img
img
img
img
img
اوسامو دازای

اوسامو دازای؛ نویسنده‌ی بزرگ و سرگشته‌ی ژاپنی

یسنا پارسی

سی‌بوک: در سال‌های اخیر، بسیاری از نویسندگان ژاپنی در صحنهٔ ادبیات بین‌المللی درخشیدند. محبوب‌ترین نویسندهٔ ژاپنی معاصر هاروکی موراکامی است که تاکنون آثار بسیاری نوشته و جوایز بسیاری نیز کسب کرده است. اما محبوب‌ترین نویسندهٔ قرن پیشین ژاپن اوسامو دازای بود.

بسیاری معتقدند که اوسامو دازای بهترین نویسندهٔ داستان در قرن بیستم است. آثار او در ژاپن با استقبال مثبتی روبه‌رو شد چون در آن دوره او را پیشگامِ عرصهٔ داستان‌نویسی می‌دانستند. با این‌حال استعداد عظیم او همیشه تحت‌الشعاع وقایع غم‌انگیزی قرار می‌گرفت که دائماً در زندگی او تکرار می‌شدند. دازای در ۳۸ سالگی درگذشت اما هنوز هم در کانون توجه قرار دارد. در ادامهٔ این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر در مورد این نویسنده بدانیم.

اوسامو دازای در توکیو به دنیا آمد و سی‌ونه سال بعد زندگی‌اش در همین شهر ـ احتمالاً به انتخاب خودش ـ به پایان رسید. زندگی دازای کوتاه بود اما در همین زندگی کوتاه ماجراهای زیادی را پشت سرگذاشت. او به دفعات دست به خودکشی زد، عضو حزب کمونیسم شد، به دام اعتیاد افتاد و البته در دوره‌ای هم دائم‌الخمر بود. حتی امروز که سالیان سال از مرگ او می‌گذرد، تقریباً هر ژاپنی‌ای این حقایق کلی را در مورد زندگی او می‌داند. جالب‌تر این‌که بسیاری از ساکنان توکیو حتی نام نهر کوچکی که او در آن خود را غرق کرد نیز می‌دانند. 

زندگی دازای با توکیو گره خورده است. این شهری است که او در آن زندگی کرد، بیشتر کارهایش را انجام داد و سرانجام همانجا از دنیا رفت. با این‌حال، زمانی که این نویسندهٔ مشتاق به توکیو رفت، کشور شمالی‌ای که در آن به دنیا آمده و بزرگ شده بود صرفاً تبدیل به یک خاطرهٔ دور نشد. او نتوانست از تأثیرات ثروت و موقعیت خانواده‌اش یا رفتار سرد پدرومادرش که رفتار محبت‌آمیز پرستارش، صرفاً پوششی موقتی بر آن بود، بگریزد. انتشار افکار دموکراتیک و کمونیستی در سراسر ژاپن در طول دههٔ ۱۹۲۰ نیز تأثیر قابل توجهی بر دازای گذاشت. اما چطور اسامو دازای، تبدیل به یک نویسنده با داستانی غم‌انگیز شد؟

سال‌های آغازین زندگی 

دازای در یک خانوادهٔ اشرافی در منطقهٔ کاناگی ژاپن در قبیلهٔ تسوشیما متولد شد. قبل از این‌که نام «اوسامو دازای» را به‌عنوان نام مستعار خود انتخاب کند، نام اصلی‌اش «شوجی تسوشیما» بود. او در ۱۹ ژوئن ۱۹۰۹ در یک عمارت بزرگ که پر از خدمتکار بود و در پایان دوران مدرنیزاسیون ژاپن معروف به «دورهٔ میجی» به دنیا آمد. این تجملات مربوط به نفوذ سیاسی بسیار بالای پدرش می‌شد که البته او را در سن پایین از دست داد. خانوادهٔ آن‌ها نسبتاً بزرگ بود و این خانواده در مجموع یازده فرزند داشتند. پس از تولد یازدهمین فرزند، وضعیت جسمانی مادر اوسامو رو به وخامت گذاشت و بیشتر اوقات بیمار بود و برای همین شوجی همیشه در جمع خدمتکاران و کارگران خانواده بود که مسئولیت بزرگ‌کردن او را برعهده داشتند.

