img
img
img
img
img

از مکتب‌خانه‌ها تا مدارس مدرن در ایران

الهام کیانپور

مرور: آموزش و تعلیم و تربیت در ایران در طول تاریخ، سطوح متفاوتی را سپری کرده است. از جمله بارزترین آن، آموزش در مکتب‌خانه‌ها و مدارس بوده و البته تا اواخر دوره‌ی قاجار، دبستان به شکل امروزی وجود نداشت.

آموزش در آن دوران، به مدت چندصدسال، فقط به دو شکل انجام می شد: یک دسته در قالب حوزه‌های علمیه بود که طلبه‌ها به آن وارد می‌شدند. در این حوزه‌ها دروسی چون: صرف ونحو عربی، منطق و اصول فقه و امثال آن تدریس می‌شد. هدف حوزه‌های علمیه، تولید افراد روحانی و پرورش علمای دینی در سراسر کشور بود. از این حوزه‌ها در هر شهری چند مورد وجود داشت. نوع دیگر، مکتب‌خانه‌ها بودند که بچه‌ها در آن خواندن و نوشتن ابتدایی را می‌آموختند.

مکتب‌خانه، مقدمه‌ی ورود به حوزه‌های علمیه بود. در واقع، افرادی که تمایل داشتند بعد از مکتب‌خانه ادامه‌ی تحصیل بدهند، معمولا وارد حوزه‌های علمیه می‌شدند و دروس دینی را در سطحی بالاتر می‌آموختند و سپس به کسوت روحانیت درمی‌آمدند. معلمان در مکتب‌خانه‌ها از میان روحانیان و تحصیل‌کردگان حوزه‌های علمیه بودند. البته در مواردی هم خانم‌های ملاباجی که خود دانش مختصری داشتند، به تعلیم کودکان می‌پرداختند.

با این همه، محور آموزش در مکتب‌خانه، آموزش الفبا، روخوانی قرآن، صرف و نحو عربی و فراگیری احکام و سنت بود. این وضعیت برای دختران و پسران، تقریبا یکسان بود و فرقی نمی‌کرد. نکته‌ی مهم آن است که آموزش در مکتب‌خانه‌ها نه رایگان بود و نه اجباری.

بسیاری از خانواده‌های فقرا، نه پولی برای آموزش فرزندان خود داشتند و نه نیاز و ضرورتی به باسواد شدن آن‌ها می‌دیدند. لذا در همان دوران، بسیاری از خانواده‌های محروم، از فرستادن فرزندان خود به مکتب‌خانه‌ها پرهیز می‌کردند.

بسیاری از خانواده‌ها بیش از آن‌که به فکر تحصیل فرزندان خود باشند، به دنبال اشتغال و یا ازدواج آن‌ها بودند. تداوم حرفه و شغل پدر، آرزوی بسیاری از پسران بود. سنت تداوم یک کسب وکار واحد در نسل‌های مختلف خانواده، در عصر قاجار، سنتی رایج  و دیرپا بود. پسربچه‌ها از کودکی به پادویی در بازار و کمک به پدر در شغل او می‌پرداختند تا بتوانند در سال‌های آینده، به جای او شغل اجدادی خانواده را ادامه دهند. لذا آن‌ها رنج کار و زحمت در نزد پدر را به رنج آموزش در مکتب‌خانه ترجیح می‌دادند که حیات و بقای آن‌ها به آن مربوط بود.

در مورد دختران نیز فراگیری آموزش‌های خانه‌داری، بچه‌داری و آشپزی برای آماده شدن در مسیر ازدواج در سنین بسیار پایین در دوران کودکی اهمیت بسیار داشت و تحصیل دختران برای خانواده‌ها، ارزشمند نبود.

در آن دوران، صرف وقت برای تحصیل در راه زندگی دنیوی ناپسند شمرده می‌شد. تاکید بر علومی بود که به جای دنیا، آخرت انسان را آباد کند. به همین دلیل، مستشارالدوله صاحب کتاب «یک کلمه» از عصر ناصری می‌گفت: «اگرچه در ایران، مدارس  بسیار است و تحصیل علوم می‌کنند اما از برای معاد است، نه از برای معاش.» ازاین رو، تا سال‌ها، مقدسین و برخی از مردم، میرزا حسن رشدیه را به جرم آن‌که مدرسه‌ی جدید به سبک مدارس اروپایی برای پسران تأسیس کرده بود، به مثابه‌ی فردی کافر و نجس قلمداد می‌کردند.

