آوانگارد: اتمسفر جهان صادق هدایت هنوز که هنوز است برای علاقهمندان ادبیات حالوهوای خاص خود را دارد. نویسندهای که حالا هفتادوسه سال از خودکشیاش میگذرد اما همچنان نماد رمان فارسی است. روح بیقرارش در کنار نوشتههایش دستمایهٔ تفسیرهای بسیاری قرار گرفته است و خیلی از جوانان ایرانی طی دهههای گذشته و نیز امروز با جان نوشتههای او و ذهن پر از پرسش هدایت و روح بیقرارش احساس نزدیکی میکنند. دُر یتیم، آخرین نوشتهٔ جناب محمود دولتآبادی، صحنههایی از آخرین روزهای نویسندهٔ بوف کور را به تصویر میکشد.
خوانندههای در یتیم به دو گروه کلی تقسیم میشوند؛ آنان که با این آخرین صحنههای عمر نویسندهٔ بزرگ غمی عمیق را احساس میکنند و آنان که ناامید کتاب را بعد از خواندن آخرین سطرش میبندند. اما مسئله اینجاست که چه ناامید از نزد در یتیم بروید و چه با حزنی عمیق کتاب را ببندید، «در یتیم» دستاورد خاص خودش را دارد و آن احتمالاً نزدیکی بیشتری نسبت به قبل با صادق هدایت است. در در یتیم قرار نیست هیچ اتفاق خاص و غیرمنتظرهای رخ دهد. لحن بیاحساس قصه از ابتدا تا انتها در خدمت شرح آخرین صحنههای زندگی هدایت قرار میگیرد و ژرفای تنهایی نویسندهٔ بوف کور را نمایان میکند.
«مثل یک شاخهٔ یخ ایستاده بودم و نگاهم میکرد. نمیدانم آن چهجور نگاهی بود، بیش از هر حالتی شک در نگاهش میدیدم، انگار از من میپرسید تو هیچچیز از خودت نگفتی. با انگشت سبابهاش آن عینک دستهشکسته را داد بالا و روی بینی واداشتش، این بعد از آن بود که پاسخ «نه» را با تکانِ سر دادم.»
چیزی که نباید دربارهٔ در یتیم از خاطر برد این است که در حین خواندن کتاب نباید جز صادق هدایت چیزی طلب کرد. در یتیم احتمالاً قرار نیست ارزشافزودهٔ خاصی درخصوص جهان صادق هدایت به وجود آورد. قرار نیست شمایلی جدید از صادق هدایت به ما معرفی شود و نیز قرار نیست پس از خواندنش بیشتر یا کمتر به هدایت عشق بورزیم. در یتیم تنها روایتی است در خدمت آخرین روزهای زندگی یکی از عاصیترین و باهوشترین مردمانی که در این کشور متولد شده است و عاصی هم از زندگی خداحافظی کرد. در یتیم تنها روایتی است از همان روزهای آخر هدایت در پاریس که خانهای مطبخدار در آن شهر اجاره میکند و نشانیاش را به هیچکسی نمیدهد. روایتی است یکنفس از همین آخرین روزها و نه بیشتر و نه کمتر. نباید با تصوری که از جای خالی سلوچ یا سلوک داریم با در یتیم برخورد کنیم که اینها در یک ظرف و میزان نگنجند.
«پس حالا در به کار بردن لغات آزادم، اگرچه پیشتر فکر میکردم او در آثارش بیشتر میخواسته موضوع را بیان کند و کمتر در فکر چندوچون زبان بوده است. اما همان شیوه نوشتنش، همانجور نگاهش به دنیا و مافیها، همان عشق و نفرتی که به ما مردم داشت و آن نبوغی که در ناتمامی دفن کرد در سینه خاک دست از سرم برنمیدارند و در این پایانه هنوز نتوانستهام از او دور بشوم و از خود میپرسم چرا دربارهاش مینویسم، که به خود واداشته شدهام بنویسمش؟»
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»