تابناک: اگر مخاطب امروز سینمای ایران نگاهی به سینمای جهان هم داشته باشد احتمالاً بارها این پرسش را از خود کرده که «فیلمهای اقتباسی زیبا در هالیوود جوایز اسکار را درو میکنند، پس چرا ساخت فیلمهای اقتباسی در سینمای ایران رواج ندارد؟» طبق آماری که لیندار سیگر در کتاب فیلمنامه اقتباسی ارائه میکند، ۸۵ درصد کل فیلمهای برنده جایزه اسکار اقتباسی است. همینطور ۸۳ درصد سریالهای تلویزیونی نیز با اقتباس از ادبیات پدید آمدهاند، اما این سهم در ایران چند درصد است؟
باید گفت «عدم رواج» ساخت فیلم از روی آثار ادبی در سینمای ایران عمری طولانی ندارد و سینمای ایران برخلاف تصور برخی افراد، همواره با سینمای اقتباسی دوست و صمیمی بوده و آثار درخشانی هم در این زمینه در کارنامه سینمای ایران دیده میشود. تنها در دهه هشتاد و نود شمسی است که چندان توجهی این موضوع نشد و سینمای اقتباسی در این ایام کشته شد و نگرانی این بود که قرار نیست کسی برای احیای آن تلاش کند، اما واقعیت اینست که حالا طی سالهای اخیر دوباره نگاهی جدی به این مقوله رخ داده است. ساخت برخی سریالهای موفق از روی کتابها و سرمایهگذاریهای ریسکپذیر در تهیهکنندگان و تغییر نگاه نویسندگان به مقوله ساخت فیلم اقتباسی از جمله مواردی است که منجر به رشد مجدد این موضوع شده است.
سینمای اقتباسی قدمتی به اندازه تاریخ سینما دارد و این موضوع تقریباً در همه جای جهان رخ داده است. در ایران خودمان لیلی و مجنون از اولین آثار اقتباس ادبی سینمایی به شمار میآید که مربوط به اوایل قرن پیش است و در جهان نیز آثار کلاسیک ادبی اولین منابع الهام بسیاری از فیلمهای بزرگ بودند. گروهی اقتباس را امری مطلوب و عاملی پیشبرنده برای صنعت سینما میدانند و گروهی هم با آن مخالف و نظری منفی نسبت به آثار اقتباسی از ادبیات دارند. بهنظر میرسد در سالهای اخیر سینمای اقتباسی در ایران فراز و نشیب زیادی داشته و قرار است حالش، حال بهتری باشد.
اقتباس در سینما یعنی انتخاب موضوع یا حتی موضوعاتی برای یک فیلم از منابع گوناگون ادبی و بیان آنها. باید گفت در فرایند اقتباس از متن به فیلم، همواره مشکلات و موانعی وجود دارد و در دنیا برخی از آثار ادبی هستند که مشهور به آثاری هستند که تبدیل شدنشان به فیلم از محالات است و برخی کارگردان سعی کردند این محالات را در هم بشکنند، اما اغلب موفق نشدند (بهعنوان مثال فیلم اطلس ابر از جمله این آثار به شمار میرفت که نسخه سینمایی آن نتوانست نظر منتقدین و هواداران کتاب را جلب کند). نظام و شاکله اصلی این دو حوزه، کتاب و فیلم، کاملاً از یکدیگر متفاوت است. در داستان و رمان برای توصیف شخصیتپردازی و صحنهپردازی و … از واژه استفاده میشود، اما در فیلم برای بیان آنچه موردنظر فیلمساز است، از تصویر و حرکات بازیگران و موسیقی و دیگر عناصر سینمایی استفاده میشود که زمین تا آسمان با مدیوم کتاب متفاوت است.
