مرور: قرار است عکاسی دنیایمان را گستردهتر کند، قرار است زبانی باشد برای بازگو کردن خودمان به عنوان انسان، کیستیم؟ کجاییم؟ چگونه و به چه چیزهایی میاندیشیم؟ داستان دلتنگی و رنج و شادیمان چیست؟ به کمک عکسها توضیح بهتر اطرافمان و نشان دادن خودِ خودمان به دیگران.
«دنیای هنر معاصر روزنههایی برای نفوذ در مرزهای سیاسی جهان ایجاد میکند. هنر است که گسترهی میدان عملش را تعیین میکند. دنیای خیال، که در همهی جوامع مسولیت آن را هنر بر عهده میگیرد، باید همواره در حال گسترش باشد». اساساً متن شامل اثر (چه تصویری همچون عکس چه متن نوشتاری) برای برقراری ارتباط است و آگاهیرسانی و پیامد آن، شناخت وآشنایی، کمک و پشتیبانی.
متنهای تحلیلی و تفسیری نیز برای گرهگشایی و روان کردن همین ارتباطات هستند. تمامی فعالیتهای بشر بهتر است در این چهارچوب باشد. عکاسی نیز مانند سایر کُنشهای بشری با ایجاد ارتباط و شناخت، دنیای پیرامون ما را روشنتر و زیباتر میکند. مگر نه این که عکاسی نور است؟
بشر نیازمند روایتگری است. او به تمامی داستان است، داستان رنج و شادی، ترسها، آرمانها و فتوحاتش. نقش برجستههای تختجمشید و طاق بستان، پیروزیهای دورهی خود را بر روی سنگ روایت میکنند و پیش از آن نیز با خط تصویری یا میخی به ثبت میرسیدند. بماند که در طول تاریخ رنج و گرفتاری، به ویژه برای انسان خردمند و صاحب اندیشههای نوین و پیشرو بیشتر، عمیقتر و طولانیتر بوده است.
سراسر تاریخ بشر به تعداد انسانهایی که زیستهاند، سرشار از نقل قولها و سرگذشتهای شگفتانگیز است که شمار ناچیزی از آنها مانند: داستان عشقهای سوزان، اقبال ماندگار شدن داشتهاند و چه بسیار سرگذشتهایی که نشنیده و نانوشته فراموش گشتهاند.
عکاسی داستانی تصویری است. تاریخهای دیداری مکمل تاریخ نوشتاری شده است. عکس جایگاهی محوری و گاه غالب دارد و با حاشیه راندن متن وظیفهی روایت را به عهده گرفته تا جایی که رولان بارت میگوید: «تاریخ و عکاسی هر دو دریک قرن ابداع شدهاند». عکس به واسطهی قابلیتی که در انتقال تاریخ به گونهای موثرتر از گراور و گزارش متنی داشت، جایگاه خود را به سرعت به دست آورد. عکسهای مستند سیاه سفید، کاری را کرد که نقاشی و گراور از پس آن بر نمیآمدند. جنبهی واقعگرای عکاسی سیاه سفید بر صداقت تصویر افزود، شاهدی واقعگرا برای درک و دریافت تاریخ.
با عکسها جنگ را میشد نشان داد، نه این که دربارهاش نوشت. البته باید گفت عکاسی بار اسطورهای و اغراقآمیز اخبار را در زمینههایی کم کرد. تاریخ را قوم پیروز مینویسد پس امروزه، قومیکه بهتر تصویرها را ثبت کند و داستان خودش را ماهرانهتر و بهتر بگوید، موفقتر است.
گرایش به روایتگری عکاسی، از همان آغاز شیوههای گوناگون به خود گرفت. رونق این شیوهی روایی، شاید از ۱۹۶۰ م به بعد بود که فتورُمان و داستانهای مصور کُمیک استریپ پدیدار شدند که البته عامهپسند به شمار میروند و اغلب داستانهای احساسی را مصور میکنند. در سالهای اخیر میبینیم که در مسابقات عکاسی و جشنوارهها گرایش به مجموعه عکس بیشتر شده، شاید باز هم به دلیل همان روایتگری و تکمیل داستان سوژهی عکس باشد. تفاقی که افتاده است در مجموعه عکسها کاملتر بیانمیشود.
دوئن مایکلزیکی از عکاسان به نام در زمینهی روایتگری است. او که روحیهی شعر و شاعری هم داشت و علاقهمند بود لایههای پنهانتر را در تصاویرش نشان دهد، برخورد درونی و روانشناسانهتری دارد. او دربارهی تصاویر رواییمیگوید: «اتفاقاتی است که در قالب تک عکس بیان نمیشود، وقتی در راه پلههای آپارتمانت چشمان پر اشک زنی جوان را میبینی، دریک عکس تمام اتفاق گفته نمیشود، پیشآمدی باعث این چهره شده، جدایی از یار، مرگ والدین یا شکست شغلی.»
