img
img
img
img
img

کارکردهای قصه برای کودکان امروز

کلارا مشهور

مرور:

باور دارم، تخیل از علم نیرومندتر است افسانه از تاریخ و رؤیا از واقعیت.

تاریخچه‌ی قصه‌گویی در ایران

قصه و قصه‌گویی را می‌توان هم عصر با حیات آدمی دانست. چنان‌که داستان‌ها اولین شکل از اشکال ادبیات هر ملت به شمار می‌روند. در ایران هم قصه‌گویی از دیرباز رواج داشته است.

البته در آن زمان‌ها به دلیل کم‌سوادی مردم در نوشتن، قصه‌گویی بیشتر شفاهی و به صورت نقالی بوده است. قصه‌گویان در سرزمین‌هایشان درباره‌ی چگونه زیستن و چگونه رهایی یافتن از بلاهای طبیعی مانند: سیل، باران شدید و برف و کولاک داستان‌سرایی می‌کردند.

متاسفانه به خاطر عدم مکتوب کردن بسیاری از اساطیر فراموش شده‌اند. دولت‌های غربی همان‌گونه که ثروت‌های هنگفتی از کشورمان را به غارت برده‌اند، خیلی از داستان‌ها و افسانه‌های ملی‌مان را هم به علت کم‌سوادی و ساده‌دلی ایرانیان باستان به یغما بردند.

در روزگاران کهن، قصه‌گو علاوه بر سرگرم کردن مردم، به آموزش آداب و قوانین فرهنگ جامعه خود می‌پرداخت. قصه‌های قومی که خود برگرفته از هزاران قصه بود، چون اغلب به صورت شفاهی بیان می‌شدند همواره در حال تغییر بوده و هر قصه‌گو در آن دخل و تصرفی می‌کرد و در آن اثری از خود به جای می‌گذارد.

تاریخچه‌ی قصه‌گویی در ایران به این شرح است که قصه‌گویی در ایران  از زمان‌های قدیم به صور مختلف رواج داشته است.

نقالی در قهوه‌خانه‌ها و بازارها مخصوصاً در تهران قدیم، حافظ‌خوانی و خواندن داستان‌های حماسی شاهنامه در شب‌های سرد و بلند زمستان، قصه‌گویی در مکتب‌خانه‌ها، قصه‌خوانی در مجالس بزم و شادی، خواندن قصص انبیا و مانند آن نمونه‌هایی هستند که از ادوار کهن بوده و هنوز هم به طور کمرنگ‌تر در گوشه و کنار این مرز و بوم و در روستاهای دور دست به چشم می‌خورد.

قصه‌گویی در ایران فقط مخصوص عوام و مردم کوچه و بازار نبوده و یکی از سرگرمی‌های مفرح شاهان و درباریان هم به شمار می‌آمده است.

البته نباید نقش زنان را در عرصه‌ی این هنر کتمان نمود.چرا که مادرها و مادربزرگ‌ها و حتی دایه‌ها با قصه‌های خود ضمن سرگرم کردن کودکان، نکات اخلاقی و دینی را به آنان آموزش می‌دادند و این‌گونه حافظ و نگاهبان و مروج این ثروت ملی و قومی بوده‌اند.

قصه‌گویی در جهان

قصه‌گویی در نقاط مختلف جهان همانند ایران قدمتی دیرینه دارد. تاریخچه‌ی قصه‌گویی برمی‌گردد به وقتی که انسان‌های نخستین بر زبان و عناصر مربوط به آن تسلط یافتند.

قصه از کهن‌ترین تراوشات فکری آن‌ها بوده است. در روزگاران کهن، قصه‌گو علاوه بر سرگرم کردن مردم، به آموزش آداب و قوانین فرهنگ جامعه خود می‌پرداخت. قصه‌های قومی که خود برگرفته از هزاران قصه بود، چون اغلب به صورت شفاهی بیان می‌شدند همواره در حال تغییر بوده و هر قصه‌گو در آن دخل و تصرفی می‌کرد و در آن اثری از خود به جای می‌گذارد.