شوجی در سال‌های پیش از نوجوانی، پتانسیل زیادی در نوشتن از خود نشان داد. او برای مجله‌های ادبی مطلب می‌نوشت، شعر می‌سرود و حتی چند تا از مقاله‌هایش در روزنامهٔ دانشگاه هیروساکی به چاپ رسید. اما جالب‌تر این‌جاست که رشتهٔ تحصیلی او هیچ ربطی به ادبیات نداشت و او در رشتهٔ تئاتر ــ به‌ویژه گیدایو که شکلی از تئاتر عروسکی بود ـ تحصیل می‌کرد. این انتخاب نامتعارف برای اخذ مدرک دانشگاهی، ناشی از شیفتگی او به فرهنگ و دورهٔ ادو است؛ دوران پیشامدرن ژاپن که این دوره را همچنین با نام «دورهٔ توکوگاوا» می‌شناسند. 

او شروع خوبی در دوران دانشگاه داشت که ناگهان «ریونوسکه آکوتاگاوا» که نویسندهٔ مورد علاقه‌اش بود خودکشی کرد. این اتفاق باعث غم‌واندوهی غیرقابل توضیح برای او شد و بسیار بر زندگی‌اش تأثیر گذاشت. او خیلی در تحصیل اُفت کرد و در امتحانات نیز مردود شد و بدتر از همه به خوردن افراطی مشروبات الکلی روی آورد. در سال ۱۹۲۹ درحالی‌که هنوز در دانشگاه تحصیل می‌کرد برای اولین‌بار دست به خودکشی زد که ناموفق بود. او سرانجام در سال ۱۹۳۰ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و بلافاصله در همان سال تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه امپراتوری توکیو آغاز کرد.

خودکشی دوم

شوجی تصمیم گرفت در دانشگاه امپراتوری توکیو و در رشتهٔ ادبیات فرانسه به تحصیل بپردازد که با علایق ادبی‌اش همسو بود. بااین‌حال او دوباره با مشکلات جدی در سلامت روانی‌اش مواجه شد که باعث شد در آن زمان تصمیمات وحشتناکی بگیرد و درنهایت دست از تحصیل کشید. یکی از تصمیمات بدی که او در دوران تحصیل در دانشگاه امپراتوری توکیو گرفت، فرار با یک گیشا به نام «هاتسویو اویاما» بود.

خانوادهٔ شوجی رابطهٔ او با این زن را تأیید نمی‌کردند تا جایی که درنهایت او را از خانواده طرد کردند و شوجی نیز از رابطه‌اش با «هاتسویو» گذشت. حدود دو هفته بعد از این اتفاق، شوجی برای دومین بار دست به خودکشی زد اما با دختری که «هاتسویو» نبود! او با دختری به نام «شیمکو تانابه» دست به خودکشی زد که با او در یک بار آشنا شده بود. آن دو سعی کردند با هم خود را در دریا غرق کنند و شوجی درنهایت با کمک یک قایق ماهیگیری نجات پیدا کرد گرچه «شیمکو» آن‌قدر خوش‌شانس نبود.

فعالیت سیاسی

پس از این اقدام پلیس تحقیقاتی در مورد مرگ «شیمکو» انجام داد و شوجی را همدست خواند. او را به دلیل دست‌داشتن در خودکشی متهم کردند اما بعداً با مداخلهٔ خانواده‌اش این اتهامات کنار گذاشته شد. دومین اقدام به خودکشی شوجی، خانواده‌اش را گرد هم آورد تا به او کمک کنند دوباره روی پای خود بایستد. آن‌ها دوباره از او حمایت مالی کردند و به او کمک کردند پس از این حادثه بهبود یابد. هنگامی که او دوباره روی پای خودش ایستاد رابطه‌اش با «هاتسویو اویاما» را از سر گرفت و این زوج نهایتاً با هم ازدواج کردند.

بااین‌حال شوجی پس از مدتی به حزب کمونیست ژاپن پیوست و بار دیگر از خانواده طرد شد. در آن زمان وجود چنین گروه سیاسی‌ای در ژاپن ممنوع بود. حمایت مالی او نیز بار دیگر به‌خاطر وابستگی به کمونیست‌ها قطع شد. بااین‌حال خانواده‌اش نمی‌خواستند او را رها کنند و تا حد امکان به او کمک می‌کردند ولی او مجبور شد مخفی شود. درنهایت خانواده‌اش به او اخطار دادند که حمایت مالی‌شان را قطع می‌کنند ولی اگر قول بدهد مدرکش را در رشتهٔ ادبیات فرانسه اخذ کند و از حزب کمونیست دور بماند دوباره از او حمایت خواهند کرد. شوجی با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفت و آن را حفظ کرد.

