img
img
img
img
img

جاسوسی که الاغ نبود!

سیسیل کاودی/ مترجم: امیر دانش

اخلاق‌پژوهان جوان: نویسنده در این مقاله سعی داشته است که به موضوع جاسوسی از منظر فلسفه‌ی اخلاق بپردازد. او جاسوسی را برای جلوگیری از آسیب به غیر نظامیان و محافظت از خود در برابر سایر کسانی که قصد آسیب رساندن دارند، مجاز می‌داند. او همچنین خاطرنشان می‌کند که درست است جاسوسی در مواردی مورد نیاز است، اما مشکلاتی را به وجود می‌آورد که مهم‌اند. او این مشکلات را بررسی می‌کند و در نهایت جاسوسی را تا حدی مجاز می‌شمارد. اخلاق جاسوسی موضوعی مهم است که کمتر به آن پرداخته شده است.

نگاهی به کتاب سیسیل فابرا به نام «جاسوسی‌کردن به مثابه نگاه از پس یک شیشهٔ مات: اخلاق جاسوسی و ضد جاسوسی»انتشارات دانشگاه آکسفورد.

سیسیل فابرا کتابی بسیار مهم و به‌جا دربارهٔ شکل مفهومی و چالش‌های اخلاقی جاسوسیِ سیاسیِ معمول نوشته است. این کتاب با استقبال روبه‌رو شد، چون فیلسوفان معاصر در سنت فلسفهٔ تحلیلی، به‌طور گسترده دربارهٔ مشکلات اخلاقی ناشی از جنگ و تروریسم قلم زده‌اند و نوشته‌های مفیدی به جا گذاشته‌اند. اما هم آنان و هم سایر فیلسوفان، غالباً از حوزهٔ مکمّل جنگ، یعنی جاسوسی، غفلت کرده‌اند. این کتاب، تا آنجا که من اطلاع دارم، تنها کتابی است که به‌صورت جامع و عمیق، مشکلات اخلاقی پیرامون جاسوسی را با این همه جزئیات پیچیده بیان کرده است. این کتاب همچنین توجه و تسلط موشکافانه و منصفانهٔ فابرا به سایر مواضع را نیز به خوبی نشان می‌دهد.

او جاسوسی را این‌گونه تعریف می‌کند: «عملی برای دستیابی به اطلاعات در مورد شخصی دیگر که تصور می‌شود این اطلاعات برای پیشبرد سیاست خارجی لازم است و به علل مختلفی، می‌دانیم آن شخص ترجیح می‌دهد آن اطلاعات را مخفی نگه دارد». برخی از فعالیت‌های سازمان‌های اطلاعاتی ــ همانند عملیات‌های سری، کمک‌های نظامی و جمع‌آوری اطلاعات توسط سازمان‌های اجرایی در داخل کشور همانند پلیس ــ خارج از دایرهٔ این تعریف هستند. اما فعالیت ضد جاسوسی در این تعریف گنجانده شده است و آن را به «دفاع از خود در برابر فعالیت‌های جاسوسی اشخاص ثالث» تعریف می‌کند. تعریف ضدجاسوسی با تعریف جاسوسی هم‌پوشانی بسیاری دارد، چون «دو روی یک سکه» اند.

