img
img
img
img
img
همایون کاتوزیان

مشروطه انقلابی برای قانون

همایون کاتوزیان

اعتماد:

«ایها الناس! هیچ چیز مملکت شما را آباد نمی‌کند مگر متابعت قانون، مگر ملاحظه قانون، مگر حفظ قانون، مگر احترام قانون، مگر اجرای قانون و باز هم قانون و ایضاً قانون.»

(سید جمال‌الدین اصفهانی)

ریشه‌های انقلاب مشروطه به جنگ‌های ایران و روسیه در اوایل سلطنت فتحعلی‌شاه بازمی‌گردد. شکست‌های پی‌درپی و عهدنامه‌های تحقیرآمیز برای ایران سبب شد که اصلاح‌طلبان و جمعی از نخبگان کشور در اندیشه بهبود وضع کشور و پیشرفت‌های نظامی و فنی افتادند. اصلاحات عباس‌میرزا – و تا اندازه‌ای پس از او – همه از این دست بودند. اما حوادث نشان داد که این شیوه‌ها موثر نیست. به نیمه قرن نوزدهم که می‌رسیم کم‌کم معلوم شد که آب از سرچشمه گل است و این سرچشمه، شیوه استبدادی حکومت بود.

۱- استبداد، حکومتی خودسرانه بود که به هیچ قانونی خارج از خودش محدود نمی‌شد. یعنی دولت و در راس آن شاه قادر بود هر کار را که در توانش بود، انجام دهد. همه مردم از صدراعظم گرفته تا روستاییان، رعیت شاه بودند. او و حاکمانش می‌توانستند هرگاه اراده کردند جان و مال افراد را بگیرند. البته احکام شرع وجود داشت ولی آنها قادر نبودند جلوی خودسری دولت را بگیرند. مثلاً اگر شاه اراده می‌کرد سر پسرش را ببرد یا مِلک وزیرش را بگیرد آنها نمی‌توانستند برای دفاع از خود به احکام شرع یا هیچ قانون دیگری توسل جویند. البته این حدی داشت ولی حد آن همان توان و امکانات دولت بود. مثلاً ناصرالدین‌شاه که از مقتدرترین پادشاهان قاجار بود، نمی‌توانست ایلات و عشایر را سرکوب کند ولی رضاشاه می‌توانست و این کار را کرد. دولت نه فقط در راس جامعه، بلکه در فوق آن قرار داشت. طبقات بالا مستقل از دولت و بلندمدت نبودند، بلکه این دولت بود که از طبقات و در نتیجه کل ملت مستقل بود. دریچه‌ای که در دهه ۱۸۵۰ میلادی به سیستم‌های اروپایی باز شد، ماهیت استبداد را نشان داد. یعنی مشاهده شد که در اروپا حکومت به قانون محدود است و خودسرانه نیست. حتی در دوره سلطنت مطلقه (دسپوتیسم) که در انگلستان دو قرن، در فرانسه نزدیک به سه قرن، در آلمان و امپراتوری اتریش سه قرن‌ونیم و در روسیه چهار قرن دوام یافت؛ قدرت پادشاهان به حدودی محدود بود و این محدودیت را قوانین و سنت‌های دیرپا تامین می‌کرد. چنین بود که برای اصلاح‌طلبان و نخبگان آن زمان «قانون» شعار اصلی بود و رفته‌رفته به لفظی مقدس و کعبه آمال بدل شد و اولین طرح یک قانون اساسی را ملکم‌خان در «کتابچه غیبی» خود و سایر آثارش ریخت. کتاب یک کلمه مستشارالدوله (که منظور از آن یک کلمه «قانون» است) اکنون اثری آشناست.

پیش از این لفظ «استبداد» برای شیوه حکومتی به کار نمی‌رفت، چون استبداد شیوه طبیعی و منحصربه‌فرد حکومت در شمار می‌رفت و بدیل و جانشینی برای آن متصور نبود، مگر آشوب و هرج‌ومرج که ناشی از برخورد ملت و دولت بود. هرگاه که به دلایل داخلی و خارجی یک حکومت استبدادی سقوط می‌کرد، هرج‌ومرج می‌شد تا اینکه یک فرد به سرکردگی ایل و تبارش ظهور می‌کرد و از یاغیان نسق می‌گرفت و یک حکومت استبدادی جدید برقرار می‌ساخت.

