انسانشناسی و فرهنگ: ترجمه، دنیای کمتر شناختهشدهای است که به شدت به بُعد ادبی محدود میشود: ترجمه ابزاری برای ترویج زبانها، بخشی محتاط در اقتصاد و محملی برای انتقال ایدهها است. اما همچنین قلمروی دگرگونی است که با پیشرفتهای هوش مصنوعی متزلزل شده. شاید مهمتر از همه، ترجمه برای هر تمدنی وسیلهای برای دسترسی به «دیگری» محسوب شود.
جزئی از انسانیت مشترک ما
ترجمه، همه جا حاضر و همه جا محتاط است. همهی ما تصوری از چیستی ِ آن داریم، اما این تصور هرگز یکسان نیست. جورج اشتاینر[۲]، نویسنده، زبان شناس و منتقد فرانسوی- آمریکایی نوشت: ترجمه بیانگر یک قوه انسانی جهانی است (فهمیدن، ترجمه است) و مهارتهای بسیار خاصی را بسیج میکند – به نظر میرسد ترجمه چیزی جز پارادوکس نیست. پس جای تعجب نیست که در طول قرنها، مردم ترجیح دادهاند از استعارههای تحقیرآمیز برای تعریف آن استفاده کنند: ترجمه بهعنوان «زیبایی بیوفا»، «خدمتکار»، «روی معکوس گلدوزی» و غیره است. و از مترجم بهعنوان «واسطه»، «پیشکار»، «نسخهنگار»، و گاه بهعنوان «خائن» یا «بازپرس»، و غیره یاد میکنند.
همچنین محمل ایدههای از پیش طراحی شده است: «ترجمه غیرممکن است»، «با یک فرهنگ لغت، هر کسی میتواند ترجمه کند»، «ترجمه یک امر زبانی است»، «امرار معاش از آن غیرممکن است»، «متن ترجمه شده، سطح پایینتر از متن اصلی است»، ”ترجمه خودکار به زودی جایگزین حرفهایها خواهد شد“ و غیره. همه اینها نادرست است – یا حداقل قابل تردید – اما افشاگر است.
بنابراین شایستهی روشنگری ِ بیشتر است. اول از همه به یاد داشته باشیم که ترجمه هم یک عمل است و هم نتیجه آن عمل، بدون اینکه این دو جنبه کاملا همپوشانی داشته باشند. بسیاری از ترجمهها توسط غیر مترجمان انجام میشود، و مترجم حرفهای اغلب از ترجمه ساده بسیار فاصله دارد. علاوه بر این مترجمان اغلب (سه چهارم کل مترجمان) زن هستند.
تقریبا همان چیز را گفتن[۳]
«ترجمه» تعاریف متعددی را نیز در بر میگیرد. از «dire quasi la stessa cosa» به معنای تقریبا همان چیز را گفتن (عنوان کتاب اومبرتو اکو، نشانهشناس و رماننویس ایتالیایی در مورد ترجمه) تا «گفتن چیز دیگر به شیوهای دیگر» (آنطور که زبانشناس و انسانشناس فرانسوی ژان گاگنپن[۴] بیان میکند). از فعالیتی که مستلزم دانستن زبانهاست تا ابزاری برای آموزش همان زبانها. ما یک احساس زیباشناختی، یک پیام، یک معنا، یک قصد و غیره را ترجمه میکنیم. دنیای پژوهش از قلم نیفتاده. برخی از آنها ترجمه را به عنوان یک ابژه در نظر میگیرند – بعد آنها را ”ترجمهشناس“ مینامند. برخی دیگر از آن به عنوان ابزاری در خدمت ادبیات – به عنوان مثال – تطبیقی یا غیر آن – علوم زبان، فلسفه، روانکاوی، مطالعات فمینیستی یا پسااستعماری استفاده میکنند. در هر صورت، کلمه کلیدی ”بین رشتهای“ است.
گم شدن در خصوصیات نامتناهی این جهان پهناور آسان خواهد بود. بنابراین بهتر است زمانی که این فعالیت، این حرفه، این عمل، مانند بسیاری دیگر با پیشرفت های هوش مصنوعی متزلزل شده، برخی از موضوعات مورد بحث را بیان کنیم.
ترجمه قبل از هر چیز یک ضرورت برای فرهنگ است. از طریق ترجمه هر تمدنی از خود، آگاه شده و به «دیگری» دسترسی پیدا میکند. این قدیمیترین شاخه ترجمه است، و بنابراین هنوز هم مشهورترین ِ آن است. با یک فراز تاریخی که از اولین ترجمه قانونی شناخته شده در سال ۱۲۷۱ قبل از میلاد (معاهده صلح بین هیتیها و مصریها) شروع میشود، که ترجمههای پیاپی کتاب مقدس و سایر متون بزرگ مذهبی – Septuagint (اولین ترجمه کتاب مقدس عبری به یونانی در اسکندریه در قرن سوم پیش از میلاد) تا به امروز – قبل از ورود به حوزه ادبی را شامل میشود. این امر به همه اجازه میدهد تا به شاهکارها و همچنین سایر تولیدات مکتوب و هماکنون تولیدات سمعی و بصری بشریت به زبان خود، فراتر از تفاوتهایی که برخی افراد به متون یا مفاهیم غیرقابل ترجمه تردید میکنند، دسترسی داشته باشند. همانطور که باربارا کاسین[۵] فیلسوف و مترجم فرانسوی مشاهده کرده، اینها در واقع بطور پیوسته باید دوباره ترجمه شوند.
