گسترش: کتاب «پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاویهای فلسفی» اثر هِلمه هاینه، در انتشارات ذهنآویز منتشر شد.
کارل یاسپرس همیشه به همکارانش میگفت: «فلسفه باید برای افراد عادی فهمپذیر باشد.» و هلمه هاینه در کتاب «پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاویهای فلسفی» نیز از همین جمله پیروی کرده است وبه معرفی مشهورترین فیلسوفان، از دوران باستان تا عصر جدید، پرداخته. او با شوخطبعی و جدیت آمیزهای ایجاد کرده که باعث میشود شما با لبخند به تصاویر کتاب نگاه کنید و متنها را با علاقه بخوانید. این کتاب بسیار منسجم است! جلدش مناسب است، عنوانش مناسب است، فونتش مناسب است، طراحیهایش مناسب است، متنش مناسب است و به نظر میرسد که به هر جزئیات کوچکی فکر شده است.
شما ابتدا، بهعنوان یک خواننده، با پاسخ این سؤالات که فلسفه درواقع چیست و فیلسوفان واقعاً چه میکنند، با فلسفه آشنا میشوید؛ سپس این کتاب به سه بخش تقسیم میشود: روزگار باستان، عصر مسیحیت کاتولیک و دوران مدرن. و هر بخش نیز همیشه با مقدمهای کوتاه درخصوص اهمیت فلسفه در آن دوران شروع میشود. من این مقدمهها را با وجود کوتاه بودن، هیجانانگیز و شگفتآور و آموزنده یافتم. در مجموع ۳۹ فیلسوف وجود دارند که هلمه هاینه از آنها سخن میگوید. برای هر فیلسوف نیز یک تصویر کشیده شده که مطابق با کتاب، ساده اما معنادار است و نشان میدهد آن فیلسوف چه چیزی را بیان میکند. خواندن کتاب و دیدن این تصاویر لبخند بر لبان شما مینشاند چون مطالب فیلسوفان هرچند که بهطور جدی منتقل میشود اما لحنی طنزآمیز دارد.
«پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاویهای فلسفی» عمیقاً در نظریههای فیلسوفان کاوش کند و در یک نگاه، دیدی کلی از متفکران بزرگ به ما میدهد و کوششی است برای ارائۀ فلسفۀ غرب و بنیانگذاران آن در صفحاتی مختصر تا کنجکاوی خواننده را برانگیزد. هاینه دربارهی کتابش میگوید: «من بهعنوان نقاش و طراح از ترسیم همۀ این قهرمانها لذت بردم. دغدغهام مشابهت جسمانی نبود، بلکه بیشتر روح آنها را به تصویر کشیدهام. آنها را بهگونهای تصویر کردهام که در آثارشان، در زبانشان و در سرتاسر زندگیشان در نظرم جلوه کردهاند. تاریخ زادروز و مرگ فیلسوفان ممکن است با آنچه من در این کتاب آوردهام، فرق کنند. من معتبرترینهایشان را نقل کردهام. ارائۀ قهرمانان این کتاب دقیقاً براساس زادروز آنها نیست، بلکه محتوای آثارشان را مدنظر داشتهام که طبیعتاً دیدگاه خودم را بازتاب میدهند. به قول نیچه: سرشتِ ژرف هر متفکری را میتوان بر پایۀ سه حکایت از او دریافت.»
قسمتی از کتاب پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاویهای فلسفی اثر هِلمه هاینه:
دکارت بنیانگذار فلسفۀ مُدرن بهشمار میرود. پیشینیانش آموزگار بودند؛ اما او پژوهشگر، مخترع، ریاضیدان و عالِم علوم طبیعی بود. مخاطبانش شاگردانش نبودند، بلکه او روشنفکران روزگارش را خطاب قرار میداد.
به نظریۀ گالیله باور داشت که زمین دور خورشید میچرخد و تصور میکرد عالَم نامتناهی است.
به صورتبندی قانونِ شکست نور پرداخت، معمای رنگینکمان را حل کرد، به کشف کارکردِ عدسیهای چشم انسان نائل آمد. کشفِ مهمترِ او در ریاضی، هندسۀ تحلیلی بود. صفحۀ مختصات دکارتی را وامدار او هستیم که براساس آن، از جمله منحنیهای مربوطبه سود و زیان را در بازار بورس ترسیم میکنند.
دکارت اهل بریتانی در شمال فرانسه بود و به کالج یسوعیها رفت، احتمالاً برای آنکه پا جای پای پدرش بگذارد که رایزنِ پارلمان بریتانی بود، اما بعد از مدت کوتاهی پدرش درگذشت و دکارت، بهواسطۀ مُردهریگی که به او رسید و از نظر اقتصادی بینیازش ساخت، برای خوشگذرانی به پاریس نقل مکان کرد. دیری نگذشت که از زندگی راحت و بیدغدغه خسته شد. به خانه برگشت و بهجای شمشیربازی یا سوارکاری خودش را وقف ریاضی و فلسفه کرد.