۲- اینک اصلاح‌طلبان حکومت قانون را بدیل استبداد می‌دانستند؛ یعنی حکومتی که در آن جان و مال افراد در پناه قانون باشد و مسوولیت و نظم و ترتیب در آن رعایت شود. 

کوشش‌های گام‌به‌گام که اصلاح‌طلبان به آن امید داشتند به ثمر نرسید و قیام تنباکو در آخرین دهه قرن نوزدهم نشان داد که بدون اقدام جمعی نتیجه حاصل نمی‌شود. قتل ناصرالدین‌شاه در سال ۱۸۹۶ و هرج‌ومرجی که پس از آن درگرفت زمینه را برای انقلاب آماده کرد. شرح حوادث در خیلی آثار از جمله نوشته‌های اینجانب هست و تکرار آن در اینجا نه بجاست نه مورد دارد. غرض از یادداشت حاضر تحلیل چگونگی انقلاب است. هنگامی که سید جمال‌الدین اصفهانی، واعظ انقلابی سرشناس و از اندیشمندان نهضت، در منبری از حاضران پرسید به نظر آنها کشور بیشتر به چه نیاز دارد، هر کس چیزی گفت اتحاد، وطن‌خواهی و غیره. سید پذیرفت که همه اینها لازم است ولی افزود که بیش از هر چیز به قانون نیاز است: «ای‌ها الناس! هیچ چیز مملکت شما را آباد نمی‌کند مگر متابعت قانون، مگر ملاحظه قانون، مگر حفظ قانون، مگر احترام قانون، مگر اجرای قانون و باز هم قانون و ایضاً قانون. اطفال باید از طفولیت در مکاتب و مدارس قانون بخوانند و بدانند که هیچ معصیتی در تربیت و دین بالاتر از مخالفت قانون نیست. عمل کردن به دین یعنی قانون، مذهب یعنی قانون. دین اسلام و قرآن یعنی قانون خدایی. آقا جانم، قانون، قانون. بچه‌ها باید بفهمند، زن‌ها باید بفهمند که حاکم قانون است و بس و هیچ کس حکمش در مملکت مجری نیست مگر قانون. مجلس شورای ملی نیز حافظ قانون… و خلاصه آنکه آبادی مملکت، شیرازه‌بندی ملت و قومیت هر ملت منوط است به اجرای قانون.»
آش آنقدر شور شده بود که خان هم فهمیده بود. شاید اظهار علاقه ظل‌السلطان به حکومت مشروطه واقعی نبود، اما حیرتش از کشف نظم و انضباط در پاریس حقیقت داشت: «با وجودی که می‌گویند آزادی است و جمهوری است و هر که هر که است، چنین نیست… در این مملکت یک نفر آدم -خواه شاه، خواه گدا، خواه متحول، خواه آقا، خواه نوکر – هر کسی کتاب قانون را گویا در بغل دارد و مدنظر دارد و می‌داند گریبانش از چنگ قانون خلاص نیست… قدرت پلیس و نظم و ترتیب پلیس دیدنی است نه شنیدنی.»
۳- اینجانب به‌ویژه در کتاب دولت و جامعه در ایران نشان داده‌ام که از نظر تئوری مارکس انقلاب مشروطه «انقلابی بورژوایی» نبود که علاقه‌مندان می‌توانند به آن رجوع کنند. اما صرف‌نظر از آن، هیچ انقلاب اروپایی به خاطر استقرار قانون نبود. این انقلاب‌ها عموماً ناشی از مبارزه طبقاتی بودند، مبارزه طبقات فرودست با طبقات بالادست برای تغییر قانون موجود بود تا فرودستان از حقوق بیشتری برخوردار شوند. انقلاب مشروطه انقلاب ملت بر ضد دولت بود که در آن همه طبقات (جز روستاییان که در آن زمان در حوزه سیاست نبودند) شرکت کردند: تاجر و کاسب، آخوند و روشنفکر، دموکرات و اعتدالی، ایلخان و ملّاک، شاهزاده و کارمند عالیرتبه دولت، لوطی و جوانمرد، و… همه بر ضد دولت برخاستند و به‌ویژه اگر لشکرکشی ایلخان‌های بختیاری از جنوب و ملاکین بزرگ مازندران و گیلان از شمال با پشتیبانی مراجع تقلید نجف صورت نمی‌گرفت چه‌بسا که استبداد پیروز می‌شد. البته انقلاب جناح‌های مختلف و هدف‌های گوناگون داشت که یکی از مهم‌ترین آنها تجدد بود که غالباً ساده‌دلانه گمان می‌کردند خودبه‌خود به دنبال استقرار قانون خواهد آمد. اما آنچه همه انقلابی‌ها را به هم پیوند می‌داد مبارزه با استبداد و جانشین کردن آن با حکومت قانون، با حکومتی که منوط و مشروط به قانون باشد، بود. 