بررسی، خلاصه و ارزیابی کامل تمامی موضوعاتی که فابرا در کتابش مطرح کرده است در این مقاله نمی‌گنجد، اما پیام کتاب، پیامی روشن در مورد ارزش اخلاقی و اهمیت عملیات جاسوسی به‌طور کلی است. اما برای پذیرش دلیل‌هایی که فابرا برای توجیه جاسوسی می‌آورد، لازم است که برخی از محدودیت‌های اخلاقی مهم را بپذیریم. به گفتهٔ او، ایدهٔ اصلی کتاب این نکته است: «فعالیت‌های اطلاعاتی، از نظر اخلاقی (و گاهاً از روی اجبار)، تنها ابزاری برای محافظت از خود، در برابر نقض حقوق اخلاقی اساسی یا خطرات ناشی از این نقض حقوق توسط اشخاص دیگر است، که در چارچوب سیاست خارجه قابل‌توجیه‌اند. به‌عبارت دقیق‌تر، فعالیت‌های اطلاعاتی از منظر اخلاقی موجّه هستند.» این بیان او، اگرچه کاملاً درست است، اما چون تصدیق می‌کند فعالیت‌های اطلاعاتی کاملاً موجه هستند، می‌تواند گمراه‌کننده باشد. اما فابرا با اِعمال معیارهای توجیهی خودش، بسیاری از موارد اتفاق‌افتادهٔ فعالیت‌های اطلاعاتی را از منظر اخلاقی غیرقابل‌توجیه می‌داند. یکی از این موارد که او در فصل آخر کتاب آن را بررسی کرده و از منظر اخلاقی ناموجّه می‌داند، فعالیت‌های اطلاعاتی نظارت جمعی متداول است. بنابراین، اگر بخواهیم دقیق‌تر باشیم،‌ پیام او این است: «فعالیت‌های اطلاعاتی ممکن است از منظر اخلاقی قابل توجیه باشند». کتاب او به چارچوب زمانی و چگونگی این اخلاقی‌بودن می‌پردازد.  بخش مهمی از کاوش او، تحلیل‌هایی جالب از تکالیف مبتنی بر شناخت است که با توجیه اخلاقی فعالیت‌های جاسوسی مرتبط است.

کتاب فابرا با فصلی به نام «سنگ بنا/ واحدهای ساختاری» آغاز می‌شود. در این فصل، نظریه‌های اخلاقی و سیاسی کلاسیک و معاصر را در ارتباط با جاسوسی بررسی می‌کند. افزون بر آن، رویکرد خودش که تمایزات مهمی با نظریه‌های گذشته دارد را هم بیان می‌کند. همچنین بررسی‌های اخلاقی و معرفت‌شناسانه‌ای که در شرایط مدنظرش انجام داده است را نیز ارائه می‌کند. سپس، در فصل‌های بعدی، انتقادات متداول علیه جاسوسی را بررسی می‌کند؛ از جمله این‌که جاسوسی غالباً رازداری و محرمانه‌بودن، نیرنگ، دروغ، دغل‌کاری، حتی خیانت، تقلب و دخالت‌کردن، تهدید و اجبار، استثمار و نظارت ناخواسته را درپی دارد. تمامی این‌ها ــ به‌استثنای رازداری  و محرمانه‌بودن ــ ذیل  این پیش‌فرض قرار می‌گیرند که جاسوسی عملی است غیراخلاقی یا کمابیش سیاه. این انتقادات، برخی از سوءظن‌های قدیمی علیه جاسوسی، همانند توصیف کانت از جاسوسی به «هنر جهنمی»، را نشان می‌دهد. همچنین او در مورد جنبه‌هایی از جاسوسی مدرن که اغلب مسائل فنی را شامل می‌شوند، به‌ویژه فناوری اطلاعات و نظارت جمعی، بحث می‌کند. افزون بر این‌ها بحثی در مورد جاسوسی اقتصادی دارد.

رازداری را خیلی راحت می‌توان بررسی کرد. موقعیت‌های زیادی وجود دارد که رازدار بودن در آنها از نظر اخلاقی؛ خنثی، مجاز و یا حتی یک وظیفهٔ اخلاقی است. در دنیای معاصر، مخفی نگه داشتن رمز ایمیل و موارد مشابه آن به هیچ وجه غیر اخلاقی نیست. مخفی نگه‌داشتن مکان فردی که بر علیه یک رئیس جنایت‌کار و فاسد شهادت می‌دهد غیراخلاقی نیست. اما بسیاری از مخفی‌کاری‌های سیاسی و دولتی وجود دارد که باید شفافیت داشته باشند. فابرا با این سخن موافق است. زیرا افشاگریِ افشاگرانی همچون؛ ادوارد اسنودن و چلسی منینگ نشان می‌دهد «دولت‌های ما غالباً سوءاستتفاده‌هایی که در گذشته اتفاق افتاده و یا الان اتفاق می‌افتد را با بهانهٔ رازداری پنهان می‌کنند».