دوئن مایکلز میگوید: «اتفاقی نیست که شما این سطور را میخوانید، من علائم سیاهی روی کاغذ سفید میگذارم. این علائم سیاهاندیشههای من است، هرچند من نمیدانم شما کیستید که الان دارید این را میخوانید اما خطوط زندگی ما به طریقی به هم برخورد میکنند. ما با چند جمله اینجا باهم ملاقات میکنیم. اتفاقی نیست که شما این سطور را میخوانید این لحظه انتظار شما را کشیده است، من در انتظار شما بودهام مرا یاد آرید.» دوئن مایکلز نیز مشتاق شنیده و دیده شدن داستانش بود.
۱۹ آگوست برای جهانیان روز عکاسی و برای ما ایرانیان یادآور کودتایی در تاریخ پراز حادثهی تاریخ معاصرکشورمان است و همین اتفاقات نیز به مدد عکاسی بهتر ثبت شدهاند. پیش از عمومیشدن خود عکس و عکاسی در انظار عمومی، دربارهی آن بسیار نوشته شد. مردم و دانشمندان ابتدا نوشتههایی دربارهی پدیدهی نوظهور عکسمیخواندند و بعدها با خودش آشنا شدند و از آن پس، عکاسی بار معرفی خیلی چیزها را یک تنه و بیرقیب به دوش کشید.
ما اختراع عکاسی را به داگر نسبت میدهیم، اما این آراگو بود که اقبال جاودانه شدن نام داگر را به او اعطا کرد چون از جریانهای همزمان اختراع عکاسی توسط دیگران از جمله هیپولیت بایارد آگاه بود. او عکاسی را این گونه معرفی کرد: «کاربرد عکاسی در تمام وجوه فعالیتهای بشر نمایان است». به نظر من حق مطلب گفته شده و امروزه دنیا بدون عکاسی حسابی میلنگد.
اما تالبوت دربارهی عکاسی و برای توصیف آنمینویسد: «پدیدهای که به اختصار معرفیاش کردم، از دید من سهیم شدن در هویت حیرت زدگی است. ناپایدارترین چیزها مثل یک سایه، تمثیل زبانزدی از آنچه آنی است، با سِحر جادوی طبیعی ما متوقف شده، به مصداق لحظهای که معین شده تا ما تصاحبش کنیم و برای همیشه ثبت شود.» تالبوت عکاسی را شاعرانهتر معرفی گرده است.
تالبوت به عکاسی، قلم طبیعت میگوید. اصلاً قلم نماد نوشتن است و هر چیزی که نور را لمس کند، میتواند تصویر خود را تولید و خود و داستان خود را باز نمایی کند. تالبوت میگوید: «بارها اتفاق میافتد که خود عکاس شاید مدتها پس از گرفتن عکسی هنگام بازبینی آن، متوجه ثبت چیزهایی شود که حین عکاسی از آن بیخبر بوده، اعداد و نوشتههایی که ناخواسته به ثبت رسیدهاند، ثبت ناآگاهانهی چیزها.»
نور و طبیعت نقش ارائهی بیان شخصی هنرمند را بر عهده دارد (هر انسانی نقاش و ناشر خودش است) بسته به همین دلیل قلم طبیعت بیش از همآوایی صرف با نقاشی و شاید جستارنویسی که تالبوت در کنار بعضی از عکسها انجام داده عکاسی را به مکتب رمانتیسم ادبیات نزدیک کرده است. برای مثال: نخستین ساختمانی که تصویر خود را ترسیم کرده است! یا عکس معروفی که داگر گرفته بود و برای توضیح آن نوشته بود: «تصویر اولین مردی که ثبت شد.»
عکاسیِ جنگ، حوادث و مصائب جنگ را روایت میکند، مستند اجتماعی داستان بشر را تعریف میکند، عکسهای انتزاعی، شخصیت هنرمند را نشان میدهند و عکسهای علمی، بلندپروازی و آرمانگرایی انسان معاصر را ندا میدهند…
«دیگر پیشتازی وجود ندارد که بخواهد دنیا را عوض کند، اما قطعه زمینهایی هست که رسماً لمروهای تحت اختیار هنرمندند.»
عکس ارسالی اثر: سباستیائو سالگادو
منابع: هنر معاصر، کاترین میه، ترجمه: مهشید نونهالی، چاپ و نشر نظر
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»