گسترش: کتاب «رد پای خاطرات کودکی در بزرگسالی» با زیرعنوان آگاهی از تأثیرات خاطرات کودکی بر نحوهی زندگی بزرگسالی، نوشتهی دکتر کوین لمان از سوی انتشارات ذهنآویز منتشر شد.
اولین خاطرات دوران کودکی شما چیست؟ آیا از تاریکی میترسیدید؟ آیا اکنون میتوانید یک لحظۀ خاص شرمآور را بهخاطر بیاورید؟ آن خاطراتْ همراه با کلمات و احساساتی که برای توصیف آنها به کار میبرید، کلید درک شخصیت امروز شما هستند! دکتر کوین لمان، روانشناس مشهور، با استفاده از نمونههایی از زندگی خود، زندگی افراد مشهور و همچنین مطالعات موردی از مراجعان مطب خصوصی خود، به شما کمک میکند تا از همین تکنیکها برای کشف اینکه چرا اینگونه هستید استفاده کنید. به یاد داشته باشید که «شما هنوز هم آن پسر یا دختر کوچکی هستید که درگذشته بودید!» پس قفل بانک حافظۀ خود را باز کنید و یک خاطره را انتخاب و کشف کنید که چه چیزی شما را وادار به یادآوری آن میکند!
دکتر لمان در این اثر از تأثیر خاطرات اولیه که از کودکی به یاد داریم، میگوید؛ خاطراتی که معمولاً بازتابدهندۀ نحوۀ تفکر ما دربارۀ خود و جهان اطراف هستند. او معتقد است که حتی خاطرات به ظاهر بیاهمیت هم در شکلگیری باورها و رفتارهای ما در بزرگسالی نقش مهمی دارند.
این کتاب به تحلیل روانشناختی خاطرات هم میپردازد و به خوانندگان کمک میکند تا بفهمند چرا برخی خاطرات بیشتر از دیگران در ذهن ما باقی ماندهاند و این خاطرات چگونه بر نگرشها، ترسها و انگیزههای ما تأثیر میگذارند.
نویسنده همچنین نشان میدهد که خاطرات ما نهتنها به گذشته مربوط هستند، بلکه بازتابی از شخصیت ما نیز میباشند و به نوعی به ارتباط خاطرات با شخصیت فرد میپردازد. برای مثال، افرادی که خاطراتی از احساس طرد شدن دارند، ممکن است در بزرگسالی احساس ناامنی بیشتری داشته باشند.
یکی از بخشهای مهم کتاب ارائهی راهکارهای تغییر و رشد است که به خوانندگان کمک میکند تا از طریق شناخت عمیقتر خاطرات خود، تغییرات مثبتی در زندگیشان ایجاد کنند. دکتر لمان روشهایی را ارائه میدهد تا افراد بتوانند الگوهای منفی رفتاری و فکری را شناسایی کرده و آنها را بهبود بخشند.
اما هدف اصلی «رد پای خاطرات کودکی در بزرگسالی» این است که به افرادی که در پی درک عمیقتری از خودشان و گذشتهشان هستند کمک کند. با استفاده از خاطرات دوران کودکی بهعنوان ابزاری برای تحلیل روانشناختی، خوانندگان میتوانند الگوهای رفتاری و عاطفی خود را بشناسند و از آنها برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگیشان استفاده کنند.
«رد پای خاطرات کودکی در بزرگسالی»ترکیبی از روانشناسی کاربردی و خودشناسی است و بهویژه برای کسانی که علاقهمند به توسعۀ فردی و بهبود روابطشان هستند، مفید است.
قسمتی از کتاب رد پای خاطرات کودکی در بزرگسالی
قبلاً به این نکته اشاره کردم که فرزندان اول و تکفرزندها نسبت به افرادی که ترتیب تولد دیگری دارند، در خاطرهها جزئیات بیشتری را به حافظه میسپارند. بااینوجود حتی اگر پسر یا دختر اول خانواده هم نیستید، به خاطرات خاص خود با دقت توجه کنید؛ زیرا جزئیاتی که یادتان هست را به دلایلی بهخاطر میآورید.
چند وقت پیش در آخر هفته در یک سخنرانی درباره ازدواج صحبت میکردم. برای اینکه با مثال توضیح دهم ترتیب تولد چه نقشی در ازدواج ما و فردی که انتخاب میکنیم و نحوه تعامل ما در روابط بین فردی دارد، از یکی دو زوج خواستم بایستند و از خودشان برایم بگویند. از بین ۶۰۰نفری که در سالن حضور داشتند، یک زن طوری از جا پرید که انگار تمام آخر هفته منتظر این فرصت بوده است. از طرف دیگر، شوهرش با وحشت تندتند چشمک میزد، مثل اینکه که همسرش داوطلب شده تا آهنگ از پیش مشخص نشدهای را پخش کند و از او خواسته تا به او ملحق شود.
بعد از اینکه اسمش را پرسیدم به او گفتم: «بیلی، میبینم که برای این کار رضایت نداری. همسرت تمام قد ایستاده و ۵۹۸نفر دارند به شما نگاه میکنند تا ببینند قرار است چهکار کنید. اگر میخواهی انصراف دهی و خودت را احمق جلوه دهی، بفرما این کار را انجام بده، اما فکر میکنم که احتمالاً بعداً به خاطرش باید به همسرت جواب پس بدهی.»
همه خندیدند و چون من یخ بیلی را شکسته بودم، او هم موافقت کرد.