او پایه و اساس رویکرد خودش در توجیه جاسوسی را با بحث انتقادی سه دیدگاه فلسفی آغاز می‌کند. این سه دیدگاه با یکدیگر مرتبط به نظر می‌رسند: نظریه‌ٔ قرارداد اجتماعی، نظریهٔ جنگ عادلانه و نظریهٔ دست‌های آلوده. او حالات مختلف قراردادگرایی را دلایلی ناقص در نظر گرفته و آن‌ها را رد می‌کند. نظریهٔ جنگ عادلانه برای مقابله با جاسوسی کافی نیست. نقش جاسوسی تنها به جنگ‌هایی که جریان دارند محدود نمی‌شود، بلکه جمع‌آوری اطلاعاتی که بتواند از شروع جنگ جلوگیری کند یا کارکردهای مهم دیگری را در زمان صلح به دست بدهد هم جزو نقش جاسوسی است. او توضیح می‌دهد نظریهٔ دست‌های آلوده یک مفهوم مناسب برای توضیح مسائل اخلاقی در برخی از فعالیت‌های جاسوسی است، اما برای برخی دیگر از فعالیت‌ها مناسب نیست؛ از جمله دوراهی‌های اخلاقی و تضادهای اخلاقی که متمایز از مسائلی هستند که در آنها نظریهٔ دست‌های آلوده کاربرد دارند. در عوض او نظریهٔ خودش را بر «واحدهای ساختاری» حقوق اساسی استوار می‌کند. همانطور که در پایان‌نامه‌اش آورده: «فعالیت‌های جاسوسی و ضد جاسوسی از منظر اخلاقی به‌عنوان یک وسیله قابلیت توجیه دارند. جاسوسی تنها به‌عنوان یک وسیله برای جلوگیری از کاستی‌ها و خطرات حقوق اساسی، (مشروط به رعایت الزاماتی ضروری، اثربخش و مناسب)، قابل توجیه است». این سخن کاملاً روشن می‌کند که رویکرد او از بحث‌کردن در مورد جایز بودن چنین فعالیت‌هایی فراتر می‌رود و شاید برخی و (شاید بسیاری) از آن‌ها را تحت عنوان تکالیف می‌شمارد. همان‌طور که او می‌نویسد، بیان این تکالیف فراتر از استدلال‌های معمول برای مجوزهاست و می‌تواند مشکل ایجاد کند. مایلم که در مورد این تکالیف، اقتباسی از اصل معروف تیغ اوکام داشته باشم: «حذف بخش‌های ناضروری در توضیح و توصیف». با این حال تکالیفی که او نام می‌برد در شرایط مختلفی مانند امکان اجرا و مسئولیت محافظت از خود، قابل انکار هستند. این نکته او را از ایده‌اش دور می‌کند.

ایمانوئل کانت، جاسوسی را «هنر جهنمی» می‌نامد.

با در دست داشتن این ابزار، فابرا برای اینکه بتواند مواردی را که از منظر اخلاقی جایز هستند (همانند تکالیف)، و آن‌هایی  که جایز نیستند را مشخص کند، شروع به بررسی موارد مختلفی می‌کند که جاسوسی در آن‌ها ممکن است شامل فعالیت‌های شود که از منظر اخلاقی مناقشه‌آمیز هستند. در کمال تعجب، تعداد کمی از این موارد هستند که از نمونه‌های زندگی‌های واقعی، معاصر یا تاریخی گرفته شده‌اند. اما موارد دیگری که ذکر می‌کند، مذاکرات فرضی میان مقامات یا عوامل کشورهایی با عناوین آبی، سبز و زرد است. رنگ آبی استعاره‌ای از افراد بد، سبز افراد خوب و رنگ زرد افرادی در جایگاهی میان این دو هستند. تمامی تفاسیر به طرز ظریفی به چالش‌های موجود هشدار می‌دهند و می‌توانند به نتایج شگفت انگیزی در مورد مجوزها یا تکالیف اخلاقی منجر شوند. یک مثال، مربوط به نقش آن چیزی است که او (و دیگران) ملاحظات اخلاقی «نزدیک به بهترین» نامیده‌اند.