از طرفی، آموزش‌های مکتب‌خانه‌ای در عصر قاجار نیز دوره‌ای کوتاه داشت. بسیاری از کودکان در بهترین حالت بعد از سه یا چهار سال آموزش، با خرده‌سوادی مکتب را رها می‌کردند. بعد از آن، پسران به سرعت وارد محیط کار می‌شدند.

در مکتب‌خانه‌ها، فراگرفتن زبان و ادبیات فارسی با روش غیرعلمی، فرایند آموزش را با مشکل مواجه می‌ساخت و کودکان به سختی مطالب را می‌آموختند. لذا مدیران مکتب‌خانه‌ها به جای آن‌که روش تعلیم و تربیت خود را تغییر دهند به اِعمال تنبیه‌های شدید بر جسم و جان کودکان از طریق چوب و فلک روی می‌آورند و آن‌ها را مجبور می‌کردند که مطالب درسی را طوطی‌وار حفظ کنند. بنابراین تنبیه فیزیکی با چوب و فلک، بخشی جدایی‌ناپذیر از آموزش مکتب‌خانه‌ای در عهد قاجار بود.

عاقبت نظام آموزش مکتب‌خانه‌ای در ایران، گسترش بی‌سوادی و جهل در جامعه بود. زین‌العابدین مراغه‌ای در سیاحتنامه‌ی ابراهیم‌بیگ، تجربه‌ی آموزش خود در مکتب‌خانه را چنین شرح می‌دهد: «هشت سال راه مکتب‌خانه پیمودم ولی چه مکتب؟ و چه تربیت؟ و چه معلم؟ مسلمان نشنود، کافر نبیند! در تحصیل چنین مکاتب که «الف» را از «با» تشخیص نداده و با جهل مرکب بعد از هشت سال بیرون آمده و در سایه ظلمت آن مکاتب ابدالدهر هم در این جهل و نادانی به سر خواهم برد. چیزی که خیلی اسباب ملامت ما پیش نفس خود نیست آن است که امثال بنده زیاد است! نگارنده منحصر به فرد نیست.»

احساس نیاز به آموزش‌های جدید برای کاهش این عقب‌ماندگی عظیم، منجر به برخی اقدامات توسعه‌محور در اوایل دوران ناصرالدین‌شاه شد. مهم‌ترین کار، تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۰ هجری شمسی به دست امیرکبیر، صدراعظم او بود. هزینه‌ی ساخت و نگهداری این مدرسه، توسط دولت و از خزانه‌ی عمومی تامین شد. در دوره‌ای که هیچ مدرسه‌ی ابتدایی در ایران وجود نداشت، دارالفنون، اولین موسسه‌ی آموزش‌عالی مدرن در کشور بود. دانش‌آموزان این مدرسه کودکان ۷ ساله نبودند، بلکه جوانان ۱۴ تا ۱۶ ساله بودند. دانش‌آموزان این مدرسه، فرزندان مردم عادی یا کودکان از طبقات مختلف جامعه هم نبودند، بلکه اغلب آن‌ها فرزندان گلچین شده از طبقه‌ی اعیان و اشراف کشور، شاهزادگان، درباریان، افسران عالی‌رتبه، سفرا و نمایندگان شاه بودند. هدف از این آموزش‌ها در مدرسه‌ی دارالفنون تربیت نسل جدیدی از صاحب منصبان کشوری و لشگری و همچنین پزشکان و مهندسان ایرانی بود. البته دارالفنون مدرسه‌ای برای پسران بود و دختران را به آن راهی نبود.

