img
img
img
img
img
تا دندان متمدن

بهای گزاف پیشرفت

گسترش: «تا دندان متمدن» با زیرعنوانِ بهای گزاف پیشرفت، کتابی است نوشته‌ی کریستوفر رایان که نشر عنوان آن را به چاپ رسانده است. باور عمومی درباره‌ی تلاش دائمی انسان بدوی برای بقا متأثر از نگاه بالا به پایینی است که برای قرن‌ها به تحقیر «وحشی»های غیرمتمدن پرداخته است؛ اما جدا از سرسری و نژادپرستانه بودن این نوع نگاه، باید به عواقبِ داشتنِ چنین نگاهی در عصر حاضر توجه داشت. زمانی‌که پای تصمیمات حساس پزشکی که در آن مرگ و زندگی مطرح است در میان باشد، مفروضات اشتباه درباره‌ی ظرفیت بدن می‌تواند عواقب ناگواری به همراه داشته باشد. همین‌طور ارتباطات بین فردی به‌دلیل انتظارات غیرواقعی افراد از یکدیگر ازهم‌گسسته می‌شود، نظام‌های قانونی برخلاف دلیل وجودیِ خود با داشتن تصورات غیرواقعی از طبیعت انسانی به آلام و دردهای انسان دامن می‌زنند، مؤسسات آموزشی کنجکاوی ذاتی دانش‌آموزان را از بین می‌برند و… تقریباً تمام وجوه زندگی (و مرگ) ما به‌دلیل درک نادرستمان از اینکه هوموساپینس چگونه حیوانی است، دستخوش تحریف شده است.

دکتر یوناس سالک، کاشف واکسن فلج اطفال، این موضوع را به شکل جالبی بیان کرده است: «امروزه نه‌تنها ضروری است که فردیت خود را بشناسیم، بلکه شناخت گونه‌ی حیوانی‌مان و همچنین درک خِرَد جاری در طبیعت نیز حائز اهمیت است، تا از این طریق بتوانیم انسان را درک و به او کمک کنیم تا خِرَد وجودی خویش را بارور کند و مسیری را در پیش گیرد که برآورنده‌ی خواسته‌های او باشد و برایش تجربه‌ای خوشایند از زندگی را به ارمغان بیاورد.»

اما به‌راستی چه تعداد از ما چنان شناختی از گونه‌ی بشر دارد که می‌تواند به کمک آن درک درستی از خود داشته باشد؟ قرن‌ها اطلاعات نادرستی درباره‌ی اینکه ما انسان‌ها چگونه موجودی بوده‌ایم، هستیم و می‌توانیم باشیم، به خوردِ ما داده شده است. سردرگمی ناشی از درونی‌سازی این اطلاعات نادرست تلاش‌های ما را در نیل به زندگی خوشایند و رضایت‌بخش ناکام گذاشته است. اگر دروغی را دائماً در گوش کسی تکرار کنید، به‌مرور بدل به ندای درونی او خواهد شد: تمدن، بزرگ‌ترین دستاورد بشری است. نمی‌توان منکر پیشرفت بود. خوش‌شانس بوده‌ای که در این زمانه زندگی می‌کنی. تردید و یأسی که احساس می‌کنی تقصیر خودت است. تمامش کن. بی‌خیال شو. یک قرص بخور و آن‌قدر ناله نکن.

شاید درباره‌ی اصالت سبک زندگی وحشی‌های دوره‌گرد ذکر این نکته کافی باشد که آن‌ها در جوامعی زندگی می‌کرده‌اند که شکوفایی آن جوامع در گروِ صداقت، سخاوت و احترام متقابل اعضای آن‌ها بوده و برخلاف آنچه اکثر انسان‌های مدرن فکر می‌کنند، شکل‌گیری هیچ‌کدام از این ارزش‌ها اتفاقی نبوده است. دلایلی محکم ـ که ریشه در بقای اجداد دوره‌گرد/شکارچی ما داشته ـ در شکل‌گیری این صفات و ارزش‌ها دخیل بوده و روند تکامل نیز به‌ترویج این صفات و ارزش‌ها از طریق انتخاب جنسی کمک کرده است، چراکه از دیدِ زنان وجود صفاتی از این دست در یک مرد، امری جذاب به حساب می‌آمد؛ اما در باب رانده شدن از بهشت باید به این نکته اذعان کرد که ما آنچنان از بهشت دور شده‌ایم که راه بازگشتی به آن وجود ندارد.

کریستوفر رایان در این کتاب به انحرافاتی می‌پردازد که به‌واسطه پیشرفت و شکل‌گیری تمدن در زیست، تغذیه، مدل جفت‌گیری، شیوه‌های والدگری، شیوه‌های ارتباطی، رویه کاری و چگونگی مرگ آدمی رخنه کرده است.

او به نقد نگاه سرشار از تحسین به تمدن پرداخته و به توصیف جلوه‌هایی از شیوۀ زیست کهن انسانی می‌پردازد که از دید او سنگ بنای انسانیت ما و در تعارض با بسیاری از ارزش‌های جامعۀ مدرن است. وی با مقایسۀ معضلات انسان کهن با معضلات کنونی بشر این پرسش را مطرح می‌کند که آیا رویه فعلی آن‌طور که می‌گویند بهتر از رویۀ کهن صدهاهزارسالۀ انسانی است؟ و آیا مواهب زندگی مدرن به هزینه‌های آن می‌ارزد؟

قسمتی از کتاب تا دندان متمدن:

وجود چیزی در طبیعت لزوماً به معنی سالم بودن و جالب بودن آن چیز برای ما نیست. جهان طبیعی پر از مارهای کشنده، میوه‌های سمی و میکروب‌های عفونی است. در طبیعت جایی برای بی‌احتیاطی، جهالت و توهم جاودانگی وجود ندارد، اما مغالطه‌ی طبیعت‌گرایانه هم ـ یعنی باور به اینکه هر آنچه طبیعی است بهتر است ـ در خود بخش‌هایی از حقیقت را دارد. در صحت این گفتار که «هر آنچه در طبیعت است الزاماً برای ما مفید نیست» تردیدی وجود ندارد، بااین‌حال احتمال چفت بودن آن پدیده با واقعیات زیستی یک گونه، بیش از اموری است که هیچ ریشه‌ای در جهان طبیعی ندارند. انکار احتمال تطابق فطری آنچه طبیعی است به منزله‌ی پیش گرفتن رویکردی مغالطه‌گرایانه است.

