آوای رودکوف: ارتباط مولانا جلالالدین بلخی (رومی) و شمسالدین تبریزی یکی از پررمز و رازترین و تأثیرگذارترین روابط در تاریخ ادبیات عرفانی ایران است. این رابطه نه تنها زندگی شخصی مولانا را دگرگون کرد، بلکه آثار او را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داد. در ادامه به جنبههای مختلف این ارتباط و تأثیرگذاری آن بر مولانا و ادبیات فارسی خواهیم پرداخت.
ارتباط مولانا و شمس و تأثیر شمس بر مولانا
مولانا تا پیش از آشنایی با شمس یک فقیه و عالم دینی بود و به آموزش و تدریس در علوم شریعت و عرفان مشغول بود. اما آشنایی او با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری تحولی عمیق در زندگی روحی و معنوی او ایجاد کرد. شمس با دیدگاههای متفاوت و عرفان عمیق خود مولانا را به نوعی بیداری معنوی رساند. این ارتباط بهگونهای بود که مولانا به نوعی «فنا» در شمس دست یافت و تمامی علاقه و تمرکز خود را از جهان مادی به سوی تجربههای عرفانی و عشقی سوق داد.
شمس به مولانا یاد داد که عشق الهی تنها از طریق عشق به انسانها و تجربه شخصی به دست میآید. او مولانا را از یک عالم خشک به یک عاشق شوریده تبدیل کرد، و این دگرگونی را میتوان در اشعار مولانا بهویژه «غزلیات شمس» مشاهده کرد. در این اشعار، مولانا نه تنها از عشق و معنویت سخن میگوید، بلکه به شکلی بیپروا و شورانگیز عشق الهی را تجربه و توصیف میکند.
تأثیر شمس بر سرایش اشعار مولانا
آشنایی با شمس، مولانا را از یک شاعر خشک و عقلانی به یک عاشق بیقرار و شوریدهدل تبدیل کرد. این تحول باعث شد اشعار او از حال و هوای خشک و نظریات فلسفی و دینی به سمت عشق و سرمستی و راز و رمزهای عرفانی گرایش پیدا کند. شمس از طریق رویکرد خاص خود به عرفان، مولانا را به سوی تجربه بیواسطه و شهودی خداوند سوق داد. در نتیجه، مولانا شروع به سرودن اشعاری کرد که تجلی این عشق و شور درونی بود. «دیوان شمس» که به نام شمس تبریزی نوشته شده، یکی از مهمترین آثار اوست که کاملاً تحت تأثیر این رابطه قرار دارد.
مولانا از شمس الهام گرفت تا از دنیا و تعلقات مادی عبور کند و به سوی یک ارتباط مستقیم و خالص با حقیقت معنوی برسد. این رابطه باعث شد مولانا بهطور کامل در شمس حل شود، به طوری که خود را «فنای» او میدید. این «فنا» به مولانا امکان داد تا در شعر خود عمیقترین حالات عرفانی و احساسات عاشقانه را بازگو کند.
تأثیرگذاری مولانا بر دیگر شاعران و تأثیرپذیری از آنان
مولانا یکی از بزرگترین شاعران عرفان ایران است که بر بسیاری از شاعران پس از خود تأثیر عمیقی گذاشت.«حافظ» از جمله شاعرانی است که تأثیرات بسیاری از مولانا گرفته است. شباهتهایی در مضامین عرفانی و عاشقانه حافظ با اشعار مولانا به چشم میخورد. در اشعار حافظ نیز میتوان عشق الهی، شور و سرمستی و گریز از ظاهر دین به سوی باطن را دید که از مولانا الهام گرفته شده است.
در عین حال، مولانا نیز از شاعرانی چون «سنایی» و «عطار نیشابوری» تأثیر پذیرفته است. سنایی در آثار خود به موضوعاتی چون عشق الهی و اخلاق عرفانی پرداخته بود و عطار نیز با آثار عمیق خود در زمینه عرفان، بهویژه منطقالطیر، تأثیر بسزایی بر مولانا داشت. مولانا بهویژه از عطار نیشابوری به عنوان کسی یاد میکند که راه عرفان را برای او گشود.
فلسفه حکایتهای مولانا و تبدیل آنها به ضربالمثلها
حکایتهای مولانا در مثنوی معنوی نه تنها از ارزش ادبی بالایی برخوردارند، بلکه حاوی آموزههای عمیق عرفانی و اخلاقی هستند. مولانا از داستانهای ساده و کوتاه برای بیان مفاهیم پیچیده عرفانی استفاده میکند. حکایتهای او دارای دو لایه اصلی هستند: یک لایه ظاهری که در قالب داستان روایت میشود و یک لایه باطنی که در آن حقیقت معنوی و عرفانی مورد نظر مولانا پنهان است.
بسیاری از این حکایتها به ضربالمثلهای معروف تبدیل شدهاند، زیرا آموزههای آنها بسیار ساده و قابل درک برای همگان است. برای مثال، ضربالمثلهایی مانند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و «آنچه عیان است چه حاجت به بیان است» از حکایتهای مولانا برگرفته شدهاند. این ضربالمثلها نمایانگر نگاه عمیق و فلسفی مولانا به زندگی، اخلاق و رفتارهای انسانی است.
مولانا در حکایتهای خود تلاش میکند که حقیقتهای معنوی را از طریق مثالهای ساده و روزمره برای مخاطبانش قابل فهمتر کند. این رویکرد باعث شده است که آثار او نه تنها در ادبیات فارسی، بلکه در زندگی روزمره مردم نیز حضور داشته باشند.
ارتباط مولانا و شمس به عنوان یکی از تأثیرگذارترین روابط معنوی در تاریخ ادبیات، بهویژه در شعر و عرفان، مولانا را از یک عالم فقیه به یک شاعر و عارف شوریده تبدیل کرد. شمس با بینش عرفانی خاص خود مولانا را به سوی عشق الهی و تجربههای شهودی هدایت کرد که نتیجهاش اشعاری عمیق و پرشور در قالب دیوان شمس و مثنوی معنوی بود.
این اشعار و حکایات عمیق او الهامبخش بسیاری از شاعران بعد از او شدند و ضربالمثلهای بسیاری از آنها در فرهنگ عامه وارد شد.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»