این وضعیت چندان به درازا نکشید و جهان پهناور دوباره او را مجذوبِ خودش کرد. در طول جنگهای سیساله داوطلبانه به ارتش پیوست و بهواسطۀ گشتوگذارهای نظامی نیمی از اروپا را زیر پا گذاشت. بالاتر از هرچیز، عاشق ماندن در اردوهای زمستانی بود؛ چون با وجود برف و یخ نبردی در کار نبود و وقت کافی در اختیار داشت تا خودش را وقف فلسفه کند.
پس از چند سال سربه راه شد و بهعنوان فردی غیرنظامی به ایتالیا و سوئیس سفر کرد و در هلندِ آزاد اقامت گزید. اینجا واپسین بیست سال زندگیاش را در عزلتِ کامل بهسر آورد؛ زیرا واقعیت آن بود که دکارت فردی کمرو و نهچندان اجتماعی بود. میخواست در آرامش زندگی کند، سکون خاطر داشته باشد و دربارۀ خودش و جهان به تأمل بپردازد.
دکارت میخواست خودش را وقفِ جستوجو در پی خویشتنِ خویش کند و دستگاه فلسفی تازهای بنا نهد، چیزی که از روزگار ارسطو به اینسو روی نداده بود. آغازی از بیخوبُن تازه میخواست و خواهان آن بود تا فلسفه را از تاریکاندیشی نجات دهد.
همۀ قطعیتها باید ویران میشدند و هر حقیقتی مورد شکوتردید قرار میگرفت. او میخواست روشِ دقیقِ ریاضی را درخصوص فلسفه بهکار ببرد و میان روح و ماده از بنیان تمایز بگذارد. جای تعجبی ندارد که انسان را یک ماشین بهشمار میآورد که روحش در غدۀ صنوبری قرار دارد (امروزه در عصر رباتهای هوشمند، تصور دکارت از انسان چندان هم دور از ذهن نیست).
از نظر او، جانوران ماشینهایی خودکار بودند و بهگونهای دربست زیر سلطۀ قوانین فیزیکی قرار داشتند، چراکه از احساسات و وجدان بهرهای ندارند. به عقیدۀ او، حیوانات نمیتوانند بیندیشند و همانند ساعتی که تیکتاک میکند کار میکنند، اما چنین فرضیهای با مطالب یکی از نامههایش تناقض دارد: «وحشیها بر این باورند که میمونها، اگر بخواهند، میتوانند حرف بزنند، اما عمداً چنین نمیکنند تا کسی آنها را مجبور به کار کردن نکند.»
«نکند زندگی فقط یک خواب و رؤیا باشد؟ یا آنکه حواس آدمی او را فریب میدهند؟ درهرحال، ماده همواره شکلهای تازهای به خود میگیرد! برای نمونه، موم جامد است، اما وقتی حرارت ببیند، ذوب میشود و تغییر حالت میدهد؛ درنتیجه کدامیک حالتِ حقیقی موم است؟»
دکارت تصور میکرد که ماده فریبنده است و اندیشه و نیروی عقلانی ابطالناپذیرند.
او جملۀ بسیار معروفی نوشت: «میاندیشم پس هستم، شک میکنم، پس هستم. درنتیجه وجود دارم.» هیچ شکاکی و هیچ استدلالی قادر نیست این تصدیق را رد و انکار کند.
دست آخر آنکه خودآیینی (خودمختاری) مَن را وامدار دکارت هستیم؛ زیرا مَن نسبت به خودش آگاهی پیدا کرد. مَن، خودش را در اندیشه (تفکر) یافت.
در نتیجه، ماتریالیستها خود را شیئی اندیشنده میخوانند.
دکارتِ پنجاهساله که هیچگاه ازدواج نکرده بود، این اشتباه را کرد و پذیرفت که برای ملکۀ سوئد کریستینا که شیفتۀ فلسفه بود، رسالهای دربارۀ عشق بنویسد، حوزهای که در آن تجربۀ چندانی نداشت. ملکه او را به دربار خودش دعوت و وادارش کرد تا هر روز صبح ساعت پنج همراه او بیرون برود و مطالبی برایش تدریس کند. دکارت عادت داشت تا ظهر در رختخواب بماند، او که نیاز داشت روزانه ده تا دوازده ساعت بخوابد و سرما آزارش میداد، مدت کوتاهی بعد در سرزمین خرسها، در میان صخرهها و یخها درگذشت.
کتاب «پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاویهای فلسفی» اثر هِلمه هاینه، را مجتبی پردل ترجمه کرده و این کتاب در ۱۵۲ صفحه قطع رقعی چاپ و روانه بازار شده است.
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»
معرفی کتاب «دربارهی رنج بشر»
کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»