img
img
img
img
img
بدیع‌الزمان فروزانفر

بدیع‌الزمان فروزانفر حرف نمی‌زد؛ سخن می‌گفت!

تابناک: یکی از شخصیت‌هایی که مولوی را به ما خوب نشان داده و ابعاد فکری‌اش را برایمان شرح داده، استاد بدیع‌المزان فروزانفر است. گرچه او سال ۱۳۴۹ از دنیا رفت، یعنی حدود ۵۴ سال پیش، اما هم خاطرات دانشجوهایش از کلاس‌های تدریس مثنوی او باقی مانده و هم ما هنوز کتاب «شرح مثنوی شریف» او را می‌توانیم بخوانیم و از آن فراوان یاد بگیریم. همان استادی که به روایت یاران و مکتوبات، هیچ گاه «حرف» نمی‌زد. بلکه به معنای  ادیبانه‌اش، «سخن» می‌گفت.

بیایید برویم به پنجاه شصت سال پیش و ببینیم در کلاس‌های تدریس مثنوی یکی از بزرگترین شرح‌دهندگان آن چه خبر بود؟

استادخوش‌تیپ دانشکده ادبیات

شاگردان استاد بدیع‌الزمان فروزانفر تعریف می‌کنند که استاد هیچ‌وقت رانندگی نمی‌کرد. همیشه با اتومبیل و راننده شخصی خودش را می‌رساند به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران. همیشه هم به موقع سر کلاس حاضر بود. شاگردانش هم باید همه قبل از او وارد کلاس می‌شدند. همیشه کت و شلوار به تن داشت و دکمه‌های کتش را می‌بست.

همه دانشجوها او را صرفاً با لقب «استاد» خطاب می‌کردند. و او همه شاگردها و دانشجوهایش را با کلمه «فرزند» صدا می‌کرد. این طوری هم احترامی میانشان بود و هم نوعی صمیمیت.

استاد هیچ‌وقت کیف و کتاب در دست نداشت. اما مستخدم دانشکده موظف بود که قبل از ورود استاد، میز او را در کلاس آماده کند. مثلاً برای کلاس‌های مثنوی مستخدم باید آن روز مثنوی معنوی را (که حتماً چاپ نیکلسون بوده باشد) روی میز بگذارد.

کلاس‌های متفاوتِ مثنوی

گرچه استاد کلاس‌های متعددی داشت مثل تاریخ ادبیات، معانی و بیان، تاریخ بیهقی و… اما همه شاگردانش می‌گفتند که کلاس عرفان و مثنوی استاد چیز دیگری داشت. چون خودش هم شیفته و دلباخته مولوی بود.

در این کلاس‌ها استاد همیشه اول چند بیت از مثنوی را خوش‌آهنگ می‌خواند. بعد کلمه‌های خاص هر بیت را معنی می‌کرد. بعد ریشه کلمات عربی را مشخص می‌کرد و بعد واژه‌های عرفانی را توضیح می‌داد. تمام این مراحل که تمام می‌شد، تازه به شرح معنای بیت می‌پرداخت. و اگر لازم بود آیه یا حدیث یا حتی صحبت بزرگان و علما را درباره آن مفهوم نقل می‌کرد. یکی از شاگردانش گفته که آن چیزی که شما امروز در «شرح مثنوی شریف» می‌خوانید فقط بخش اندکی از چیزی بود که ما در کلاس از استاد می‌شنیدیم.

شاگردانش تعریف می‌کنند که وقتی استاد مثنوی را درس می‌داد، دیگر گذشت زمان احساس نمی‌شد. همه دل می‌دادیم به او و کلام مولوی. حتی گاهی استاد چنان تحت تاثیر حرف‌های مولوی قرار می‌گرفت که گونه‌هایش سرخ می‌شد. بماند که دانشجوها گذر زمان را حس نمی‌کردند و غافل از کلاس بعدی خود می‌شدند که مثلاً با باز شدن آرامِ درِ کلاس، ناگهان همه از آسمان به زمین می‌رسیدند و ادامه درس هم به بعد موکول می‌شد.

صدای استاد فروزانفر  

می‌گویند شیوه صحبت کردن استاد بدیع‌الزمان فروزانفر کمی خاص بود. فصیح حرف می‌زد و بدون غلط. لحن مخصوص خودش را داشت و بعضی از کلمات را با لهجه خراسانی بیان می‌کرد. می‌گویند آنقدر فصیح و بلیغ صحبت می‌کرد که گاهی به نظر می‌رسید انگار متنی را از قبل نوشته و حفظ کرده و حالا دارد از حفظ می‌خواند. اما این طور نبود. این قدرت سخنوری او و تسلطش به زبان و ادبیات فارسی بود.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.

  اصول تائو برای تربیت رهبرانی عاقل و خردمند

توصیه‌های جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل

  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»