توانایی انتقال ایدهها[۶]
از نظر شهروندی و سیاست عمومی، ترجمه ابزاری ضروری برای میانجیگری و ترویج زبانهای ملی یا غیر آن است. وزنه تعادلی برای جهل، نفرت و خشونت فراهم میکند؛ حتی زمانی که در خدمت نظامی به کار می رود. از طریق ترجمه است که ایدهها انتقال مییابند. با روند مهاجرت، کشورهای بیشتری دسترسی به خدمات عمومی (بهداشت، عدالت، قانونگذاری و غیره) را به زبان مسلط به عنوان یک حق اساسی میبینند.
ترجمه همچنین یک بخش ضروری هرچند محتاط از اقتصاد است. حرفهای در حال دگرگونی کامل، در معرض گروهبندی مجدد حرفههای تخصصی ِ هر چه بیشتر است: البته ترجمه و تفسیر به معنای سنتی کلمه، همچنین به عنوان مثال بومیسازی، واژهشناسی، بازنگری، پس از ویرایش، مدیریت پروژه، نگارش فنی، زبان شناسی مهندسی. همه اینها تحت اصطلاح کلی «ترجمه عملی»، به معنای داشتن هدف ارتباطی (مثلا متون فنی، علمی، حقوقی، مطبوعاتی، اقتصادی، مالی) گردآوری شدهاند. در مقیاس جهانی این شامل چند صد هزار نفر با گردش مالی بیش از ۵۰ میلیارد دلار است.
واکنش سطحی میتواند منجر به مخالفت با جنبههای مختلف یا طرفداری از یکی یا دیگری شود. یک خطای روششناختی این است که: وجه اجتماعی با وجه فرهنگی در تضاد نیست، ترجمه خودکار، حرفهایها را کنار نمیگذارد. در واقع ترجمه بدون آنها نمیتواند رونق داشته باشد. از سوی دیگر، تحولات کنونی ما را وادار میکند تا ایدههای خود را در مورد ترجمه، درباره کسانی که آن را انجام میدهند و جایگاه آن در جامعه به روز کنیم. در دسترسبودن ابزارهای رایگان ترجمه خودکار تقریبا برای همه، گرایش به آن دارد که آن را به یک کالای عمومی تبدیل کند، البته با برخی ایرادات، اما بدون کنار گذاشتن متخصصان، زیرا ترجمه ماشینی، وجه ِ ارتباط و ظرفیت زبان انسانی را برای ایجاد تازگی نسبت به آنچه از قبل موجود است، یکپارچه نمیکند. به همین ترتیب، حرفهی ترجمه و آنچه «ترجمه عملی» نامیده میشود، پایهای برای حوزه دیجیتالی و اقتصادی محدودتر ِ ترجمه ادبی را فراهم میکند.
فراتر از این تنوعها، ما باید درک کنیم که ترجمه یک جزء اساسی از زیربنای انسانیت مشترک ما است. که همه این عناصر را میتوان و باید به عنوان بخشی از یک کل در نظر گرفت. به این معنا که ترجمه قبل از اینکه هزینه باشد یک سرمایهگذاری است.
بله، ترجمه سزاوار این است که بیشتر شناخته شده و بیشتر عملی شود. اولا برای هر فرد، زیرا از طریق تسلط بر زبان، ابزار قدرتمندی برای روشنگری فراهم میشود. ثانیا در سطح جوامع، از آنجا که امکان مبادلاتی را فراهم میکند که به تنوع زبانی و فرهنگی احترام میگذارد – که یک زبان واحد یا غالب در انجام آن ناتوان است. در واقع، با کلر ژوبرت[۷]، استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه وینسنس (فرانسه) میتوانیم یکصدا باشیم که با ترجمه «اندیشیدن به کل زنجیره، از زبان تا ژئوپلیتیک» ممکن میشود. مسلما ترجمه محتاط است، اما اهرمی فوق العاده است. این به هر یک از ما بستگی دارد که آن را به روش خودمان در نظر بگیریم – ترجمه هیچ استثنایی ندارد.
منبع:
Nicolas Froeliger, 2022, A component of our shared humanity, UNESCO Courier, Translation: From one world to another, April- June 2022
[۱] Nicolas Froeliger نیکلاس فرولیگر، مترجم حرفه ای سابق، اکنون استاد دانشگاه پاریس است و در ترجمه عملی تخصص دارد.
[۲] George Steiner
[۳] ‘Saying Almost the Same Thing: Experiences in translation’ by Umberto Eco
[۴] Jean Gagnepain
[۵] Barbara Cassin
[۶] “traveling theory” به انتقال و انطباق ایده ها در زمینه ها و رشته های مختلف اشاره دارد
[۷] Claire Joubert
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.