این بازی که او طراحی کرده است، به مرحلهٔ اجرا در می‌آید. برای مثال، فابرا با قاطعیت تمام حکومت‌ها را از جاسوسی برای کشف اسرار مهم حکومت دیگری که نقشه‌های شومی علیه‌اش دارند، منع می‌کند. اما به آن‌ها اجازه می‌دهد در جایی که این کشف منجر به جلوگیری از آسیب‌رسیدن به غیرنظامیان بی‌گناه می‌شود، دست به جاسوسی بزنند. اگر رنگ آبی (افراد بد) در حال برنامه‌ریزی یک جنگ ناعادلانه علیه سبز (افراد خوب) باشند، برای آن‌ها جاسوسی از تأسیسات سایبری مشکوک مردم سبز (چه به‌عنوان عملی پش‌گیرانه یا به‌عنوان اقدامی تلافی‌جویانه برای اقدامات بعدی) که احتمالاً با هدف ازبین‌بردن آن مورد استفاده قرار می‌گیرد، از منظر اخلاقی غیرقابل‌توجیه است. علی‌رغم این، ممکن است آبی‌ها قائل به «نزدیک به بهترین» باشند. یعنی وظیفهٔ اخلاقی دارد که جاسوسی کنند. مثلاً زمانی که جاسوسی منجر به کشف این حقیقت شود که آن تأسیسات غیرنظامی است و از منظر اخلاقی نباید مورد هدف قرار گیرد. این نکته که جاسوسی‌کردن آن‌ها روشن کند که آن تأسیسات نظامی نیست و بنابراین، از حمله به آن خودداری کنند، یک کورسوی مثبت اخلاقی در میان موقعیت تاریک آبی‌هاست.

احتمالا این‌گونه به نظر می‌رسد که در نمونهٔ بیان شده جاسوسی کردن آبی‌ها هم اخلاقی است و هم غیر اخلاقی. خب این یک تناقض است. اما تعریف فابرا از توجیه اخلاقی یعنی اینکه از منظر اخلاق هم مجاز باشد و هم تکلیف باشد، همواره با عبارتی مشابه به «تا حدی» همراه است. با توجه به این تعریف، او می‌تواند به این مسئله پاسخ دهد. موقعیتی که آبی‌ها در آن قرار دارند، وضعیتی است که دلیل‌شان (یعنی جنگ ناعدلانه‌ای که مدنظر دارند)، آن‌ها را در برابر یک وظیفهٔ اخلاقی عمومی قرار می‌دهد که از امکانات سایبری سبزها جاسوسی نکنند. در حین این وظیفه است که روشن می‌شود هدف مدنظر آن‌ها نظامی است یا غیرنظامی، تا مرتکب یک خطای بزرگ یعنی آسیب‌رساندن به غیرنظامیان و زیرساخت‌های مهم آن‌ها نشوند. فابرا تأکید دارد تصمیم آبی‌ها و عوامل‌شان برای جاسوسی‌کردن «اگرچه به یک معنا اهمیت اخلاقی‌اش در درجه‌ی دوم قرار دارد، اما به‌لحاظ اخلاقی، آلوده و فاسد است». از این طریق، «نبود تقارن اخلاقی میان مأموران اطلاعاتی در طرف‌های مختلف درگیری نشان می‌دهد که برخی دست‌های خود را آلوده می‌کنند و برخی نه». باید توجه داشت، علی رغم محدودیت‌هایی که او قبلاً ذکر کرده بود، این پاسخش نشان می‌دهد که چگونه جنبه‌های مختلف جنگ عادلانه دربارهٔ مصونیت غیرنظامیان و همچنین تفکر دست‌های آلوده می‌توانند نقش مهمی در بحث فابرا ایفا کنند.