۴- آنچه انقلاب را مآلا بی‌اثر کرد همان «هر که هر که»ی ظل‌السلطان بود که از اواسط آن سر بلند کرد چنانکه یکی از معدود عقلای دوراندیش انقلاب، عبدالرحیم طالبوف، در دوره استبداد صغیر در پاسخ نامه دهخدا نوشت: «عجیب این است که در ایران بر سر آزادی عقاید جنگ می‌کنند، ولی هیچ‌کس به عقیده دیگری وقعی نمی‌گذارد. سهل است اگر کسی اظهار رای و عقیده نماید، متهم، واجب‌القتل، مستبد، اعیان‌پرست… و این نام را کسی می‌دهد که در هفت آسیاب یک مثقال آرد ندارد، نه روح دارد، نه علم، نه تجربه، فقط ششلول دارد… آیا به یاد دارید مکتوب مرا که از شما سوال کرده بودم تهران کدام جانور است که در یک شب صد و بیست انجمن زایید؟… کدام مجنون تغییر رژیم ایران را خلق‌الساعه حساب می‌کند؟… ایرانی تاکنون اسیر یک گاو دوشاخه استبداد بود. اما بعد از این اگر اداره خود را قادر نشود به گاو هزارشاخه رجاله دچار می‌شود. آن وقت مستبدین به نابالغی ما می‌خندند. فاش می‌گویم که من این مساله را بی‌چون‌وچرا می‌بینم.» و همین گاو هزارشاخه رجاله بود که هنوز ده سال از پیروزی انقلاب نگذشته سبب شد که عموم انقلابی‌ها از آن برگردند و پشیمان شوند تا آنجا که لفظ مشروطه از سکه افتاد و گفتند که «ملک ایران چوب استبداد می‌خواهد هنوز .»
۵- حرف و سخن خیلی بیش از آنهاست که در این یادداشت بیان شد. حتی کشف کردند که انقلاب مشروطه را «انگلیس‌ها» کرده بودند. ولی بهتر است این مختصر را با نقل قولی از مکاتبه دو انقلابی در آتش دو آتشه دوره مشروطه – سید محمدرضا مساوات و سید حسن تقی‌زاده – به پایان رسانم؛ شاید صد سال دیگر از آن عبرت بگیرند. در سال ۱۹۲۰ (یک‌سال پیش از کودتای رضاخانی) مساوات از وین به تقی‌زاده در برلین نوشت: «فقط عمده دردی که جگرم را سوراخ کرده عدم موفقیت و عدم مظفریت است. گذشته از عدم مظفریت، فوق‌العاده از این اعمال ما ضرر و خسارت بر ملت و مملکت آمده است و شاید تمام گناه این خسارات غیرقابل تدارک بر گردن ماها وارد بیاید و من در این آتش فکر و اندیشه مدام می‌سوزم که از چه راهی می‌شود تدارک کرد و تحصیل غفران گناهان گذشته را می‌توان کرد و این لکه ننگ تاریخ که امروز چهره نازنین ایران را چرکین و سیاه کرده است و به نام ماها در این تاریخ ثبت می‌شود به دست خودمان پاک می‌توان کرد یا آنکه این لعنت تا قیامت به گردن تقی‌زاده و مساوات خواهد ماند و تا ابدالدهر ایرانیان آنها را مثل شمر کوفه و یزید شام یاد خواهند کرد.»

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  «حد وسط»؛ کلید طلایی فلسفه‌ی «ارسطو» برای باز کردن دروازه‌ی «خوشبختی»

یکی از جنبه‌های مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

  منادی نهاد ناآرام سیاست

از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.

  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.