بهعنوان بخشی از تمرین، از آنها خواستم بعضی از خاطرات دوران کودکی خود با والدینشان را با ما به اشتراک بگذارند؛ پس رو به خانم کردم و گفتم: «با توصیف پدرت شروع کن.»
او گفت: «پدر من خیلی بیخیال است.» و سپس شروع به عجز و لابه کرد: «متأسفانه او اجازه داد زنان افسار زندگیاش را به دست بگیرند. او شریکهای زیادی داشت اغلب هم انتخابهای اشتباه. یادم میآید که…» همانطور که به توصیف پدرش ادامه میداد، نهتنها به روایت او از تأثیری که پدرش بر دوران کودکی و زندگی او داشته گوش میکردم، به آنچه که با انتخاب کلماتش برای توصیف خاطرات خود به کار میبرد و ناخودآگاه درباره خودش به ما میگفت هم دقت میکردم. من به این واقعیت پیبردم که او اغلب همان کلماتی را به کار میبرد که خانوادهاش را با آنها توصیف میکند. او به همۀ ما سرنخیهایی میداد که زندگی را چگونه میبیند؛ با عبارات سیاه و سفید فراوان که این ویژگی بهخصوص در بین تکفرزندها رایج است.
همینطور که خاطرات کودکیتان را بررسی میکنید، به کلماتی دقت کنید که برای توصیف آنها به کار میبرید. اگر خاطرات کودکی خود را با شریک زندگیتان به اشتراک میگذارید، از آن شخص بخواهید که به کلمات شما توجه کند، چون اغلب آنها سرنخی از منطق شخصی شما ارائه میدهند. اگر روزمرّگیهای خود را مینویسید، با استفاده از جدول خاطرات دوران کودکی خود را دنبال کنیددر صفحۀ ۱۰۴، آنچه نوشتهاید را مرور کنید تا اگر کلماتی وجود دارد که تکرار کردهاید یا موقع نوشتن آنها احساسات شدیدی تجربه کردهاید، شناسایی کنید. شاید نوشته باشید: «وقتی مادرم به من گفت که به کافه استخر تفریحی بروم و از شخصی که پشت میز است یک لیوان آب بخواهم، من میخواستم او این کار را انجام دهد. من واقعاً میخواستم مادرم برود و برای من این کار را انجام دهد.» به تکرار کلمه خواستن و این مفهوم که شخص دیگری برای شما کاری را انجام دهد که خودتان میتوانید انجام دهید توجه کنید. این میتواند به معنای تمایل شما نسبت به این باشد که دیگران برای شما کارهایی را انجام دهند که میتواند سبک زندگی امروزی را توجیه کند که از انجام کارها توسط خودتان اجتناب میکنید یا فرصتهای فوقالعادهای را از دست میدهید.
به خاطر داشته باشید که منطق شخصی هرکسی متفاوت است؛ بنابراین حتی در خاطرات مشابه، هرکس بر جنبههای متفاوتی تأکید میکند درنتیجه کلمات متفاوتی را در توصیف خود به کار میبرد. به همین دلیل است که دیگران (بهخصوص خواهران و برادران) میتوانند احساسات و خاطرات متضادی از رویدادی یکسان تجربه کنند.
خاطره من را در نظر بگیرید که در سهسالگی در دالان جلویی خانه گیر افتاده بودم و در قفل شده بود. اگر شخص دیگری دقیقاً همین تجربه را داشت، ممکن بود موقع توصیف آن خاطره با استفاده از کلماتی مثل کنارافتاده یا جداشده بر ترس از جداشدن از خانواده تأکید کند و من را به این گمان سوق میدهد که با هم بودن و روابط احتمالاً برای آن شخص خیلی مهم است. درحالیکه من بعضی از آن احساسات را در طول تجربه خودم داشتم، اگر من داستان آن خاطره را برای شما تعریف میکردم، متوجه میشدید که درباره درهای قفلشده و بیرونبودن و نگاهکردن به داخل صحبت میکنم. این واقعیت که من از این کلمهها استفاده میکنم، به شما چیزهای زیادی درباره دریچهای بازگو میکند که من از آن زاویه به آن تجربه و بهطورکلی به زندگی نگاه میکنم. برای من این خاطره درباره احساس قفلشدن و کوبیدن به درهای بسته زندگی من است. آنموضوعات در دوران کودکی برایم اهمیت داشتند و پس از آن موضوعاتی هستند که اکنون هم برای من با اهمیت به شمار میروند.
پس این سؤالات را از خود بپرسید:
وقتی داستان خاطراتم را میگویم از چه کلماتی استفاده میکنم؟ چرا آن کلمات را انتخاب میکنم؟
آیا کلماتی وجود دارند که در شرح خاطراتم تکرار کنم؟ چرا؟
وقتی خاطراتم را یادداشت میکنم یا با یک دوست درباره آن صحبت میکنم، نسبت به هریک از کلماتی که به کار میبرم، احساسات شدیدی تجربه میکنم؟ به عبارت دیگر، فقط بخشهای خاصی باید گفته شود یا داستان ناقص بهنظر میرسد؟
رد پای خاطرات کودکی در بزرگسالی را آرمان خزائی به همراه نازنین آقایی و بهاره محمودزاده ترجمه کرده و این اثر در ۲۴۸ صفحه قطع رقعی چاپ و روانه کتابفروشی شده است.
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»
معرفی کتاب «دربارهی رنج بشر»
کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»