با گذشت زمان قصه‌ها و قصه‌گوها آرام آرام به نوعی شخصیت ملی یافتند و از دل آن‌ها به واسطه‌ی شرکت‌های تولیدی، فیلم‌ها، کارهای ضبط شده و آثاری همراه با موسیقی متولد شدند. اما پر واضح است که این آثار هیچ‌گاه جانشین واقعی قصه‌گو نمی‌شوند. زیرا در این دست آثار و برنامه‌ها جوهر و نکات اصلی قصه‌گویی که همانا پیوند مکانی و زمانی میان قصه‌گو و مخاطبانش بوده، از دست رفته است.

زمانی که کودکان به داستانی گوش می‌دهند، با تجربه‌ها و احساس‌های شخصیت‌های داستان همدردی می‌کنند. این همدردی، به آنها کمک می‌کند که درک بهتری از ترس و احساسات خود داشته باشند.

یکی از قدیمی‌ترین گفته‌ها درباره‌ی قصه‌ی کودکان، سخن افلاطون در کتاب جمهوریت است که این‌چنین به بیان اهمیت قصه برای کودکان می‌پردازد: «باید پرستاران و مادران را وادار کنیم که فقط حکایت‌هایی را که پذیرفته‌ایم، برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشی که روح اطفال به وسیله حکایات حاصل می‌کنند، به مراتب بیش از تربیتی است که جسم آن‌ها به وسیله ورزش پیدا می‌کند.»

قصه گویی به چه معناست؟

شورای ملی دبیران انگلیسی،  قصه‌گویی را این گونه تعریف می‌کنند: «قصه‌گویی یعنی راوی از طریق زبان و یا حرکات بدن بین شنونده و داستان ارتباط برقرار کند. تعداد زیادی از قصه‌گویان این روند را دو جانبه می‌دانند که شامل قصه‌گو، فردی که قصه را بیان می‌کند، و شنوندگان است، کسانی که به قصه گوش می‌دهند و در تخیلات‌شان غرق می‌شوند.».

اما به راستی چرا نیاکان‌مان قصه می‌گفتند؟ تاریخ‌نگاران برای این پرسش، چند پاسخ دارند: برای تدریس تاریخ، پایان دادن به کشمکش‌ها، درک جهان هستی، بر آوردن نیاز به تفریح و سرگرمی، ستایش قدرت‌های فرا طبیعی، انتقال تجربه‌ها، ثبت فعالیت‌ها و ویژگی‌های نیاکان برای نسل‌های بعد.

اما سوال اینجاست: چگونه داستان‌ها به کودکان کمک می‌کنند که درک بهتری از خود داشته باشند و با دیگران ارتباط برقرار کنند؟ زمانی که کودکان به داستانی گوش می‌دهند، با تجربه‌ها و احساس‌های شخصیت‌های داستان همدردی می‌کنند.

این همدردی، به آنها کمک می‌کند که درک بهتری از ترس و احساسات خود داشته باشند. کودکان در داستان‌ها با ارزش‌ها و اخلاق آشنا می‌شوند و درک‌شان از جهان هستی افزایش می‌یابد. این داستان‌ها، در بسیاری مواقع، سبب برانگیختن احترام کودکان به فرهنگ خود و دیگران می‌شوند.

کودک با هم‌ذات پنداری با شخصیت‌های قصه، خود را در موقعیت‌های او تصور کرده و احساسات، بیم‌ها و امیدهای او را تجربه و به نوعی زیست می‌کند. همراه با او به چاره‌اندیشی می‌پردازد و بی‌آنکه بداند در موقعیت حل مسئله قرار گرفته و این خود مهارت‌های ذهنی او را برای رویارویی با مشکلات حقیقی زندگی بیشتر می‌سازد.

در واقع با خواندن و شنیدن هر چه بیشتر قصه‌ها و آشنایی با سرگذشت آدم‌ها، زندگی فرصت کمتری برای غافلگیری او خواهد داشت. چرا که قبلاً بارها طعم شکست را چشیده، سوگ را می‌شناسد، عاقبت تب‌های تند عاشقانه را دیده و در یک کلام در مقایسه با کودکی که با قصه آشنا نبوده برای مواجهه با زندگی آماده‌تر است.  برای کودکان خردسال قصه‌گویی نقش مهمی در رشد عمومی او ایفا می‌کند.

