اعتماد: آدمهای زیادی را میشناسم که شیوه برخوردشان با آنچه نتایج و دستاوردهای «علمی» خوانده میشود، مشابه نحوه مواجهه آدمهای سنتی با متون مقدس است، یعنی جوری از علم حرف میزنند که انگار با وحی منزل طرف هستند. شکی نیست که علم در معنای «ساینس» در روزگار ما نتایج و پیامدهای مثبت و قابلتوجه زیادی داشته و انصافاً در مقایسه با سایر دستگاههای باور دیگر، سربلندتر بوده. اما این سخن به هیچ عنوان به این معنا نیست که با هر چه از آن و به نقل از «دانشمندان» میشنویم، برخورد غیرانتقادی داشته باشیم و آن را دربست و بیچون و چرا بپذیریم.
اتفاقاً این شیوه برخورد کاملاً با رویکرد دانشمندان و رهیافتی که خود علم توصیه میکند، متعارض است. اگر علم در روزگار ما توانسته به دستاوردهایی شگفتانگیز برسد، به این دلیل است که از مطلقانگاری و جزماندیشی پرهیز کرده و با هر گزاره و نتیجهای به صورت مشروط و با اما و اگر مواجه شده. مثلاً علم امروز میگوید زنان و مردان به لحاظ زیست شناختی متفاوتند، از کجا معلوم ۱۰ سال دیگر دانشمندان به همین نتیجه پایبند باشند؟ اصل عدم قطعیت به بیان ساده حکم میکند که بیدلیل بر هیچ چیزی -اگر مچگیران دوست دارند بگذارید بنویسم، حتی خود این اصل- الکی پافشاری نکنیم و همواره امکان احتمالات جدید را باز بگذاریم. مساله مهمتر آنکه هنگام نتیجهگیریهای عملی از دستاوردهای علمی، مخصوصاً جایی که پای حقوق و وظایف انسانی مطرح است، بسیار محتاط باشیم. مثلاً اینکه یک نفر براساس به قول خودش «آخرین دستاوردهای علمی» که «نشان میدهند» خاستگاه ژنتیکی انسانها با هم متفاوت است و مثلاً آدمها از دو یا چند منشا ژنتیکی متفاوت برآمدهاند یا نه، نباید و نمیتواند مستمسکی برای تبعیضگذاری میان آنها باشد. نتیجهگیریهای سادهانگارانه خطرناک است و ممکن است پیامدهایی زیانبار و بازگشتناپذیر در پی داشته باشد. علم وحی منزل نیست.
«
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»
منی برای اندیشمندان و هنرمندان شد تا ایدههای جاودان و آثار ماندگار خلق کنند.