فعالیت ادبی

سال‌های بعدی زندگی شوجی برخلاف آشفتگی‌هایی که در سال‌های گذشته تجربه کرده بود، آرام سپری شد. او در حین تحصیل در دانشگاه وقت خود را صرف تقویت هنرش کرد و در این مدت با حمایت نویسندهٔ ژاپنی «ماسوجی ایبوسه» توانست آثار ادبی خود را منتشر کند. او همچنین از طریق ماسوجی با افراد بیشتری در جامعهٔ ادبی آشنا شد که موقعیت او را به‌عنوان یک نویسندهٔ جوان تقویت کرد و این سال‌ها را صرف ساختن هنرش کرد. در طول این مدت او نام مستعار «اوسامو دازای» را برای خودش انتخاب کرد، نامی که در سال ۱۹۳۳ برای اولین بار از آن استفاده کرد.

بااین‌وجود، شوجی به‌رغم سخت‌کوشی و نوشتن بی‌وقفه هنوز هم با موانع زیادی در دانشگاه مواجه شد که همین موانع دوباره سلامت روان او را تحت‌تأثیر قرار داد و برای بار سوم دست به خودکشی زد. او به این دلیل که نتوانست فارغ‌التحصیل شود و همچنین نتوانست در روزنامهٔ توکیو برای خودش شغلی پیدا کند داستان کوتاهی نوشت و خود را حلق‌آویز کرد. عنوان داستان کوتاه‌اش «سال‌های پایانی» بود که چون قصد داشت این داستان را به‌عنوان یادداشت خودکشی به جهان عرضه کند، چنین نامی را برای داستانش انتخاب کرد. مانند دو اقدام اول، سومین خودکشی او نیز بار دیگر با شکست مواجه شد.

پس از خودکشی سوم

سلامت جسمانی اوسامو که ربطی به خودکشی‌اش نداشت، چند هفته بعد بدتر شد. مشخص شد که او آپاندیسیت حاد دارد و باید دارو مصرف کند. یکی از مُسکن‌هایی که او مصرف می‌کرد به‌شدت اعتیادآور بود و بسیار زندگی او را تحت‌تأثیر قرار داد. او به این دارو معتاد شد و سعی کرد با اعتیاد مبارزه کند اما متأسفانه بیشتر اوقات در حالِ خودش نبود. این امر باعث شد تا اطرافیانش او را به یک مؤسسهٔ روانی بفرستند بلکه بتوانند به او کمک کنند با این مشکل مقابله کند. همسرش در طول مدتی که او در آسایشگاه بستری بود با نزدیک‌ترین دوستش به اوسامو خیانت کرد. 

اوسامو به این خیانت پی برد و با همسرش روبه‌رو شد و هر دو با هم دست به خودکشی زدند. این زوج سعی کردند با مصرف بیش از حد قرص‌های خواب‌آور به زندگی خود پایان دهند اما تلاش‌شان ناموفق بود و پس از آن به ازدواج خود پایان دادند. دیری نگذشت که اوسامو با «میچیکو ایشیهارا» ازدواج کرد که در آن زمان معلم بود. ازدواج با میچیکو تأثیر بسیار مثبتی در زندگی‌اش داشت و زندگی‌اش در چند سال بعد با آرامش پیش رفت. بااین‌حال هنوز آثار ادبی زیادی با مضامین تلخ و تاریک می‌نوشت. یکی از آثار قابل‌توجهٔ او در این دوران «بانن» بود؛ ادای احترامی به سال‌های نوجوانی‌اش که در انزوا گذشته بود.

اوج محبوبیت

در دوران نوسازی پس از جنگ بود که محبوبیت اوسامو به اوج خود رسید. اولین اثر محبوب او پس از جنگ کتابی با عنوان انگلیسی «همسر ویلون» بود که وقایع آن در توکیوی پس از جنگ رخ می‌داد. قهرمانِ داستان زنی بود که همه چیزش را در جنگ از دست داده بود و رنج بسیاری می‌کشید. رمان بعدی او «شایو» بود که بعدها به انگلیسی ترجمه و با عنوان «خورشید رو به غروب» منتشر شد. او این اثرش را تحت‌تأثیر «شیزوکو اوتا» نوشت؛ یک بانوی ژاپنی که از خاطراتش و وقایع زندگی پس از جنگ می‌گفت. جدا از این‌که شیزوکو یکی از طرفداران بزرگ اوسامو بود، در نهایت با او رابطه برقرار کرد و حاصل این رابطه یک دختر بود. 

