کتاب شهریار که در سال ۱۵۳۲ منتشر شد یک گسست مهم از روندهای پیشین در اندیشه سیاسی غرب است چون نه براساس اصول اخلاقی و سیاسی انتزاعی، بلکه بر اساس تجربیات واقعی نوشته شده است. هدف ماکیاولی این بود که ماهیت انسان و ساختارهای قدرت را بر اساس آنچه واقعاً هست؛ با تحلیل نتایج واقعی اعمال گذشتهٔ انسانها آشکار کند. این کتاب که چندان مورد پسند کلیسای کاتولیک واقع نشد، به لورنزو دی مدیچی، حاکم فلورانسی با هدف کمک به او برای حفظ قدرت تقدیم شد.
فیلسوف انگلیسی توماس هابز که در ۱۵۸۸ به دنیا آمد و در ۱۶۷۹ درگذشت، نیز قدرت را در مرکز تحلیل سیاسی خود قرار داد. او در کتاب مشهورش لویاتان هابز بدون اشاره به خدای قادر مطلق، توضیح داد که چگونه انسانهایی که حق طبیعی برای حفظ خود دارند و گرفتار وضعیت هرجومرج میشوند، با ترس از مرگِ خشن یک جامعهٔ مدنی تشکیل میدهند و برای تضمین صلح و امنیت خود از طریق یک قرارداد اجتماعی با حاکمان به توافق ميرسند که حقوق و وظایف هر یک از آنها را مشخص میکند.
هابز فیلسوف و سلطنت طلب انگلیسی بو. او کتاب لویاتان که در سال ۱۶۵۱ منتشر شد را با پسزمینهای از جنگ داخلی انگلیسی و با هدف خلع پارلمان چارلز اول و ایجاد جمهوری نوشت. هابز در این کتاب استدلال میکند که وضعیت طبیعیای که انسانها در آن زندگی میکنند فقط هرجومرج است؛ جایی که ضعیفترینها تحت سلطهٔ قویترینها قرار میگیرند. او پیشنهاد میکند که امضای یک «قرارداد اجتماعی» بین مردم و حاکمیت، خطر سلطهٔ کامل را از بین خواهد بُرد. هابز حقوق الهی پادشاهان را نیز زیر سؤال میبرد؛ اعتقادی که مردم آن زمان داشتند و فکر میکردند پادشاهان را خدا انتخاب میکند و در عوض این مسئله را مطرح میکند که خانوادههای سلطنتی فقط به این دلیل قدرت را در دست دارند که رعایا به آنها اجازه میدهند.
فیلسوف انگلیسی جان لاک که شاهد آشفتگی جنگ داخلی انگلیسی بود در دو رسالهٔ تأثیرگذار خود در مورد دولت مدنی استدلال کرد که مردم از طریق یک قرارداد اجتماعی برای حفظ حقوق طبیعی غیرقابل انکار خود از جمله آزادی، زندگی و دارایی، دولت تشکیل میدهند. او همچنین تأکید کرد که هر دولتی که نتواند حقوق طبیعی شهروندان خود را تأمین کنند ممکن است سرنگون شود. نظرات لاک بر زندگی متفکران آمریکای استعماری قرن هجدهم تأثیر گذاشت و اساس فلسفی اعلامیهٔ استقلال آمریکا (۱۷۷۶) را تشکیل داد.
جان لاک در کتاب رسالهای درباره حکومت دیدگاه خود از یک جامعهٔ عادلانه براساس حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی را بیان میکند. او کتابش را با توصیف وضعیت طبیعی شروع میکند؛ جایی که افراد از حقوق ذاتی زندگی، آزادی و مالکیت برخوردار هستند و معتقد است که دولتها از طریق رضایت حاکمان برای حمایت از این حقوق تشکیل میشوند. لاک تأکید میکند که دولت قانونی باید در برابر مردم پاسخگو باشد و از تفکیک قوا برای جلوگیری از استبداد دفاع کند. او در این کتاب نشان میدهد که افراد حق دارند علیه هر دولتی که از حقوق طبیعی خود دفاع نمیکنند شورش کنند. بهطور کلی آثار لاک پایه و اساس تفکر دموکراتیک مدرن و اهمیت آزادیهای فردی در حکومت را گذاشت.
اگر هابزِ محافظهکار و لاک لیبرال بود، پس فیلسوف فرانسوی ژان ژاک روسو که در ۱۷۱۲ به دنیا آمد و در ۱۷۷۸ درگذشت رادیکال بود. در کتاب قرارداد اجتماعی، که در ۱۷۶۲ منتشر شد؛ روسو جامعه مدنی را میسازد که در آن ارادههای مجزای افراد با هم ترکیب میشوند تا به عنوان «اراده عمومی» حکومت کنند که ارادههای فردی را تحتالشعاع قرار میدهد. دیدگاه رادیکال روسو مورد استقبال انقلابیون و بعداً توتالیترها قرار گرفت که بسیاری از درسهای فلسفی او را تحریف کردند.