مثلاً طراحی کفش را در نظر بگیرید. این امکان برای ما وجود دارد که بدون توجه به آنچه «هست» (شکل و کارکرد پای آدمی) کفشی زیبا طراحی کنیم؛ اما تمام کسانی که ساعت‌ها کفش‌های پاشنه‌بلند یا کفش‌های نوک‌تیز رسمی به پا کرده‌اند شهادت خواهند داد که در بسیاری از موارد، طراحان کفش صرفاً به برازندگی کفش توجه می‌کنند. درنهایت ممکن است کفش تولیدی، ظاهر زیبایی داشته باشد، اما راه رفتن و حتی ایستادن با آن برای مدت طولانی عامل عذاب خواهد بود.

کریستوفر مکدوگال در کتاب پرفروش خود ـ سال ۲۰۰۹ ـ «دونده‌ی بالفطره» توضیح می‌دهد که شرکت نایکی چگونه توانست نسل‌های متمادی از دوندگان را متقاعد کند که بیومکانیک بدن انسان را نادیده بگیرند و به شیوه‌ای غیرطبیعی و فرساینده بدوند که این امر مستلزم خرید محصولات گران و غیرضروری آن‌ها بود. شرکت نایکی از این راه سود کلانی به جیب زد، اما این بی‌توجهی به بیومکانیک بدن انسان ده‌ها هزار مصدومیت و آسیب نامعلوم دیگر را بر پیکر نسل‌هایی از آدمیان وارد آورد. مکدوگال از یک ستون‌نویس مسائل اقتصادی نقل می‌کند که «ایده‌ی آن‌ها درخشان بود. آن‌ها ابتدا بازار محصول را ساختند و سپس خود محصول را روانه‌ی بازار کردند. چیزهایی در دانشکده‌های تجارت یاد می‌دهند که واقعاً حیرت‌انگیز است». شاید احساس کنید که تمرکز بر خباثت نایکی در این موضوع منصفانه نیست، اما مکدوگال معتقد است: «به‌سادگی می‌توان نایکی را مسئول موج فراگیر مصدومیت‌های دوندگان در سراسر جهان دانست. چه ایرادی دارد؟ حقیقتاً بخش عمده‌ای از تقصیر متوجه آن‌هاست.»

بنا به گفته‌ی مکدوگال، «زیرکانه‌ترین حرکت نایکی ترویج نوع جدیدی از دویدن بود که صرفاً با کفش‌های جدید نایکی امکان‌پذیر بود و به افراد این امکان را می‌داد تا به شیوه‌ای بدوند که تا پیش از این برای انسان‌ها آسیب‌زا بود: با فرود آمدن روی پاشنۀ پایشان.» در ادامه، نایکی بدون توجه به طراحی تکاملی پا، زانو و کمر انسان، شیوه‌ای جدید را برای دویدن در میان انسان‌ها رواج داد. نتیجه‌ی این رویه (جز برای تولیدکنندگان کفش) فاجعه‌بار بود. دنیل لیبرمن توضیح می‌دهد که «امروزه بسیاری از آسیب‌های پا و زانو که ما را آزار می‌دهند، ناشی از دویدن با کفش‌هایی است که پاهای ما را ضعیف می‌کنند و باعث می‌شوند بیش‌ازحد معمول زانوهایمان را خم کنیم که خود عامل بسیاری از مشکلات زانوست. لیبرمن معتقد است پیش از ظهور این کفش‌ها در ۱۹۷۲ اوضاع متفاوت بود: «افراد با کفش‌هایی می‌دویدندکه کفی بسیار نازکی داشتند، پاهایشان قوی بود و مصدومیت‌های زانوی بسیار کمتری داشتند.»

انسان‌ها تا پیش از سال ۱۹۷۲ برای مدت‌های طولانی می‌دویدند. گونه‌ی ما ویژگی‌های مشخصی دارد که نشان می‌دهد اجداد ما دوندگان استقامت قابلی بوده‌اند. اما انسان‌ها، به دست خود، شاکله‌ی ذاتی بدن‌هایشان را به خطر می‌اندازند. چنانکه لیبرمن می‌گوید: «انسان برای حفظ سلامتی‌اش به تمرینات هوازی نیاز دارد و به گمان من چنین مسئله‌ای ریشه در تاریخ تکاملی‌مان دارد. یکی از سریع‌ترین و مؤثرترین راه‌ها برای حفظ سلامت انسان دویدن است.» اما نه به شیوه‌ای که در دانشکده‌های تجارت درس می‌دهند.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»

  رنج در قاب ذهنی آرتور شوپنهاور

معرفی کتاب «درباره‌ی رنج بشر»

  شهر فرنگ

کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.

  همزادگان نادوسیده

نگاهی به کتاب «شاهنشاهی‌های جهان روا»

  اخلاق و الحاد

معرفی کتاب «اخلاق و دین»