حقیقتاً احتمال دارد که یک ملت یا گروه سیاسی برای صدمهٔ ناعادلانه به دیگری و در نتیجهٔ آن، نقض حقوق اساسی آن‌ها، از برخی آسیب‌ها چشم‌پوشی کند و در عین حال، برخی از آسیب‌ها را وارد کند. برخی از گروه‌های انقلابی که احتمالاً انقلاب‌شان توجیهی نداشته است، ادعا می‌کنند هنگامی که به سربازان یا نیروی پلیس حمله می‌کنند، برای جلوگیری از آسیب چشمگیر به غیرنظامیان با مشکلات زیادی روبه‌رو بوده‌اند. برای انجام این کار، تصور می‌شود که آنان از روش‌های جاسوسی مناقشه‌آمیز همانند نیرنگ، رشوه، استثمار و… برای تمایز میان اهداف استفاده کرده‌اند. اما به‌طور کلی، آنچه تجربهٔ ما از سیاست و جنگ در دنیای امروز می‌گوید (ازجمله کارهایی که دولت‌های دموکراتیک انجام می‌دهند) این است که با تکالیفی همچون «نزدیک به بهترین» نمی‌توان از مداخلات ناعادلانه در بدو شروع انجام آن جلوگیری کرد. کشتن عمدی یا وحشی‌گری که سهل‌انگارانه انجام شده یا صدمه‌زدن به غیر نظامیان در جنگ کنونی اوکراین، تنها نمونه‌ای از تاکتیک‌هایی است که از زمان بمباران شهرها طرفین در جنگ جهانی دوم، به‌طور مستمر انجام داده‌اند. به‌نظر من، «نزدیک به بهترین» دفاع، در عمل، کاستی‌های زیادی در فعالیت‌های اطلاعاتی دارد. گاهی، فابرا اعتراف می‌کند احتمالاً از منظر اخلاقی، آزادی عمل زیادی برای افرادی که برای دیگران ترس به ارمغان می‌آورند، ایجاد کرده است. به همین دلیل است که او در مقدمهٔ کتاب‌اش می‌نویسد: «ممکن است این کتاب این تصور را در شما ایجاد کند که نسبت‌به سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی به حد لازم انتقادی وارد نشده است». او دلیل می‌آورد که شرایط توجیهی‌اش کاملا سخت‌گیرانه هستند. تا آنجا که می‌نویسد: «احتمال دارد بسیاری از کارهایی که سازمان‌های اطلاعاتی انجام داده‌اند و انجام می‌دهند، از نظر اخلاقی اشتباه باشند. این همان خط سیری است که من از آن دفاع می‌کنم».

او در بخش پایانی، دربارهٔ ملاحظهٔ مشابهی صحبت می‌کند: «از برخی جهات، من در نسبت با فعالیت‌های جاسوسی به دلیل حوزه‌ای که در آن استفاده می‌شوند و روش‌هایی که استفاده می‌کنند، کاملاً با تسامح برخورد می‌کنم». او همچنان تکرار می‌کند که قوانین او برای توجیه فعالیت‌های جاسوسی بسیار سختگیرانه است.

در انتهای کتاب، او به دو ملاحظهٔ دیگری در همین باب می‌پردازد که در این جا به درستی به آن پرداخته نشده و بنابراین کار ناتمام مانده است. اولین موردی که فابرا در مورد آن صحبت می‌کند روش‌هایی است که با تکیه بر آنها حتی در کشورهای دموکراتیک عنوان «امنیت ملی» را دلیلی برای مخفی نگه‌داشتن برخی از امور مورد استفاده قرار می‌دهند. این پنهان‌کاری، گاهی اوقات ناعادلانه است و اصول اساسی عدالت طبیعی را نقض می‌کند. در محاکمه‌های این چنینی، همه چیز پشت درهای بسته اتفاق می‌افتد و متهمان حتی اجازهٔ مشاهدهٔ تمامی اسنادی که علیه آن‌ها به کار می‌رود را هم ندارند. مورد دوم این است، هنگامی که افراد به انجام کارهایی همانند رازداری، دروغگویی، فریب دیگران، استثمار، دستکاری، خیانت و … ادامه می‌دهند، «تأثیرات بسیار مخربی بر روی خود آن‌ها می‌گذارد».