روسو فیلسوف فرانسوی بود که در دهههای منتهی به انقلاب فرانسه مینوشت. او در کتاب قرارداد اجتماعی استدلال میکند که قوانین تنها زمانی الزامآور هستند که مردم با اراده عمومی از آنها حمایت کنند و مردم فقط باید از کسانی حمایت کنند که آزادی آنها را تضمین کنند. او در این کتاب از دولتهای معاصر خود انتقد کرد و مینویسد که آنها آزادیهای فیزیکی و مدنیِ مردم عادی را سرکوب میکنند. اثر او پیشگامانه بود چون به جای نخبگان از انسان عادی صحبت کرد.
دیکتاتوریهای تمامیتخواهی یا توتالیتاریسم که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در اروپا و آسیا شکل گرفت و شروع جنگ جهانی دوم، علم سیاسی را به ویژه در ایالات متحده از تمرکز بر نهادها، قانون و رویهها دور کرد. قانون اساسی جمهوری وایمار آلمان پس از جنگ جهانی اول یک الگوی عالی بود، اما در عمل شکست خورد چون تعداد کمی از آلمانیها در آن زمان حامیان متعهد دموکراسی بودند. به همین ترتیب قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۳۶ دموکراتیک به نظر میرسد اما در واقعیت صرفاً تلاشی برای پوشاندن دیکتاتوری وحشیانه جوزف استالین بود. آثار این دوره بر نقش نخبگان، احزاب سیاسی و گروههای ذینفع، بر فرآیندهای قانونگذاری و بوروکراتیک، به ویژه بر چگونگی رفتار رأیدهندگان در انتخاباتِ کشورهای دموکراتیک متمرکز بود. این علاقهٔ جدید به رفتار سیاسی واقعی به «رفتارگرایی» معروف شد؛ اصطلاحی که از رفتارگرایی روانشناسی وام گرفته شده است. نتیجه این بود که بسیاری از علوم سیاسی به جامعهشناس سیاسی تبدیل شدند.
این کتاب معروفترین اثر هانا آرنت در حوزهٔ جامعهشناسی سیاسی است. این فیسلوف و نظریهپرداز سیاسی در این کتاب با بررسی دو نمونه از نظامهای تمامیتخواه به چگونگی استقرار این حکومتها و مشروعیت یافتن آنها پرداخته است. او نوشتنِ کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم را در پاییز ۱۹۴۹ یعنی چهار سال پس از شکست آلمان و چهار سال پیش از مرگ استالین به پایان رسانده بود اما این کتاب اولین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. کتاب خاستگاههای توتالیتاریسم یا ریشههای توتالیتاریسم اولین اثر مهم هانا آرنت بود که در آن نازیسم و استالینیسم را به عنوان جنبشهای سیاسی توتالیتر اصلی نیمۀ اول قرن بیستم توصیف و تحلیل میکند.
تأثیر سیاست در زندگی روزمره محسوس است. از تعهدات مالیاتی گرفته تا مقررات حاکم بر محل کارمان همگی بر پایه سیاست استوار هستند. تصمیمات سیاسی تجربیات و فرصتهای ما را شکل میدهند. مسائل اجتماعی مانند فقر، نابرابری آموزشی و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی مستقیماً با تصمیمات سیاسی و صاحبان قدرت ارتباط دارد. سیاستهایی با هدف کاهش این مشکلات میتواند منجر به بهبود قابل توجهی در کیفیت زندگی شود، درحالیکه فقدان چنین سیاستهایی میتواند چرخههای ضرر و نابرابری را تداوم بخشد.
با اینکه سیاست کمی پیچیده است اما میتوانید آن را به راحتی از طریق اصول اساسیای که بر تصمیمگیری جمعی، حکمرانی، قدرت، سیاست عمومی، مشارکت سیاسی و تأثیر اجتماعی تاکید دارد یاد بگیرید. مشارکت در سیاست تنها برعهدهٔ مقامات و منتخبین نیست بلکه وظیفهٔ تمام شهروندان است.
فرهنگ عمومی بین فرهنگ عام و خاص مدام در حال حركت است و یک حالت بینابینی دارد. یعنی گاهی به طرف فرهنگ عام میرود و گاهی به طرف فرهنگ خاص.
سیاست به زبان ساده
واکاوی قطبی گرایی از بعد روانشناختی
تنها یک مسئله فلسفی واقعی وجود دارد و آن هم خودکشی است. اینکه آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه، به پرسش اصلی فلسفه پاسخ میدهد.
پرسشی درباره شیوه آموزش