از نظر نگارنده آثار ادبی منابع ارزشمندی هستند که در عرصههای گوناگون هنری جلوههای مختلفی پیدا میکنند و هنرمندان خلاق با بهرهگیری از این منابع میتوانند موجب افزایش غنای آثار خود شوند. سینمای اقتباسی در کشور ما در دوران پیش از انقلاب و با ظهور سینما در ایران جرقههای زیادی پیدا کرد و در دهه چهل و پنجاه شمسی به اوج خود رسید. اقتباس از آثار ادبی خارجی و ایرانی در آن زمان برای سینما و تلویزیون ترویج یافته بود و از دایی جان ناپلئون (بر اساس کتاب ایرج پزشکزاد) گرفته تا اقتباس آتش بدون دود برای تلویزیون ساخته شد؛ از آنسو فیلمهای زیادی مانند شازده احتجاب، گاو، تنگسیر، شوهر آهو خانم و داش آکل و… نیز برای سینما ساخته شده بود. ناگفته نماند پیش از موج اقتباس ادبی از آثار ایرانی، بسیاری از فیلمسازان کشور در دهه سی و چهل شمسی شروع به ایرانیزه کردن اقتباسها از آثار خارجی کرده بودند و سرآغاز ماجرا با این سلسله اقتباسها در سینمای ایران رخ داد. درواقع بهنظر میرسد پس از استقبالی که از بسیاری از این اقتباسهای ادبی رمانهای خارجی صورت گرفت، سینماگران تصمیم گرفتند نیمنگاهی به آثار ایرانی هم داشته باشند. رابطه بین سینما و ادبیات رابطهای تقریباً دوستانه بود و در بین نویسندگان ایرانی آن زمان موافقان و مخالفانی در این زمینه وجود داشت. افرادی مثل نادر ابراهیمی و یا هوشنگ گلشیری خودشان در ساخت آثار اقتباسی از روی کتابهایشان نقش داشتند و از آنسو برخی نویسندگان شهیر مثل محمود دولتآبادی در برابر اقتباسهای سینمایی از روی آثارشان روی خوشی نشان نداده بودند. مسعود کیمیایی فیلم خاک را در در سال ۱۳۵۲ بر اساس آوسنه باباسبحان دولتآبادی ساخت و با اعتراض این نویسنده روبرو شد و از کیمیایی گلههای بزرگی در اینباره کرد. صادق چوبک نیز از اقتباس تنگسیر خود حس رضایت نداشت و این موضوع را سالها پس از اکران فیلم در مصاحبهای مطبوعاتی بازگو کرد و همچنین احمد محمود نیز نسبت به ساخت اقتباسهای سینمایی حس خوبی نداشت و آنقدر از این موضوع بدش میآمد که بعد از مدتی هیچگاه حق و حقوق اجازه ساخت از آثارش را به کسی نفروخت. با این حال باید گفت وزنه موافقین و موفقها در این زمینه بیشتر از وزنه مخالفین و منتقدان بود و همانطور که گفته شد سینمای اقتباسی در پیش از انقلاب توانست شاهد آثار پرمخاطبی در این زمینه باشد. گلشیری در اینباره گفته است سینمای ایران مدیون داستاننویسان معاصر است و صحبتی که این نویسنده داشته، صحبتی درست و منطقی بوده است: «سینمای ایران بیشوکم مدیون داستانهای داستان نویسان معاصر است و اغلب فیلمهای قابل ذکر بازسازی شده داستانهای معاصر است: «شوهر آهو خانم» افغانی، «آرامش در حضور دیگران»، «گاو» و «آشغال دونی» از ساعدی، «تنگسیر» چوبک، «آوسنه بابا سبحان» دولتآبادی، «داش آکل» هدایت، «شازده احتجاب» و «معصوم اول».
در دهه اول پس از پیروزی انقلاب توجه پارهای از نویسندگان آثار ادبی به سینما کماکان حفظ شد، اما آنها بنا به شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود کمتر امکان یافتند که آثار ادبی خود را واگذار کنند یا از سد مستحکم شورای بررسی فیلمنامه بگذرانند. در آن سالها ناصر تقوایی ناخدا خورشید را با برداشت آزادی از «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی ساخت که شاید مهمترین اثر اقتباسی در سالهای پس از انقلاب به حساب بیاید. سینمای اقتباسی در ایران با ظهور نویسندهای چیرهدست با نام هوشنگ مرادی کرمانی که یکی از فعالترین نویسندگان معاصر است، رنگ و بوی تازهای یافت. تعدادی از کارگردانهای سینما به آثار او عنایت داشتند و برخی از آثار تلویزیونی ماندگار مانند قصههای مجید بر اساس آثار هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شدند.