این نکات بسیار خوب توضیح داده شده‌اند. ابعاد دیگری را اضافه می‌کنم تا که نشان دهد که باید مراقب جاسوسی بود و نباید دربارهٔ آن بی‌گدار به آب زد. اولین نکته‌ای که مطرح می‌کند این است که وقتی از اصطلاح «امنیت ملی» صحبت می‌شود، دستاویزی برای پنهان‌کردن برخی امور است، نه‌تنها در پرونده‌های حقوقی بلکه حتی در سیاست هم این‌گونه است. از این اصطلاح، برای سرپوش گذاشتن بر روی رسوایی سیاسی، بی‌کفایتی یا تخلف استفاده می‌شود. وانمود می‌کنند که این اطلاعات بسیار مهم هستند که نباید فاش شود. مثلاً سوءاستفاده‌ی کالین پاول از گزارش‌های غلط اطلاعاتی در مورد «سلاح‌های کشتار جمعی» در عراق را می‌توان نام برد، او سعی داشت تا مردم را متقاعد کند که شروع جنگ برای حفظ امنیت ملی (و بین‌المللی) لازم است. در نتیجه، یک جنگ فاجعه‌آمیز رخ داد. همان‌طور که قبلاً اشاره شد، فابرا تصدیق می‌کند که دولت‌ها «بیش از حد» برای سرپوش گذاشتن بر کارهای نادرست‌شان، مخفی‌کاری می‌کنند. همچنین مهم است که نشان داده شود چگونه سازمان‌های جاسوسی از قدرت خود در این موضوع استفاده می‌کنند. باید آن‌ها را با دقت بیشتری بررسی کنیم. کنترل و پاسخ‌گو کردن آن‌ها نیاز به توجه بیشتری دارد. همچنین باید برای حفاظت از افرادی که حقیقت را در مورد این چنین اسراری می‌گویند، بهتر عمل کنیم.

اصطلاح «امنیت ملی» به‌خودی‌خود بسیار پیچیده و مسئله ساز است. غالباً از آن در مواردی استفاده می‌شود که ارتباطی به امنیت عمومی ندارد. گاهی اوقات از آن به گونه‌ای استفاده می‌شود که به حقوق اساسی که فابرا در توجیه جاسوسی دربارهٔ آن صحبت می‌کند، اهمیتی نمی‌دهد. او در درجه‌ی اول امنیت را در چارچوبی بررسی می‌کند که ارزش امنیت در مقابله با تهاجمات جاسوسی علیه افراد یا جوامع، ارزیابی شود. بااین‌حال، امنیت ملی اغلب برای توجیه جاسوسی و فعالیت‌های نظامی علیه دولت‌های دیگر و سایر کشورها مورد استفاده قرار می‌گیرد. او با جرمی والدرون در مورد امنیت هم نظر است. جرمی والدرون گوش‌زد می‌کند که امنیت تنها به معنای جلوگیری از آسیب جسمی نیست، بلکه حفاظت از شیوهٔ زندگی و ارزش‌های اقتصادی خودمان را هم شامل می‌شود. همچنین می‌گوید که این امر باید برای کل جامعه اعمال شود و نه فقط افراد. مسئله این است که تعریف یک جامعه از «شیوهٔ زندگی فرد»، ممکن است گاهی اوقات شامل موارد اخلاقی غیرقابل‌توجیهی باشد. از این موارد می‌توان برای توجیه سیاست‌های مختلف از جمله سیاست‌های مربوط به جاسوسی استفاده کرد. در کشور من استرالیا، سیاست «استرالیای سفید» از زمان آغاز آن در سال ۱۹۰۱ تا لغو کامل آن در سال ۱۹۷۳ به عنوان ویژگی اساسی شیوهٔ زندگی سفیدپوستان در نظر گرفته می‌شد. این قانون به معنای واقعی کلمه ناعادلانه و نژادپرستانه بود چرا که موجب می‌شد هیچ غیرسفید پوستی نتواند در استرالیا شهروند شود. بی شک سازمان‌های امنیتی با طرح بحث امنیت ملی نقشی اساسی در حفظ این قانون داشتند. این تنها مشتی است نمونهٔ خروار، از میان موارد بسیار.