لذا برای ورود به دارالفنون، به ویژه در دوره‌های اولیه‌ی آن، هم تبعیض طبقاتی اعمال می‌شد (فقط فرزندان طبقات بالا) و هم تبعیض جنسیتی (فقط پسران). در واقع این مدرسه به نوعی به بازتولید نظام طبقاتی و حفظ آن در کشور دامن می‌زد، چرا که فقط جوانان طبقات اعیان و اشراف کشور حق داشتند که در دارالفنون آموزش ببینند و در حوزه‌ای متخصص شوند. در دارالفنون، علوم مختلفی چون پزشکی، داروسازی، امورنظامی، ریاضی، مهندسی، فیزیک، شیمی و زبان‌های خارجی مختلف (آلمانی، فرانسه، انگلیسی وروسی) تدریس می‌شد. از تأسیس دارالفنون تا آستانه‌ی شکل‌گیری جنبش مشروطه، نزدیک به پنجاه سال طول کشید. در این دوران، با تأسیس مدارس جدید برای دختران و پسران مخالفت می‌شد.

اولین دبستان‌ها به شیوه‌ی امروزی، توسط خود ایرانیان و برای عامه‌ی مردم ایران، چهار دهه بعد از دارالفنون یعنی در حدود سال ۱۲۶۶خورشیدی دایر شدند. این دبستان‌ها، که همگی «دبستان‌های پسرانه» بودند، ابتدا توسط میرزاحسن تبریزی معروف به «رشدیه» در تبریز و سپس در سال‌های بعد در تهران تأسیس شدند. در حقیقت اولین مدارس برای عامه‌ی مردم توسط رشدیه تأسیس شد.

اولین دبستان مدرن و به سبک امروزی در تهران، در سال ۱۲۷۵خورشیدی تأسیس شد. تا سال ۱۲۷۹خورشیدی، تعداد دبستان‌های پسرانه به ۲۱ عدد رسید، یعنی ۱۷ دبستان در پایتخت و ۴ دبستان در شهرهای تبریز، رشت، مشهد و  بوشهر. اولین دبستان‌ها در ایران، نه با ورود دولت، بلکه با کمک‌های مردمی ساخته و هزینه‌های آن تأمین شد. در آن دوران، دولت خود را متولی مدرسه‌سازی و آموزش عمومی نمی‌دانست. لذا در آن دوران، چیزی به نام «مدرسه‌ی دولتی»  وجود نداشت و همه‌ی مدارس خصوصی بودند.

تا زمان انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، مدارس پسرانه، فراتر از تهران در نقاط مختلف کشور گسترش یافته بود، به طوری که کمتر شهری بود که حداقل یک یا دو دبستان جدید برای پسران نداشته باشد.

احداث مدارس دخترانه چنان تابو بود که هیچکس به آن حوزه ورود نمی‌کرد. لذا بسیاری از این دختران تا سال‌ها بعد از انقلاب مشروطه نیز از حق آموزش مدرن محروم بودند.

تا پایان دوره‌ی ناصرالدین شاه، به جز معدودی از زنان طبقات بالای جامعه، تقریبا اغلب زنان بیسواد مانده بودند و آموزش زنان جزئی از فرهنگ زمانه نبود. این وضعیت در مورد دختران از طبقات متوسط و فقیر جامعه شدیدتر بود، چرا که بسیاری از آن‌ها حتی به مکتب نیز نرفته بودند و از کمترین  حد سواد نیز برخوردار نبودند.

با وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، شرایط تا حدودی به نفع زنان تغییر کرد. در آن دوره، مشروطه‌خواهان بر سر کار آمده بودند و استبداد تا حدی مهار شده بود. در این شرایط، برخی زنان روشنفکر از طبقات بالای جامعه که در آن زمان به کمک معلم‌های سرخانه، توانسته بودند باسواد شوند به این فکر افتادند که مدرسه‌هایی مخصوص دختران ایرانی تأسیس کنند. یکی از این افراد، بی‌بی‌خانم استرآبادی بود که اولین مدرسه‌ی دخترانه را در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تهران تأسیس کرد. او یکی از اتاق‌های خانه‌اش را به دبستان و محلی برای آموزش دختران ۷ تا ۱۲ ساله تبدیل کرد. او نام مدرسه را «دبستان دوشیزگان» گذاشت و تابلویی بر سر در خانه‌اش با همین عنوان گذاشت. بعدها دبستان‌های دخترانه‌ی دیگری چون: ناموس و تربیت و مانند آن در تهران شکل گرفت.

