img
img
img
img
img

ویژگی‌های متکبران فکری

خبر آنلاین: متکبرین فکری بر این باورند که خیلی می‌دانند در صورتی که واقعاً چیز زیادی نمی‌دانند،  برای متکبران فکری باورهای غلط، سوءبرداشت‌ها، تعصبات، توهم‌ها و نادانی به صورت حقیقت بدیهی جلوه‌گر می‌شوند. چنین افرادی سریع قضاوت می‌کنند و به قضاوت خود اطمینان زیادی دارند. اینگونه افراد کم یاد می‌گیرند و گمان می‌کنند خیلی می‌دانند. اطلاعات محدودی به دست می‌آورند و به سرعت آن را تعمیم می‌دهند. برای این افراد تعاریف حفظی با دانش واقعی اشتباه گرفته می‌شود. 

  یادداشت زیر که در کانال مدرسه علوم انسانی منتشر شده، به ویژگی های متکبران فکری می پردازد.  از نشانه های جامعه توسعه نیافته، اکثریت یافتن «آنچه من می گویم صحیح است» یا تفوق افرادی است که که  به دلیل کم دانشی، از ادعا و پرگویی فراوان رنج می برد. چنین جامعه ای از فهم مسئله عاجز، و در نتیجه در حل مسایل نیز عاجزتر است. یادداشت ۴ ویژگی متکبران فکری را در زیر می خوانید: 

 ***

*نخستین ویژگی‌های تکبری فکری به معنای ادعای دانشی بیش از حد واقع است به نحوی که نسبت به محدودیت‌های دانش خود ناآگاه باشیم. ذهن منضبط دارای تواضع فکری است؛ یعنی ادعایی فراتر از آنچه می‌دانیم نداشته باشیم.

 متکبرین فکری بر این باورند که خیلی می‌دانند در صورتی که واقعاً چیز زیادی نمی‌دانند،  برای متکبران فکری باورهای غلط، سوءبرداشت‌ها، تعصبات، توهم‌ها و نادانی به صورت حقیقت بدیهی جلوه‌گر می‌شوند. چنین افرادی سریع قضاوت می‌کنند و به قضاوت خود اطمینان زیادی دارند. اینگونه افراد کم یاد می‌گیرند و گمان می‌کنند خیلی می‌دانند. اطلاعات محدودی به دست می‌آورند و به سرعت آن را تعمیم می‌دهند. برای این افراد تعاریف حفظی با دانش واقعی اشتباه گرفته می‌شود. 

نکته نخست: تکبر فکری می‌تواند کاملاً غیرعامدانه باشد. 
نکته دوم: شاید بتوان گفت اکثر ما به نوعی از تکبر فکری دچار هستیم.

 
* دومین ویژگی ذهن منضبط صداقت فکری است: یعنی در رد یا تأیید گفته‌های دیگران همان معیارهایی را رعایت کنیم که از دیگران انتظار داریم. به بیان دیگر همانطور که به تفاوت‌ها و تناقض‌های افکار و کردار دیگران توجه داریم، صادقانه ناهمخوانی‌هایی را که در تفکر خودمان وجود دارد تشخیص دهیم.

 مثلاً به صرف اینکه خود دین‌دار هستیم، سهل‌انگاران را گناهکار ندانیم و خود را برتر از آنها لحاظ نکنیم. و یا به صرف اینکه خود دین را کنار گذاشته‌ایم، دینداران را امّل ندانیم و خود را روشن‌فکر خطاب نکنیم، بلکه همان‌طور که انتظار داریم دیگران در مواجهه با باورهای ما منصف باشند، ما نیز در مواجهه با باورهای دیگران، حتی اگر برخلاف باورهای ما باشد جانب انصاف را رعایت کنیم. 

* نقطه مقابل صداقت فکری دورویی فکری است: یعنی از دیگران انتظار داریم از معیارهایی پیروی کنند که خود به آنها پایبند نیستیم یا عقایدی را ابراز می‌کنیم که رفتارمان با آنها مطابقت ندارد. به بیان دیگر حرف و عملمان یکی نیست. مثلاً ادعا می‌کنیم فرد آزاداندیشی هستیم ولی به باورهای دیگران احترام نمی‌گذاریم یا با دلایل سطحی و بدون استدلال آن ها را رد می‌کنیم.

* سومین ویژگی ذهن منضبط انصاف فکری است: یعنی باید با تمامی نظرات برخورد مساوی داشته باشیم و با هر موضوعی غیرجانب‌دارانه برخورد کنیم. بدین معنا که در رد یا قبول یک دیدگاه یا ادعا منافع خودخواهانه خود، دوستان، یا جامعه را لحاظ نکنیم، بلکه همواره از معیارها و موازین عقلی و اخلاقی که تحت تأثیر منافع کسی نیست پیروی کنیم. 

  به عنوان مثال، چون گریه بر امام حسین (ع) برایمان راحت‌تر از جبران خطاها و ظلم‌هایی است که در حق دیگران کردیم، به جای توجه به این روایت که «اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود باید درآمدش حلال باشد و از حقوق مردم و ظلم بر بندگان چیزی به گردنش نباشد (بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۳۲۱)، صرفاً به این روایت تکیه کنیم که «اگر بر حسین گریه کنی، خداوند گناهانی که مرتکب شدی، چه بزرگ و چه کوچک، چه کم و چه زیاد را می بخشد» (بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۵).  بی‌عدالتی فکری نقطه مقابل انصاف فکری است. چنین متفکری خود را موظف به برخورد منصفانه با نظرات یا شیوه‌های فکری متفاوت نمی‌بیند. 
     
* چهارمین ویژگی ذهن منضبط شهامت فکری است: یعنی در مواجهه با ایده‌ها، باورها یا دیدگاه‌هایی که آنها را به هیچ وجه قبول نداریم و در مواجهه با ایده‌ها، باورها یا دیدگاه‌هایی که به آنها تعلق خاطر شدیدی داریم، برخورد منطقی و عقلانی داشته باشیم.  فرد برخوردار از شهامت فکری آماده است که هر ایده یا باوری را که شواهد یا اطلاعات منطقی و عقلانی مؤید آن است، حتی اگر برخلاف باورهای او باشد بپذیرد و هر ایده یا باوری را که شواهد یا اطلاعات منطقی و عقلانی مؤید آن نباشد حتی اگر هم‌سو با باورهای او باشد رها کند. نقطه مقابل شهامت فکری بزدلی فکری است: که به معنی ترس از بررسی ایده‌ها و باورهای خود است زیرا گمان می‌کنیم حمله به آنها در حقیقت حمله به هویت ماست. 

 مثلاً با تعریف خود بر حسب تعهد به یک باور، ترسی درونی را تجربه می‌کنیم از اینکه این باور زیر سؤال برود زیرا زیر سؤال رفتن آن در حقیقت زیر سؤال رفتن خود ماست. مثلاً در مورد خود می‌گوییم من معتقد به خدا یا ملحد هستم، آنگاه از اینکه کسی این باور ما را زیر سؤال ببرد می‌ترسیم.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»

  جایی که هنر و تاریخ به هم پیوند می‌خورند

منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایده‌های جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.

  چگونه باید زندگیِ نفهمیده را زندگی کنیم؟

زندگی مسئله‌ای نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود.

  در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

امروز سالروز درگذشت حسین پژمان بختیاری است.

  راز علاقه‌ی انسان‌ها به این موجود رعب‌آفرین

زامبی‌ها چگونه وارد دنیای ما شدند؟