ایران: هفته گذشته اهالی کتاب شاهد درگذشت یکی دیگر از پیشکسوتان این عرصه بودند، محمدرحیم اخوت، نویسنده و مدرس داستاننویسی پیشکسوت کشورمان شنبه، بیست و سوم بهمن ماه در سن 76سالگی با زندگی وداع گفت و در بهشت رضوان اصفهان در آغوش خاک آرام گرفت. وی از جمله نویسندگانی بود که طی سالها نقش مهمی در آموزش چند نسل از نویسندگان جوان اصفهانی ایفا کرد. «خورشید»، «باقیماندهها»، «داستانهای نانوشته»، «نمیشود»، «مشکل آقای فطانت» و «عذاب یا هفتخان زندگی» از جمله کتابهایی است که از زندهیاد اخوت به یادگار مانده است.
حامد قصری
نویسنده، پژوهشگر و مستندساز
شاید زندهیاد «محمدرحیم اخوت» را بیش از همه به کتاب «تعلیق» او بشناسیم، با این حال،این تنها نوشته ماندگاری نیست که از این نویسنده، پژوهشگر و مدرس اصفهانی به یادگار مانده است. او طی سالها فعالیت ادبی دست به خلق و انتشار آثار متعددی زد که هر یک در زمان انتشارشان بسیار مورد توجه دیگر اهالی ادبیات و علاقهمندان این عرصه قرار گرفتند. زنده یاد اخوت در سالهای نخست ورود به عرصه فرهنگ و ادب بهعنوان بازیگردر اجرای چند نمایش حضور داشت. بعد از اتمام دوره سربازی، وی به مرکز تلویزیون اصفهان دعوت شد و نویسندگی، بازی و کارگردانی چند کار را انجام داد که بیشتر جنبه تجربهگرایانه داشتند. نکته قابل توجه درباره زندهیاد اخوت توجه ویژهای است که او به بحث هنر متعهد داشت و همواره پیروان هنر برای هنر را نقد میکرد. اخوت در مسیر زندگی حرفهای خود تحت تأثیر ابوالحسن نجفی و جلیل دوستخواه، از آخرین اعضای جُنگ ادبی اصفهان بود. نخستین اثر داستانی خود را با عنوان «تعلیق» در سال 1368 نوشت، زمانی که 44 ساله بود و تردید زیادی در منتشر کردن اثر خود داشت، بویژه که یکی از دوستان نویسندهاش تأکید داشت «تعلیق» بسیار تحت تأثیر «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری است. همین مسأله سبب شد که از انتشار آن صرف نظر کند و حتی در صدد برآمد که نویسندگی را رها کند. چند سال گذشت و احمدمیرعلایی وقتی تعلیق را خواند به اخوت تأکید کرد این یک شاهکار ادبی است و هیچ ربطی هم به نوشته گلشیری ندارد. کتاب سال 78 منتشر شد، آن هم در 54 سالگی اخوت و بسیار هم مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفت. از آن سال به بعد اخوت کتابهای دیگری هم نوشت، هرچند که برای «نامه سرمردی»، آخرین کتابش نزدیک پانزده سال صبر کرد تا در نهایت موفق به انتشار آن شد؛ شاید اگر نوشتههای استاد اخوت به موقع منتشر میشد او انگیزه بیشتری برای تألیف آثار متعدد پیدا میکرد. وی طی سالها فعالیت ادبی، بخش مهمی از تجربههای زیستهاش را با داستانها و رمانهای خود درآمیخت. جغرافیای اصفهان و از طرفی تاریخ آن نیز حضوری پررنگ در آثارش داشت. او توجهی جدی هم به تاریخ معاصر داشت و در میان آثارش تاریخ سه برهه دیده میشود؛ قاجار، پهلوی و دوره اخیر که از انقلاب به بعد را شامل میشود، البته انعکاس این 120 سال تاریخ بیشتر به اصفهان محدود میشود. بنابراین نوشتههای او از این بابت مهم هستند و اغراق نیست اگر به جهت ویژگی آثارش، او را مارکز اصفهان بدانیم. اگر احمد محمود جغرافیای جنوب را در نوشتههای خود به تصویر کشید، اخوت هم به اصفهان توجه ویژه نشان داد. یکی دیگر از جنبههای مهم زندگی حرفهای وی را میتوان برگزاری جلسههای پنجشنبه عصر او دانست. اخوت بیش از دو دهه، تا حدود سال 95، هر هفته دست به برپایی جلسات ادبی در خانهاش زد و نقش مهمی در تربیت نسلی از نویسندگان امروز اصفهانی ایفا کرد، هر چند که علاقهمندانی از دیگر شهرها هم در این کارگاهها شرکت میکردند. باوجود آن که در شرایط عادی معلم و دوستی به غایت مهربان بود اما به محض آن که این جلسات 2 ساعت و نیمه شروع میشد به یکباره به استادی بینهایت جدی تبدیل میشد. وقتی صحبت از ادبیات میشد با کسی شوخی نداشت، در نقد داستانها و کتابها هم همین طور بود. با این حال آنقدر متواضع بود که در پایان جلسه تأکید میکرد که خودش را معلم نمیداند و او هم میخواهد یاد بگیرد. خود من از جمله شرکت کنندگان در آن جلسات بودم. بسیاری از ما جوانان کم سن و سال، آنجا بود که جرأت حرف زدن درباره ادبیات را آن هم در میان جمع پیدا کردیم. او فقط نویسنده نبود، به ادبیات کهن فارسی و از طرفی بحث اسطورهشناسی هم تسلط زیاد داشت. اینها در کنار اخلاق خوش وی سبب میشد از جوان 20 ساله گرفته تا نویسنده کهنهکار علاقهمند تعامل با زندهیاد اخوت باشند، هرچند که ای کاش در روند انتشار برخی آثار، آنقدر او را منتظر نمیگذاشتند و امروز یادگارهای ارزشمند بیشتری از زندهیاد اخوت در اختیار داشتیم.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
توصیههای جان هایدر برای تربیت رهبران مقتدر و عاقل
نگاهی به ترجمهی جدید «غرور و تعصب»