اولین مدارس در گیلان

شاید بنوان گفت شکل‌گیری اولین مدارس جدید در گیلان به دوره‌ی ناصری برمی‌گردد که توسط ارامنه‌ی مقیم رشت در سال ۱۲۶۷خورشیدی ایجاد شد. مدرسه‌ی خصوصی ارامنه‌ی رشت توسط «هوسپان» نماینده‌ی بازرگانی شرکت تومانیانس، در کنار کلیسای مسروپ مقدس در رشت احداث و به نام همسرش «مریمیان» بنا شد.

محمدولی خان سپهسالار (نصرالسلطنه) حاکم گیلان،  مدرسه‌ی مظفریه شرافت را در سال ۱۲۷۷خورشیدی  در زمان مظفرالدین شاه در یکی از خانه‌های این شهر تأسیس کرد.

مدرسه رشیدی دانشسرای  نیز از مدارس دیگر رشت در این دوره است. در کتاب «تاریخچه‌ی آموزش و پرورش گیلان» آمده است: این مدرسه به کوشش میرزا حسن خان ناصر که بانی و گرداننده‌ی اصلی مدرسه‌ی رشیدیه بود در سال ۱۳۲۶ هجری قمری ، مصادف با ۱۲۸۷ هجری شمسی در محل سابق مدرسه وطن تاسیس شد.»

برای نخستین بار دوره شش ساله‌ی دوم تحصیلی یا دوره‌ی متوسطه در گیلان نیز با نام مدرسه‌ی متوسطه‌ی نمره‌ی یک، تاسیس شد که بعدها مدرسه‌ی شاهپور نام گرفت. این مدرسه در سال ۱۲۹۸خورشیدی در رشت و در محله‌ی سبزه‌میدان در عمارتی شکل گرفت که سال‌ها، محل چند مدرسه ابتدایی با نام‌های مختلف بود.

گیلان از استان‌های پیشرو در راه‌اندازی مدارس دخترانه بود. ساختمان مدرسه‌ی تاریخی فروغ رشت، سندی بر این موضوع است که رشت از سال ۱۲۸۴خورشیدی، مدرسه‌ی دخترانه داشته است. در این مدرسه، دخترانی آموزش دیدند که بعدها خود موجبات تحصیل دختران دیگر را فراهم آوردند.

کمتر از یک دهه از تاسیس نخستین مدرسه‌ی دخترانه در تهران می‌گذشت که «آذرمیدخت نیکروان» در سال ۱۲۹۳خورشیدی، یک دبستان دخترانه در رشت برپا کرد.

مدرسه‌ی «شمسیه» (۱۲۸۷ خورشیدی) نیز یکی دیگر از مدارس دخترانه‌ای بود که پیش‌تر توسط شیخ علی طالقانی دایر شده بود، این مدرسه بعدها به نام مدرسه بنات اسلامی با کمک‌های دولتی به کار خود ادامه داده بود.

از بین زنان پیشرو در آموزش دختران گیلان، از روشنک نوع‌دوست نیز باید یاد کرد. او در سال۱۲۹۶ خورشیدی، اقدام به تاسیس دبستان ملی چهارکلاسه‌ی «سعادت نسوان» کرده  و در ادامه نیز در سال ۱۳۰۰خورشیدی، دبیرستانی  یازده کلاسه به این دبستان ضمیمه کرد.

منابع:

  • دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی. تهران: انتشارات عطار.
  • رشدیه، فخرالدین، زندگینامه پیر معارف رشدیه: بنیانگذار فرهنگ نوین ایران. تهران: نشر هیرمند.
  • کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: انتشارات امیرکبیر
  • کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر.
  • مراغه‌ای، زین‌العابدین، سیاحتنامه ابراهیم بیگ. جلد سوم، کلکلته: مطبع حبل المتین.
  • مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه تهران: انتشارات زوار.
كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.

  اصول تائو برای تربیت رهبرانی عاقل و خردمند

توصیه‌های جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل

  ترجمه‌ای سخته و پردخته

نگاهی به ترجمه‌ی جدید «غرور و تعصب»