فرض کنید مکانی نظامی را می‌خواهیم بمباران کنیم. بعد از جاسوسی، می‌فهمیم غیرنظامیانی هم در آنجا حضور دارند. در این شرایط، جاسوسی‌کردن غیراخلاقی است یا اخلاقی؟

نکتهٔ دوم این است که رازداری می‌تواند اثرات مخربی داشته باشد و اوضاع را بدتر کند. وقتی افراد در سازمان‌ها و گروه‌های اطلاعاتی، اسرار را باهم نگه می‌دارند، بسیار به هم‌دیگر نزدیک می‌شوند. این نزدیکی و قدرت حفظ اسرار می‌تواند مشکلاتی ایجاد کند و افراد دیگری را تحت تاثیر قرار بدهد. به این معنی که وقتی افراد در سازمان‌های اطلاعاتی شروع به اعمال بدی می‌کنند، با توجه به مصونیتی که دارند، این رفتار آنها علاوه بر خود آن افراد و آن سازمان بر سایرین هم تاثیر می‌گذارد. از آن جایی که سیاست‌مداران خود در «دنیای مخفی» گرفتارند، آنها نیز می‌توانند درگیر این پیوندی شوند که منجر به فساد می‌شود. بیان مشهور جان امیل ادوارد دالبرگ آکتون که می‌گوید: «تمام قدرت به فساد کشیده می‌شود اما قدرت مطلق حتما به فساد منتهی می‌شود» را می‌توان با بیان «قدرت پنهان به فساد پنهانی تمایل دارد» تقویت و تأیید کرد.

سخن آخر در مورد روش‌شناسی در اخلاق فابرا است. همانند بسیاری از فیلسوفان اخلاق معاصر، او در مورد قواعد اخلاقی از اصطلاح «تا حدی» استفاده و صحبت می‌کند. به این معنی که برخی از قوانین مهم هستند اما ممکن است بسته به تغییر شرایط و موقعیت تغییر کنند. مسلماً مهم است که روش‌هایی را بشناسیم که در آن‌ها بسیاری از اصول اخلاقی ممکن است نیاز به اصلاح در کاربرد با توجه به شرایط و موقعیت داشته باشند. اما به نظر من باید جایی برای قواعد اخلاقی لحاظ کنیم که هیچ استثنایی در آن نباشد. حتی اگر مجبور باشیم که در موقعیت‌های مختلف آن‌ها را متفاوت درک کنیم و نیاز به تفسیر داشته باشند. به نظر می‌رسد فابرا در یک نمونه، موافق این سخن است و آن این که ما هرگز نباید از کودکان برای جاسوسی استفاده کنیم. این از جمله مواردی است که او اشارهٔ مختصری به آن می‌کند و خیلی به آن نمی‌پردازد. فقط می‌نویسد: «بدیهی است که از نظر اخلاقی، چنین کاری غیرمجاز است». من هم با او موافقم، اما آیا می‌توان با تصور کردن شرایطی وخیم که این استفاده از کودکان برای جاسوس را توجیه کند، این ناممکن را ممکن کرد؟ درست همانند بسیاری از فیلسوفان که در بحث توجیه‌پذیر بودن شکنجه، آن را در حوزه‌ی «تاحدی موجّه» قرار می‌دهند. 

سازمان‌های جاسوسی هم‌اکنون بخشش بزرگ و بعضاً مشکوکی از زندگی ما را شامل می‌شوند که کتابی همانند کتاب دقیق و محققانه، قطعاً به افراد کمک خواهد کرد که بیشتر به جاسوسی و مسائل فلسفی مربوط به آن فکر کنند.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  «حد وسط»؛ کلید طلایی فلسفه‌ی «ارسطو» برای باز کردن دروازه‌ی «خوشبختی»

یکی از جنبه‌های مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

  منادی نهاد ناآرام سیاست

از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.

  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.