بهنظر میرسد در نسل حاضر نویسندگان نگاه سنتی نویسندگان دیگر وجود ندارد. بسیاری از نویسندگان در سالهای گذشته در برابر آثار اقتباس سینمایی روی خوشی نشان نمیدادند و دلشان نمیخواست حق اقتباس داستانشان را به کسی واگذار کنند. آنها اعتقاد داشتند سینماگران داستانشان را خراب میکنند. بسیاری از آنها که با مقوله اقتباس آثار سینمایی آشنایی ندارند فکر میکنند باید عیناً همه قسمتهای داستانشان در فیلم آورده شود و از همین حیث با سینماگران به صلح نمیرسند. بسیاری از نویسندگان نیز قیمتهای گزافی برای ساخت آثار سینمایی از روی کتابشان در نظر میگرفتند که پرداخت این رقم به آنها در کنار هزینهکرد برای تبدیل کتاب به فیلمنامه یک خرج مضاعف روی دست تهیهکننده میگذاشت و آنها علاقهای به سرمایهگذاری دو برابر روی فیلم برای درآمدن داستان آن، نشان نمیدادند. در معدود مواردی رفاقت نویسندگان داستان با کارگردانان سینمای ایران منجر به ساخت اقتباسهایی ماندگار و خوب در سینما و تلویزیون ایران شده است. رفاقت داریوش مهرجویی با غلامحسین ساعدی در ساخت فیلم گاو، رفاقت کیومرث پوراحمد با هوشنگ مرادی کرمانی در ساخت قصههای مجید از این موارد است، اما در دوران کنونی بهنظر میرسد که ذهن نویسندگان بازتر شده و نگاه بهتری به مقوله اقتباس ادبی پیدا کردهاند. موفقیت سریالهایی نظیر زخم کاری در این موضوع بیتاثیر نبوده و حالا نویسندگان نسل جدید روی خوشتری نسبت به ساخت فیلم و سریال از روی آثارشان نشان میدهند. حضور VODها و ریسکهای سرمایهگذاری این شرکتها برای پروژههای سینمایی و سریالی نیز به رشد این موضوع کمک کرده و حالا خبرهایی از ساخت اقتباس سینمایی از روی آثاری، چون سووشون و بامداد خمار و… بهگوش میرسد که حکایت از رونق گرفتن نگاه سینماگران به ادبیات کشور دارد.
باید یادمان باشد سینمای امروز مسیر خودش را میرود و ادبیات مسیر خودش را. هنوز استفاده از اقتباس در سینمای ایران پدیدهای فراگیر نیست، اما پیشبینی میشود این روند به سمت دگردیسی پیش برود. قطعاً لازمه رونق گرفتن اقتباس در سینمای ایران ایجاد تعامل بین سینما و ادبیات است. اگر این اتفاق رخ دهد قطعاً بالا رفتن کیفیت آثار سینمایی و از طرفی رونق گرفتن ادبیات داستانی در کشور و ایجاد جریانی جدید در این عرصه از ثمرات پر رنگ شدن اقتباس در سینمای ایران است.
یکی از جنبههای مهم حد وسط طلایی این است که این حد وسط نسبت به افراد و شرایط مختلف میتواند متفاوت باشد.
از نظر شانتال موف جوهر امر سیاسی، نه اجماع که ستیز است.
بسیاری از کارگزاران و تصمیمگیرندگان به علت ناآشنایی با متغیرهای گوناگون مسائل رفتاری، با سادهانگاری راهحلهایی پیشنهاد میکنند که البته مبتنی با دیدگاه علمی نیست.
در این مقاله برخی از تأثیرگذارترین کتابهای برندهی جایزهی نوبل ادبیات را بررسی میشود که بر موضوعات متنوعی تمرکز کردهاند و در سبکهای نوآورانهای نوشته شدهاند.
افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.