پس از به دنیا آمدن دخترش، زندگی اوسامو دوباره رو به آشفتگی گذاشت. سلامت روانی او هر روز بدتر می‌شد و باعث شد که الکلی شود. او که قبل از جنگ به بیماری سل مبتلا شده بود، هیچ‌وقت بهتر نشد. در نهایت او هم همسر دوم و هم معشوقه‌اش را رها کرد و رابطهٔ بعدی‌اش، تبدیل به آخرین رابطهٔ زندگی‌اش شد. 

آخرین زن زندگی او «تومه یامازاکی» بود، یک آرایشگر که در سالن آرایشی کار می‌کرد. آن دو با هم رابطه داشتند و زندگی مشترک‌شان را شروع کردند. او در طول مدت رابطه‌اش با تومه، محبوب‌ترین رمان تاریخ زندگی خود «نه آدمی» را نوشت که با عنوان «زوال بشری» نیز منتشر شده است. او توانست قبل از آخرین اقدام به خودکشی‌اش به همراه تومه، رمان خود را تمام کند. درنهایت این زوج خود را در رودخانه‌ای نزدیک خانه‌شان غرق کردند و این نویسنده در سال ۱۹۴۸ به زندگی خود پایان داد.

دختر دازای، نویسندهٔ مشهور ژاپنی «یوکو تسوشیما» است. 

دازای در فرهنگ پاپ / انیمه

شکی نیست که دازای به یک چهرهٔ محبوب در ادبیات ژاپن تبدیل شد اما محبوبیت او تنها به‌خاطر آثارش نبود، بلکه حوادث غم‌انگیز زندگی‌اش نیز در این میان بی‌تأثیر نبود. محبوبیت او از فرهنگ پاپ امروزی فراتر رفت و یک سریال محبوب مانگا/ انیمه با الهام از شخصیت او ساخته شد. 

کافکا آساگیری انیمهٔ «سگ‌های ولگرد بونگو» را نه‌تنها بر اساس شخصیت دازای ساخت، بلکه شخصیت‌های مشهور بین‌المللی دیگری مانند مارک تواین، ادگارآلن پو و فئودور داستایوفسکی نیز در این انیمه حضور دارند و آن را ادای احترامی به نویسندگان مختلف ادبیات جهان و ژاپن می‌دانند.

اقتباس‌های سینمایی

یک لایو اکشن با الهام از اثر «نه آدمی» دازای، در ژاپن ساخته شد. این فیلم که در ۱۳ سپتامبر سال ۲۰۱۹ به کارگردانی میکا نیناگاوا با همین نام اکران شد، با الهام از زندگی واقعی دازای ساخته شده است و نشان می‌دهد که چگونه دازای به الکل و مواد مخدر معتاد شد. همچنین کارگردان این فیلم که بسیار به ارتباط دازای با زنان مختلف در سال‌های پایانی عمرش علاقه‌مند شده بود، این جنبه از زندگی دازای را نیز در فیلم خود گنجانده است. 

آثار دازای را بخوانید

دازای مردی به‌شدت آشفته بود اما یکی از پرکارترین نویسندگان ژاپنی در تمام دوران است. نکتهٔ قابل‌توجه این است که تنها تعداد انگشت‌شماری از آثار او به زبان انگلیسی و فارسی ترجمه شده‌اند اما همین تعداد اندک هم تأثیر عمیقی بر مخاطبان گذاشته است. دازای محبوبیت بیش از حد خود را مدیون کاوش در جنبهٔ تاریک بشر است و در داستان‌هایش جنبه‌های مختلف روح انسان را به نمایش می‌گذار

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چرا روباهی به نام رابین‌هود، تماشایی است؟

«غریبگی» و «آشنایی» در مواجهه با امر هنری

  آیین درگذشت آرزو محرمی

روز جمعه شانزدهم آذر از ساعت ۱۵ تا ۱۶:۳۰

  مخاطرات اندیشه‌ی یک فیلسوف

گفت‌وگو با البرز حیدرپور

  آن چیزی که ما را از مردن باز‌می‌دارد

یادی از فردریک جیمسون

  سنگ نیلی

شعری از برنده‌ی نوبل ادبیات