پرورش اصول فرهنگی و ریشه‌های اعتقادی، تقویت مهارت‌های کلامی و شنیداری، گسترش محدودیت فکری، تاثیر قصه گویی بر خلاقیت کودکان، کمک به تقویت حافظه، کمک به توانایی حل مشکلات وتقویت برقراری ارتباط از نمونه اثرات مثبت قصه‌گویی بر کودکان محسوب می‌شود.

اگر کودک راوی داستان باشد، در بسیاری زمینه‌ها رشد می‌کند: یاد می‌گیرد رخدادها را به ترتیبی بیان کند که دارای مفهوم و معنی باشند، با تصمیم‌گیری درباره‌ی این‌که چگونه داستان را به گونه‌ای سرگرم‌کننده بیان کند، مهارت حل مشکلات را یاد می‌گیرد

اما زمانی که کودک خودش قصه‌ای خلق کند چه چیزی یاد خواهد گرفت؟ اگر کودک راوی داستان باشد، در بسیاری زمینه‌ها رشد می‌کند: یاد می‌گیرد رخدادها را به ترتیبی بیان کند که دارای مفهوم و معنی باشند با تصمیم‌گیری درباره‌ی اینکه چگونه داستان را به گونه‌ای سرگرم‌کننده بیان کند، مهارت حل مشکلات را یاد می‌گیرد.

اعتماد به نفس کودک زمانی که نقش فعّالی در خلق داستان داشته باشد، افزایش می‌یابد. کودک در حالی که می‌آموزد به شکل روشن و شفاف نظرات خود را بیان کند، واژگان بسیاری یاد می‌گیرد و مهارت سخن گفتن در جمع را می‌آموزد.

همچنین با چنته‌ای پر از کلمه بضاعت بیشتری برای نوشتن خواهد داشت که نگارنده به کرات در مسیر تحصیل و کار از آن بهره جسته‌ام. چراکه کودک احساس می‌کند فردی مهم است، چون داستانی دارد که می‌خواهد برای دیگران بازگو کند.

امروز ما یا تنوع در رسانه‌ها مواجه هستیم. در دوران دیجیتال و برخورداری انسان از فناوری و تکنولوژی این مهم که ما و البته فرزندانمان در ارتباط همواره با ابزارها و امکانات مدرن و دیجیتالی هستند، انکار ناپذیر است.

شرکت‌های تولیدکننده‌ی بازی‌های رایانه‌ای با صرف هزینه‌های هنگفت از قدرت تکنولوژی برای جذب کودکان و نوجوانان استفاده کرده و این بازها راویان جنگ‌ها، روابط، مرزگشایی‌ها و انتقال باورها و ارزش‌ها به این نسل بی‌رویا شده‌اند و مانعی بزرگ برای خیال‌پردازی، ماجراجویی و رشد توانمندی مغزی هستند.

ناتوانی در برقراری ارتباط با همسالان، کاهش ظرفیت شناختی و حرکتی، ناسازگاری و عدم توانمندی در کنترل هیجانات، تنها بخشی از مضرات بازی‌های کامپیوتری است.

چنان‌چه کودک با قصه آشنا شود و لذت آن را بچشد و به نوعی جذب داستان شود از مقدار زمانی که صرف بازی با رایانه و گوشی همراه می‌کند، کاسته خواهد شد. لذا در روزگار ما قصه‌گویی یک مسئله حائز اهمیت است و هر پیشرفتی در فناوری که بتواند توانایی افراد در گفتن قصه‌های بهتر و قوی‌تر را بالا ببرد، دارای اهمیت خواهد بو

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  «حد وسط»؛ کلید طلایی فلسفه‌ی «ارسطو» برای باز کردن دروازه‌ی «خوشبختی»

یکی از جنبه‌های مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف می‌تواند متفاوت باشد.

  منادی نهاد ناآرام سیاست

از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.

  این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند

بسیاری از کارگزاران و تصمیم‌گیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با ساده‌انگاری راه‌حل‌هایی پیشنهاد می‌کنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.

  کاوش در میراث ماندگار جایزه‌ی نوبل

در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتاب‌های برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات را بررسی می‌شود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده‌اند و در سبک‌های نوآورانه‌ای نوشته شده‌اند.

  برخی آفت‌های نقد و نقدشنوی

افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بی‌اخلاقی، بی‌ادبی و مغالطه به کار می‌آیند تا برای کشف حقیقت.